◽️تحلیل هستی شناختی برخی مسائل تجربه های نزدیک به مرگ
▫️*قسمت دوم (اگر مشاهدهگرها چیزی بر خلاف اعتقادات ما مشاهده کنند)
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🔸۱. دانستیم تجربههای نزدیک به مرگ مثل سایر تجربیاتاند و هر مقدار بتوان آزمون پذیری این تجربیات را فزون تر کرد بیشتر می توان بر اعتبارشان افزود.
🔹لکن تجربه وقتی احتمال خطایش کاهش می یابد که مقرون به شواهد و تراکم قرائن گردد، در این تجربیات نیز شواهد صدق و درستی در حال تجمیع اند و همین ها نشان دهنده درستی اکثر این تجربیاتاند.
🔸از جمله این شواهد درستی اخبار غیبی از حوادثی است که در مکان های دیگر و حتی در زمان های دیگر توسط تجربه گرها اتفاق می افتد.
قرینه دیگر این است که در عین مرگ جسد از نظر پزشکی و از کار افتادن مغز و قلب چنین ادراکاتی رخ می دهد.
شاهد دیگر یکسانی گزارش های فراوانی است که از نقاط مختلف دنیا جمع شده است، گزارش هایی مثل تونل نور، تفاوت رنگ ها و صداها با رنگ ها و صداهای دنیا، حضور آنی در هر نقطه ای که اراده تعلق بگیرد...
🔹 ۲. اما سؤال مهمی رخ می نماید که نتیجه اش برای ما اهمیت فراوانی دارد؛ آیا برای صحت تجربه صرف مشاهدات و تجمیع قرائن کافی است؟
🔸پاسخ منفی است، مشاهدات صرف توان معنا بخشی به اکثر مشاهدات ما را ندارند در حالی که ما مشاهدات بی معنایی نداریم و تقریبا همه مشاهدات ما معنادارند.
🔹مثلا آنچه تحت عنوان جاذبه زمین می شناسیم صرف یک مشاهده نیست، مشاهده ما سقوط اجسام است اما علت سقوط را نیز به مشاهده ضمیمه کرده ایم و در نتیجه می گوییم سقوط اشیاء به سمت زمین برای ما معنا دارند، حال اگر اجسام در فضا معلق بمانند برای ما بی معنا و معما گونه اند؛چرا اجسام سقوط نمی کنند؟
🔸 ۳. چه چیزی به مشاهده ها معنا می دهد؟ پیش دانسته ها و مبانی عقلی.
در جای خود ثابت شده است که اگر حضور مبانی عقلی- فلسفی را از مشاهدات صرف حذف کنیم هیچ تفاوتی میان علم و جادو باقی نخواهد ماند.
بر این اساس اگر کسی در مشاهدات خود چیزی خلاف عقل یا اموری که با عقل اثبات شده را ببیند مشاهده او اعتباری ندارد.
🔹مثلا کسی مشاهده کند در آن عالم هیچ فرقی بین مومن و کافر نیست،
یا این که مشاهده کند اشخاصی که به کفر و ظلم مشهورند مقامات
عالیه داشته اند،
و یا مشاهده کند شیطان نیز مانند خداوند مُلک و پادشاهی در آن عالم دارد.
اما چرا چنین مشاهدات نادرستی ممکن است رخ دهد؟ ان شاء الله در نوبت بعد...
#زندگی_پس_از_زندگی
#ماه_مبارک_رمضان
◽️تحلیل هستی شناختی تجربه نزدیک به مرگ
*قسمت سوم* ماهیت تجربههای نزدیک به مرگ
۱. تا بدین جا به این جمع بندی رسیدیم:
◊ منطق قبول کردن تجربیات نزدیک به مرگ مانند منطق پذیرش تجربه های حسی است،
◊ کثرت شواهد و تراکم قرائن باعث می شود احتمال توهمی بودن ادراک تجربی کاهش یابد،
◊ اما ادراکات تجربی ضرورتا احتیاج به مبانی عقلی- فلسفی دارد و بدون آنها معنا دهی به مشاهدات تجربی صورت نمی گیرد،
◊ تجربه های نزدیک به مرگ دارای هر دو مؤلفهاند، یعنی هم شواهد صدق فراوانی دارند و هم مبانی عقلی که بر اساس آنها می توان تجربه ها را فی الجمله صادق دانست وجود دارد.
۲. سؤال دیگری که رخ مینماید این است که آیا تجربه نزدیک به مرگ با تجربههای حسی از یک سنخ اند؟
مسلما خیر، تفاوت در چیست؟
تجربه حسی از ابزارهای حسی بهره می برد اما تجربه نزدیک به مرگ ماهیت «کشف و شهود» یا حس درونی را دارد.
یک آموزه مورد اتفاق میان فیلسوفان و عارفان مسلمان وجود دارد و آن این است که روح انسان هر اندازه مشغول توجه به بدن و نیازهای بدنی باشد از عالم قدس و ملکوت بیشتر فاصله گرفته است و تحت هر شرایطی روح توجه به بدن را کمتر کند بیشتر می تواند در عالم قدس به پرواز آید.
۳. مثال ۱. هنگام خواب ضعیف ترین حالت آن را تجربه کرده ایم، هنگام خواب ورودی های حواس پنج گانه (خصوصا سمعی و بصری) تا حد زیادی کاهش می یابد، خورد و خوراک و نیازهای جنسی نیز کمتر مورد توجه است، این است که انسان این امکان را می یابد که در عالم قدس و ملکوت طیران کند. اما موانع زیادی را خودمان در طول روز فراهم می کنیم که رؤیای ما صادق نمی شود.
مثال ۲.حالت دیگر ریاضتهای عرفانی است که سبب ارتباط تقریبا اختیاری با عالم ملکوت میگردد، مشاهده عالم ملکوت برای عرفا به دلیل همین خصوصیت (کاستن توجه به امور بدنی و نیازهای آن طی یک برنامه عملی) رخ می دهد.
۳. حال در مورد تجربه نزدیک به مرگ نیز کشف و شهود عالم برزخ به این جهت رخ می دهد که روح برای لحظاتی توجه خود به بدن را کاملا قطع می کند، این سبب می گردد به اندازه عوامل مختلفی روح در عالم قدس حضور پیدا کند.
در همین تجربه های نزدیک به مرگ نیز همه تجربه کننده ها در یک سطح، جدایی روح از بدن را تجربه نکرده اند؛ اشخاصی که کاملا از لحاظ پزشکی مرده به حساب می آیند و اشخاصی که در کما به سر می برند یکسان و برابر نیستند. هم چنین ممکن است اشخاصی به دلیل استعداد ذاتی و اولیه و بدون هیچ زمینه ای برای مرگ، روحشان به صورت غیر اختیاری برای لحظاتی از بدن جدا شده و دوباره بازگردد، به این حالت اگر اختیاری باشد خلع بدن گفته می شود.
اما این مکاشفات همیشه کشف امور واقعی نیست، یعنی ممکن است امور غیر واقعی نیز در این کشفیات رخ دهد. در نوبت بعد به این می پردازیم که آیا می شود به همه تجربه های نزدیک به مرگ اعتماد کرد؟
#زندگی_پس_از_زندگی
#ماه_مبارک_رمضان
@elmetawhid
▫️«رؤیت ماه» یا «تولد ماه»؟
آیا قانون گذار دین (همان شارع مقدس به اصطلاح ما طلبه ها) حق ندارد دستور شرعی اش را منوط به امری با معیارهای خودش کند؟
منظورم به طور مشخص این است که شارع مقدس (یعنی خداوند) دستور روزه و افطار را مشروط به «رؤیت ماه» کند نه «وجود و تولد ماه».
اهل سنت بر اساس فقه خودشان ابتدای ماه را «تولد ماه» می دانند ولی شیعه «تولد ماه» را کافی نمی داند. در واقع تحقق بخش حکم شرعی مشروط به ادراک ما شده است نه وجود واقعی ماه.
این هم مشخص است که ماه قمری هر دو سه ماه یک بار این نقصان ها را جبران می کند و به همین وسیله ابتدا و انتهای ماه قمری در کشورهای مختلف، تفاوتش در حد یکی دو ماه بیشتر نخواهد بود.
#عید_فطر
▫️تحلیل معرفت شناختی تجربه های نزدیک به مرگ
*قسمت چهارم* مدلول این تجربه ها
🔺1. تجربه نزدیک به مرگ به چه چیزی دلالت دارد؟ به تعبیر ساده تر چه چیزی را اثبات می کند؟
این سؤال را هم یک مومن خداباور و هم یک ملحد می تواند بپرسد و نحوه دلالت تجربه های نزدیک به مرگ برای هر یک می تواند متفاوت باشد.
2. تعبیر دیگر این سؤال این است که آنچه تجربه گران، درک کرده اند غیر از وجود عالم غیر مادی، دارای محتوا و مفاد است و خبرهایی از عالم غیب آورده اند که قابل توجه اند، آیا تجربه نزدیک به مرگ دلالت بر صحت تمام این گزارش ها دارد؟
👈پاسخ را در ضمن نکاتی بررسی می کنیم:
🔸نکته اول- تجربه نزدیک به مرگ دلالتی مثل برهان نظم دارد، هر چند برهان نظم هیچ گاه احتمال خلاف را به صفر نمی رساند اما تجمیع شواهد و قرائن منجر به این می شود که به قول فیلسوفان دین کفه باور به خدا سنگین تر شود و البته ادله وجود خداوند بسیار دقیق تر و قوی تر از برهان نظم اند اما برهان نظم خاصیت «در فکر فرو بردن» برای خواص و «تقویت ایمان» برای عامه را در پی دارد.
🔰بر این اساس تجربه نزدیک به مرگ نیز از جمله شواهدی است که وجود عالم غیب و «به حساب» بودن کارهای انسان در دنیا را می تواند تقویت کند هر چند برهان یقینی منطقی را نتواند سامان دهد.
🔹نکته دوم- خبرها و گزارش هایی که تجربه گران می کنند بر دو قسم است:
👈اول آنچه صرفا گزارش از شهود و کشف ایشان است و هیچ تفسیری اضافه نمی شود،
👈دوم تفاسیری که از مشاهداتشان ارائه می کنند
بین این دو نوع خبر حتما» باید فرق گذاشت.
🔺به مثال زیر دقت کنید:
یکی از اساتید فلسفه حوزه علمیه تعریف می کرد ابتدای انقلاب یکی از عرفای اهل سنت نقشبندی در کردستان ادعا کرده بود من در مکاشفه ام رسول خدا صلی الله علیه و آله و خلیفه اول را مشاهده کرده ام و هیچ کس دیگری همراه ایشان نبود.
ایشان به قصد توضیح بیشتر از قم به کردستان سفر می کند، با آن شخص به گفتگو می نشیند:
- شما چه چیز مشاهده کردید؟
- مشاهده کردم که رسول خدا نشسته بودند و کسی که به ایشان اقتدا کرده بود جناب ابوبکر بود.
- آیا رسول خدا به شما فرمودند ایشان ابوبکر است؟
- خیر
- آیا خود آن شخص گفت من ابوبکرم؟
- خیر
- آیا روی پیشانی اش نوشته بود من ابوبکرم؟
- خیر
- پس از کجا متوجه شدید؟
- خب! این شخص مسنّ بود و بین اصحاب رسول خدا هیچ کس مثل جناب ابی بکر مسن نبوده است!!
👈پر واضح است که این شخص مشاهده خالص را تعریف نکرده است بلکه علاوه بر مشاهده تفسیرهای ذهنی خویش را نیز افزوده است.
🔰 بر همین اساس بایست با ملاحظات دقیق آنچه اشخاص مشاهده کردند با تفسیرهای ذهنی شان تفکیک شود و آقای موزون تا حدی هنگام پرسش تلاش می کردند این اتفاق بیفتد.
🔹نکته سوم- مشاهدات تجربه گران بسیار ناقص است و هیچ استثنائی هم ندارد. این گزاره جزء مطالب رایج در عرفان اسلامی است که از آن به این صورت یاد می شود که تنها کسی که عالم ملکوت را به صورت تامّ و تمام مشاهده کرده و سپس بر اساس آن فرموده چه چیزی واجب و چه چیزی حرام است رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله است.
بقیه تجربه ها بدون استثنا مقدار بسیار اندکی از عالم ملکوت را نشان می دهد و نباید سبب غرور تجربه گر شود که من همه عالم ملکوت را دیدم و مثلا] آن چنان هم که گفته می شود عبادات در نجات انسان مؤثر است نیست.
👈اولا آنچه تو مشاهده کرده ای بخش بسیار اندک عالم ملکوت بوده است و به صورت خیلی واضح تر باید بگویم در عالم برزخ تمام زندگی دنیا را انسان زندگی می کند لکن با حقیقت اعمالش، یعنی اگر در دنیا اهل نیکوکاری و عبادت بوده است در عالم برزخ با حقیقت مجسم شده این اعمال برزخ را طی می کند،
و در نتیجه ممکن است لحظات ابتدایی ورود در برزخ جذاب و دلربا باشد اما ادامه آن معلوم نیست چنین باشد.
👈ثانیا همه آنچه در برزخ رخ می دهد در مقابل قیامت کبری شیء قابل ذکری نیست، نباید با غرور، حضور چند دقیقه ای در برزخ را شناخت تمام عوالم ملکوت از جمله عالم قیامت اعلام کرد.
🔸نکته چهارم- هر آنچه که تجربه گران مشاهده کرده اند اگر موافق اعتقادات است تاییدی بر آنهاست و اگر موافق نیست باید ملاحظه کرد که آیا اولا این مشاهدات در عالم برزخ رخ داده یا صرفا مشاهده دنیایی آنها بوده، ثانیا آیا تفسیر آنهاست یا مشاهده خالص ایشان.
#زندگی_پس_از_زندگی
@elmetawhid
◽️ گزارههای مبهم
۱. گاهی بحث کردنها دچار فرسودگی میشوند نه از این جهت که جار و جنجال به پاست یا این که مغلطه عمدهای در کار باشد بلکه یک حرف صحیح اما مبهم و بدون آدرس ارائه میشود که ارزیابی را دچار مشکل میکند.
"گزارههای مبهم" آدرس غلط و کذب نیستند تا بگوییم اشتباه نکن!
مغالطه قابل توجهی هم ندارند تا دنبال صورت و ماده استدلال باشیم بلکه اشکالشان در این است که میگویند "چه" ولی نمیتوانند بگویند "چگونه"!
۲. وقتی یک ناهنجاری، مردمی شود دیگر نمیتوان به سادگی آن را ریشهکن کرد، مثلا گاهی داعش حمله میکند و شما دفاع میکنید و ریشهشان را هم میکنید، اما اگر همین ناامنی توسط مردم یک کشور ایجاد شود کار حاکمیت را سخت میکند.
مثلا: دوست طلبهای سالها پیش در کلاس بنده بود که در انگلستان بزرگ شده بود، از جمله چیزهایی که میگفت این بود که لندن شهر بسیار ناامنی است و در محله شیعیان که امنترین محله است نمیتوان بیشتر از ساعت ۲۲ بیرون از خانه ماند.
چرا پلیس انگلیس نمیتواند چنین ناهنجاری فاحشی را از بین ببرد؟ چون یک گروه اراذل و اوباش نیستند که ناامنی ایجاد میکنند بلکه متاسفانه بخشی از خود مردماند.
در ایران خودمان در بعضی استانها مقابله با قاچاق مواد مخدر مشکل است چون امرار معاش برخی از مردم از همین طریق است.
۳. "جلوی قاچاق را بگیرید" به جای این که ارز ترجیحی را حذف کنید از جمله گزارههای مبهم است که آدرس روشنی نمیدهد چگونه میشود جلوی قاچاقی را گرفت که مع الاسف منبع درآمد برخی از مردم ما شده که مرزنشیناند؟
آن بیچارهها هم البته گناهی ندارند؛ طریق دیگری به راحتی برای گذران زندگی جلوی رو ندارند نه این که این کار یک انتخاب باشد.
#تغییر_به_نفع_مردم
◽️کلاس درس سیاسی "جومونگ"
(به بهانه بازپخش ده باره سریال جومونگ از تلوزیون!)
🔸۱.سریال جومونگ هر چند جذابیت داستانی و گاه ابرقهرمانی دارد اما به نظر می آید این سریال یک کلاس درس سیاست آموزی است، طور ورود و خروج و سیر داستان چنین مینماید که سیاست را که دانش «تصدی و حفظ قدرت» و مولفه های تاثیر گذار در این موضوع دانسته اند در این سریال مجسم شده است.
🔺ای کاش خیلی از کسانی که تصورات نه چندان عمیقی از سیاست دارند دقت بیشتری در تصویرسازی این سریال از «مولفه های قدرت» می کردند، احتمالا کلاس درس جومونگ موجب عمق بخشیدن به اندیشه های سیاسی گردد.
👈 مثلا کسی که تصور میکند رفاه مملکت به یک امضا وابسته است و سران مملکت از بدجنسی از بد ذاتی این حکم را امضا نمیکنند را باید کجای دلمان بگذاریم، یاد طنزی افتادم که میگفت برخی تصور میکنند گرانی و ارزانی یک دکمه در هیات دولت دارد که اگر بخواهند به سادگی میتوانند همه چیز را ارزان کنند.
🔹۲. سریال جومونگ به خوبی میتواند مخاطب عام را از سطح تحلیلهای کوچه بازاری به یک عمق نسبی برساند، در این سریال:
اولا مشکلات عدیدهای که در راه رسیدن به اهداف بزرگ وجود دارد به خوبی به تصویر کشیده شده است، چنین نیست که برای رسیدن به این اهداف همه چیز فراهم باشد و فقط با زدن یک دکمه بتوان به مطلوب رسید.
🔸 از این مهمتر تفاوت انگیزهها در رسیدن به اهداف متعالی و به قول خودشان هدف والاست.(تعارض یاران جومونگ با قبیله سوسانو)
تفاوت انگیزهها هر چند در ابتدا موجب اتحاد است اما در ادامه سبب نزاعهای داخلی میگردد. (کتابهای طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن اثر رهبر انقلاب و امیر کبیر قهرمان مبارزه با استعمار نوشته هاشمی رفسنجانی تفاوت جدی د عمیق دو نگاه در انقلاب را نشان میدهد).
🔹 ۳. یکی دیگر از نکات مهم سیاستورزی و سیاست فهمی در سریال، تاثیر گذاری عناصر مختلف بر سیاستهای کشور است:
- پادشاهی که در دورانهای سلامتی، بیماری و کودتا انحائی از تاثیر را داراست،
- وزرائی که البته همه در یک سطح نیستد و تاثیر گذاریهای مثبت و منفی مختلفی دارند،
- شاهزادههایی که اگر بتوانند کودتا میکنند،
- زنان حرمسرا که از طریق فرزندانشان در حاکمیت تاثیر گذارند،
-رؤسای قبائل که اتحاد و عدم اتحادشان و نیز انگیزه های اقتصادی و سیاسی و فرهنگی آنها در حکومت موثر است،
-ابر قدرت هایی که طمع ورزی و دخالت های بیجای آنها همیشه مانع رشد کوچک تر ها شده و اجازه نفس راحت کشیدن نمی دهند.
👈مخلص کلام این که چنین نیست هر آنچه حاکم جامعه اراده کند به سادگی در جامعه پیاده گردد و هیچ مانعی منع و تحریف و تغییر ایجاد نکند.
این سریال نکات درس آموز دیگری در فهم روابط سیاسی دارد که شاید وقتی دیگر به آن پرداختیم.
#جومونگ
#سیاست_فهمی
◽️ جدال احسن
هر چند دعوت به وسیله حکمت و موعظه حسنه کار عملیاتی امام صادق علیه السلام بود اما بدون تردید بخش زیادی از عمر علمی حضرت امام صادق علیه السلام مناظراتی است که ایشان با ادیان و مذاهب مختلف داشتند.
۱) مناظرات امام صادق علیه السلام اختصاص به هیچ موضوعی نداشت، گاه با ملحدین و زندیق های مشهور و غیر مشهور آن زمان به گفتگوهای جدی فلسفی و کلامی می پرداختند، گاهی با مخالفین و اهل سنت و حتی گاهی با پزشک هندی که اعتقادی به خداوند نداشت بحثی ترکیب یافته از اعتقادات، پزشکی، انسان شناسی و معرفت شناسی طرح می کنند.
۲) امام شاگردان متعددی برای مناظرات تخصصی تربیت فرموده بودند، هشام بن سالم را برای مباحث توحیدی، هشام بن الحکم در مسائل امامت و نبوت، زراره را در فقه، دیگری در حدیث و همین طور. شخصی از شام در موسم حج نزد امام علیه السلام آمد و گفت می خواهم با شاگردانت مناظره کنم.
امام اجازه دادند و مناظره کرد.
آخرین نفر هشام بن حکم بود، چنان مغلوب شد که خودش در میانه بحث متوجه تناقض مذهبش شد.
سپس به دست امام علیه السلام شیعه شد.
۳) با ابن ابی العوجاء که شخصی مشهور در زندیق بودن و کفر بود چند جلسه مناظره کردند، ابن ابی العوجاء وسط بحث می گفت: هیبت شما اجازه نمی دهد درست صحبت کنم، امام علیه السلام طور سخن گفتن را تغییر دادند تا راحت باشد.
یکی از نفس گیر ترین سؤال های امام از او این بود:
- بگو بدانم تو مخلوقی یا مخلوق نیستی؟ (کنایه از این که خدایی هست یا نیست؟)
- مخلوق نیستم!
- پس بگو اگر مخلوق بودی چه ویژگی هایی داشتی (که اکنون آن ویژگی ها را در خود تطبیق نمی کنی؟)
به تعبیر خودمان «هنگ» کرد، نمی دانست چه پاسخ دهد، بلند شد و ایستاد.
امام ادامه دادند: اگر در تمام عالم یک مخلوق باشد و تو بخواهی آن را تشخیص بدهی چگونه برایت ممکن است در حالی که نمی دانی مخلوق چه ویژگی ای دارد؟
۴) همین ابن ابی العوجاء وقتی پرخاشگری مفضل بن عمر شاگرد امام صادق علیه السلام هنگام مباحثات را دید گفت:
تو چگونه شیعه ای هستی؟! جعفر بن محمد (علیهما السلام) وقتی با ما به گفتگو می نشیند آن قدر آرام و ساکت گوش می دهد که می گوییم سخن ما را پذیرفته است، ولی وقتی شروع به نقادی می کند می بینیم بنیاد سخنانمان بر هواست.
#امام_صادق
#شهادت_امام_صادق
◽️ جشن یا استغاثه؟
والله میدانستم جلوی "سلام فرمانده" را همین اخباری مسلکهای خشک مغز و هیاتیهای سکولار قرار میدهند، گفتم چیزی نگویم پیشداوری نکرده باشم..
اما شد همین که شد!
میگویند غناست!!
جشن گرفتن در شب شهادت رئیس مذهب است!!
امام عصر علیه السلام فرمانده نیست!!
نام سید علی را چرا کنار نام امام عصر علیه السلام میآورید؟!
مردم آبادان عزادارند!
یا للعجب!
نه میدانند غنا چیست و نه از سیاست و دین و ولایت فقیه چیزی خبر دارند.
خودشان اسمش را گذاشتهاند جشن و بعد حمله میکنند.
ما گفتیم استغاثه به امام عصر علیه السلام است ولی با زبان کودکان که "بیا یارت میشم"...
#سلام_فرمانده
◽️روانکاوی مخالفتها با سلام فرمانده
این نوشته به آن دستهای از هموطنان که نظری متفاوت درباره زمان اجرای این سرود دارند ناظر نیست، مقصودم آنهایی هستند که میدانند "سلام فرمانده"ای ها نه بی توجه به عزای عزیز زهرا هستند و نه در همدلی و همبستگی با مردم آبادان کمتر از دیگراناند اما در عین حال موقعیتی مناسب را برای تفرقه افکنی دیدهاند.
آنچه در روانکاوی مخالفت با اجرای این سرود به نظر میرسد این است که این جماعت همیشه و همواره تبلیغ میکنند که عموم مردم طرف حکومت نیستند و در نتیجه قوانین سختگیرانه حکومت مثل حجاب و منع شرب خمر و امثال آن مشروعیتی ندارد.
در "ناخودآگاه"شان احساس میکنند این اتحاد خلاف حرفی است که شبانه روز تبلیغ و ترویج میکنند، طبیعتا بهانههای واهی و مضحک را وسیله تخریب اتحاد گرفتهاند.
مخلص کلام اینکه مشروعیت قانون جمهوری اسلامی به طرفداری اکثریت است، در حالی که این عده همواره گفتهاند جمهوری اسلامی طرفداری بین مردم ندارد و بالنتیجه وقایعی مثل تشییع جنازه حاج قاسم و حججی شهید و پویش (حقیقتا پویش) سلام فرمانده را که نشاندهنده این اتحاد و همدلی است را بر نمیتابند.
#سلام_فرمانده