◽️ چرایی حمایت اصلاح طلبها از مقاومت افغانستان
چرا اصلاح طلبها بر خلاف نظام گفتمانی و علیرغم داشتن اندیشه لیبرالی طرفدار مقاومت افغانستان شدهاند؟
مسأله عجیب به نظر می رسد؛ این که جریان نزدیک به غرب با نظام گفتمانی جنگستیز و حتی دفاعستیز و با سابقه محکوم ساختن و حتی تمسخر روحیه مقاومت هم وطنانش این چنین در قضیه افغانستان کف و خون بالا بیاورد و رجزهای حماسی و چهره سازی قهرمانی از «مسعود» به بار آورد چه معنایی میتواند داشته باشد؟
هنوز پاسخ قاطعی پیدا نکردهام و نمیدانم که این چه مسألهای است که حسین دهباشی به ظاهر آرام و خیلی مؤدب و سوآز تحصیل کرده را این چنین عصبانی و بی ادب و هتاک کرده است؟
در این گونه موارد احتمالات را بررسی می کنم؛ شما هم کمک کنید تا به نتیجه برسیم.
مجموعا سه احتمال به ذهن بنده می رسد ولی روشن است که احتمال اول یعنی دفاع از مقاومت و مظلوم و امثال این کلمات با ریخت و قیافه این جماعت سازگاری ندارد پس بنده به راحتی این احتمال را کنار می گذارم.
خوب دقت کنید! مطالبه این جماعت «حضور نظامی ایران» در افغانستان است نه استفاده از ظرفیت های متعدد برای حل مشکل.
احتمال دوم. اندیشه اصلاح طلبی شدیدا با روی کار آمدن گروههای ایدئولوژی محور مخالفاند و از این رو از طالبان نه هراسناک و بیمناکاند بلکه آن را خلاف مصالح عامه بشر و رشد و ترقی دوران مدرن میدانند.
لکن معنای این احتمال آن است که اصلاح طلبهای داخلی دارای نفاق شدیدند و حکومت دینی داخل ایران را به دلایل منافقانه تحمل می کنند تا به قدرت رسیده و از مواهب قدرت بهره ببرند.
من این احتمال را درباره برخی از این جماعت منتفی نمی دانم اما پذیرش کلیت آن به معنای پذیرش منافق بودن اصلاح طلبان است.
احتمال سوم. منافع آمریکا اقتضا میکند ایران را درگیر ماجرای افغانستان کرده و از این درگیری نهایت استفاده را ببرد.
توضیح: ظاهرا و بر اساس برخی تحلیلها دلیل حمایت چین از طالبان مسأله جاده ابریشم و منافع فوق العاده اقتصادی است که عائد چین می گردد. با خروج آمریکا این هلوی پوست کنده دست چین افتاده و معنای این اتفاق، گام بسیار مهم برای پایان هژمونی آمریکا در منطقه است.
اما چرا باید ایران را درگیر کنند؟
بنابر این احتمال برخی از این جماعت آگاهانه و برخی با تحریک بزرگترهایشان تلاش دارند ایران را درگیر با ارتجاع طالبان کرده تا باتلاق افغانستان جبهه سیاسی مقابل ایالات متحده را زمین گیر کرده و ایجاد هر گونه اتحاد سیاسی اقتصادی و در نتیجه ضعف جبهه غرب را منتفی سازد.
این احتمال هم منتفی نیست اما معنایش اولا خباثت بیش از اندازه و بلکه رذالت این جماعت است،
ثانیا این احتمال به معنای شکست بسیار سنگین آمریکا در افغانستان است، یعنی آن چیزی که در رسانه ها ظاهر شده است. اما آیا واقعا چنین است؟ نمی دانم، واقعا معلوم نیست آمریکا به این سادگی افغانستان را رها کرده باشد.
چند نکته:
۱. مسلما معنای این جملات آن نیست که جمهوری اسلامی از ظرفیتهای متعدد خود برای حل مشکل افغانستان استفاده نکند. جمهوری اسلامی در مقابل کشور بوسنی که در قلب اروپا بود سکوت نکرده بود چه رسد به همسایه مهم و تأثیر گذارش.
۲. آیا لزومی دارد چنین تلاشهایی رسانه ای شود؟ فکر نمی کنم. ممکن است این تلاشها بنا به دلایل متعددی در خفا صورت پذیرد دقیقا مثل دخالت ایران در لبنان و سوریه که تا مدت ها علنی نشده بود.
۳. راه حل افغانستان طولانی مدت است؛ برای حل مشکل باید مردم به میدان بیایند و برای این منظور باید آگاه سازی مردم هدف شود نه رویکرد نظامی.
۴. حضور نظامی ایران در افغانستان به احتمال خیلی زیاد سبب اتحاد همین دو جبهه علیه ایران خواهد شد و این همان باتلاق افغانستان است.
۵. این نتایج مربوط به اصلاح طلبهای رادیکال است و میانهروها مشمول این احتمالات نیستند.
#افغانستان
#مقاومت