#فاطمیه
#روضه_مادر
#یا_فاطمة_الزهراء
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
● روضه مادر ساده نیست، خدا بخیر بگذراند،
مادر! روز آخر چقدر در اندیشه تمیزی خانه و لباس حسنین و پخت نان هستی؟! کاش شماره نفس هایت اجازه دهد موهای زینب را هم شانه کنی.
اما علی! شاید در اندیشهای که چگونه برای خداحافظی آمادهاش کنی!
وقتی سرت بر دامان علی بود و مرتضی دانه های اشک جاری می کرد سخنی بر زبان آوردی که دل ابوتراب را سوزاندی:
"ای أباالحسن! آیا از کنیزت راضی هستی؟"
و صدای گریه مرتضی را بلند کردی.
●بعد از تو مرتضی در خانه نشسته بود و جز به نماز و زیارت بیرون نمی شد. شیعیان عمار را فرستادند که مگر روی ماه مولا در خسوف ظلمت اعدا بیشتر نماند.
علی را دید که زینبش را بر دامن نهاده و عزای عزیزهاش را گرفته، عمار هم گریه کرد،
مرتضی فرمود: عمار! وقتی دردانهام را برای غسل روی تخت گذاشتم دیدم پهلویش شکسته و از ضرب تازیانه سیاه شده،
عمار! سوختم که این را از من پنهان می کرد تا نکند علی شرمندهاش شود.
😭😭😭
لا اله الا الله
#یا_صاحب_الزمان