eitaa logo
سید محمدجواد موسوی‌فرد
1.1هزار دنبال‌کننده
613 عکس
219 ویدیو
7 فایل
طلبه حوزه علمیه قم، روضه خوان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام شاید اینجا برای اندکی عمیق‌تر شدن در اعتقادات و مسائل اجتماعی مناسب باشد ارتباط با بنده: https://eitaa.com/Mousavifard
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از احمد فربهی
چند نکته درباره‌ی پیام آقای جعفریان 1) دغدغه‌ی آقای مصباح، فقط شریعتی و سروش نبود، این نوعی گزارش ناقص از دغدغه‌های آقای مصباح‌است؛دغدغه‌ی آقای مصباح؛ «شریعتی»، «سروش»، «خاتمی» و «دولت روحانی»، و از سوی دیگر، «کمونیست‌‌ها» و «سکولارها» بود؛ دغدغه‌ی آقای مصباح، مبارزه با نمودهای نفی‌دین؛ چه در قالب «تحریف»، چه «انحراف»، چه «انکار» و چه «نفاق و التقاط» بود؛ کتاب‌‌های ایشان موجود است می‌توانید ببینید. 2) دغدغه‌ی ایشان نسبت به این‌افراد و مکاتب هم یکی نبود؛ روزی آقای مصباح را بین راه دیدم خدمت ایشان عرض کردم؛ شما آقای سروش را همانند آقای شریعتی می‌دانید؟ ایشان گفتند: هرگز این دو را یکی نمی‌دانم!؛ آقای شریعتی انسان‌ دینداری بود که برداشت‌های غلطی از دین داشت اما آقای سروش، برخی از بنیاد‌های دین را انکار کرده! برای آقای مصباح، دغدغه‌ی شریعتی، «تحریفِ دین»، دغدغه‌ی سروش «انکار دین»، دغدغه‌ی خاتمی «به‌حاشیه‌بردن دین» و دغدغه‌ی دولت روحانی «تمسخر دین» بود. 3) عیب آقای مصباح آن بود که بزرگان قوم را با شمشیرِ رسایش می‌زد از این‌رو برخی از دشمنی‌های با ایشان، از قبیل احقاد بدری و خیبری‌‌اند. 4) عنوان فیلسوف برای آقای مصباح افتخار نبود و لذا با مکتب تفکیک و مخالفان فلسفه، درگیری نداشت زیرا اگرچه نظرات آن‌ها را قبول نداشت اما چون سخن آن‌ها را «نفی‌دین» نمی‌دانست، فعالیت آن‌ها نیز برای او دغدغه نبود؛ آقای مصباح هم‌چنان‌که شعار «جان‌‌ها فدای دین» سر می‌داد، خودش، عمر و اعتبارش را فدای دین می‌کرد و لاغیر. خدا به همه‌ی ما صداقت، اخلاص و خدمت‌گزاری به دین، عنایت کند. https://eitaa.com/farbeh
▫️برخی مغالطات در باب واکسن کرونا ۱. گفته می‌شود هیچ مقامی حق ندارد درباره سلامت نظر غیرکارشناسانه دهد. نقد: اگر گفته شده بود واکسیناسیون ممنوع است نظر غیر کارشناسی بود ولی وقتی گفته می‌شود واکسن فلان کشور ممنوع است یعنی مسأله ربطی به دانش پزشکی ندارد و یک تصمیم حاکمیتی بر اساس ملاحظات تاریخی و تجربیات است. در واقع سیاست، در مقام اندیشه متاخر از سایر علوم [خصوصا علوم انسانی] است اما در مقام عمل حاکم و مقدم بر تمام علوم، چون سیاست همان عقل عملی است یعنی نیروی تصمیم گیرنده انسان، برای تصمیم گیری یکی از مؤلفه ها مراجعه به کارشناس است اما این سبب غفلت از سایر مؤلفه ها مثل این که از چه کسی بخریم یا این که چگونه بخریم یا این که اصلا بخریم یا نخریم، نمی شود. ۲. می گویند علم و دانش مرز نمی شناسد. نقد: مسلما علم مرز نمی شناسد ولی اگر مرزبندی باعث این حکم حکومتی شده بود بایست هر واکسن خارجی ممنوع می شد نه واکسن دو کشور سابقه دار در جنایت و مکافات. ثانیا مسأله سر همین است که آیا این، محصولِ علم است یا توهم علم؟! آیا حق نداریم درباره شرکتی که چند میلیارد دلار به سبب فریبکاری محکوم شده است مشکوک باشیم؟ باز هم به دیگر سخن، تمام مطلب آن است که واقعیات تجربی ما را مشکوک می‌کند و الا اگر قاطع و جازم بر آلودگی بودیم که دیگر جای تردید نبود. ۳. برخی نیز می گویند شما واکسن وارد کنید ما با رضایت خودمان تزریق می کنیم. نقد: فرض کنیم واکسن واقعا آلوده باشد یا این که واکسنی که به ایران می دهند آلوده باشد و تلفات جمعی روی دست ما بگذارد، آیا باز حاکمیت را متهم نمی کنند که مرگ این عده مربوط به شماست و الا چرا در سایر کشورها چنین نشده است؟ اساسا سخن در این است که چه تضمینی در باب سلامت این واکسن وجود دارد؟ یعنی تجربه های گذشته چگونه ما را مطمئن کند که این واکسن سلامت بخش است نه بیماری آفرین؟
◽️ انتقادهای معنا دار ۱. بر پایه تفسیر ابن‌سینا و ملاصدرا از معاد ارتباط روح انسان با بدن بعد از مرگ به طور کلی از بین می‌رود، اما یکی از حکمای صدرایی که به نام "آقا علی مدرس" مشهور است تبیین قابل توجهی بر اساس همان اصول صدرا دارد؛ او ارتباط ضعیفی میان روح و بدن را توضیح می‌دهد که حتی بعد از مرگ از بین نمی‌رود و در نتیجه روح انسان بعد از مرگ بیشترین تعلق را به محل دفن دارد. همین طور این که بدن اولیاء خداوند در قبر نمی‌پوسد بدین سبب است که روح آنها گرفتار اعمال‌شان نیست و می‌‌تواند توجه بیشتری به بدن داشته باشد و در نتیجه مانع متلاشی شدن آن می‌شود. ۲. همین ارتباط ممکن است در مواردی سبب اموری گردد که از نظر ما خارق‌العاده است مثل این که امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرماید بعد از غسل دادن فاطمه زهرا سلام الله علیها و هنگام وداع حسنین، مادر فرزندانش را در آغوش کشید. همین طور درباره مرحوم آیت الله بروجردی نقل شده است که در قبر تلقینِ تلقین‌کننده را تکرار می‌کردند. این گونه موارد تقریبا به صورت متواتر از شهدا به ما رسیده است. ۳. این که آیت الله مصباح هنگام غسل داده‌شدن چشم‌شان را باز کردند و خندیدند هیچ دلالتی بر زنده شدن ایشان ندارد بلکه تبیین آن همان نکته فلسفی است که گفته شد. ممکن است کسی بگوید این گونه امور به آیت الله مصباح نمی‌آید یا این که ناقل کذب گفته یا این که بر فرض صحت، جای گفتن این گونه امور در رسانه ملی نیست چون هاضمه بسیاری از مردم آن را درک نمی‌کند، اما اشکال‌های سکولاریستی که منجر به نفی عوالم غیب و ایمان به غیب می‌شود زیبنده مؤمنین نیست. انکار کنندگان و مسخره‌کنندگان به وسعت تاریخ این گونه امور را انکار و تمسخر کرده‌اند فذرهم فی خوضهم یلعبون!
◽️ ماسک بزنید- ماسک نزنید! (بررسی فقهی مساله ماسک زدن) ۱. مدتی است برخی از طرفداران طب سنتی شدیدا با ماسک زدن مخالفت می کنند و برای ادعای خویش دلایلی ذکر می‌کنند که البته نوعا، قابل آزمایش عمومی نیست بلکه احتیاج به بررسی های علمی برای تایید یا تکذیب آن وجود دارد. از طرفی پزشکان مدرن تأکید فراوان بر ماسک زدن در شرایط کنونی دارند و چنین ادعاهایی را علمی نمی‌دانند. ۲. ما اکنون در صدد تأیید یا تکذیب هیچ یک نیستیم چون صلاحیت آن در بنده وجود ندارد، لکن از نقطه نظر فقهی کدام یک قابل اعتنایند؟ شاید بپرسید چرا از لحاظ فقهی؟ پاسخ این است که دو دسته کارشناس، دو ادعای متعارض دارند و چون در این موضوع پای سلامتی و جان انسان‌ها در میان است بنابراین فعل «ماسک زدن» یا ترک فعل می تواند سبب خطر معتنابه برای سلامتی یا جان خود و دیگران داشته باشد، لذا یک فقیه باید نظر بدهد که با توجه به اصول و معارف اسلامی کدام یک، برتری دارد؟ پیش از پاسخ این نکته را عرض کنم که بنده به هیچ وجه نمی توانم ادعاهایی مثل «کرونا غیر واقعی است» و «تا کنون کسی را نکشته» را بپذیرم. نکته دیگر این که روشن است که ماسک زدن به صورت طبیعی امری ناخوشایند و خلاف طبیعت انسان است، بنابراین مسأله این نیست که «ماسک خلاف طبع است» بلکه مسأله این است که آیا ضرر ماسک زدن در مجموع بیشتر است یا ضرر کرونا؟ روشن است که محل نزاع، اختلاف دو کارشناس است، اما قبل از این که کار به تساقط هر دو برسد بایست مشاهده کرد که آیا از هر حیث این دو برابرند؟ ۳. پاسخ این است که بایست ملاحظه کرد کدام یک از این علوم بر اساس روشهای «علم شناسانه‌ی پذیرفته شده» مسائل خود را بنا نهاده است؟ آنچه مشاهده می‌شود این است که طب مدرن اصول «فلسفه علم» برای اثبات فرضیات خود را به کار می گیرد اما آیا طبیبان سنتی به این روش‌ها توجهی می کنند؟ یا این که نهایت استدلال‌های ایشان استناد به کتب ابن‌سینا و ذخیره خوارزمشاهی است؟ امروزه برای اثبات امر «تجربی» روش های کنترل شده آزمایشگاهی مفصلی وجود دارد و تا آن جا که ما سراغ داریم توسط پزشکان سنتی مورد توجه قرار نمی‌گیرد. طب ابن سینا یک طب تجربی است و این که گفته می شود طب قیاسی است ناشی از ندانستن اصطلاحات علوم است، «علم» آن چیزی است که می‌توانیم بپذیریم و هر آنچه در کتب ابن سینا گفته شده لزوما علم نیست چون بر اساس طبیعیات آن روز (فیزیک و شیمی قدیم) و مبتنی بر عناصر چهارگانه است. فقیه حق ندارد به گفته کارشناسی که بر اساس اصول علمی رفتار نمی‌کند دست کم در چنین مواردی توجه کند. اشتباه نشود من با «طب سنتی» مخالفتی ندارم بلکه با روش «طبیبان سنتی» موافق نیستم، بنابراین در گام اولِ برتری یابی، گفته‌های طبیبان سنتی قابل اعتماد به لحاظ فقهی نیست.
هدایت شده از حقانیوز
چادر مادر.mp3
1.98M
✅ مرحوم علامه مصباح یزدی: شاید عده ای مسخره کنند اما بنده باور دارم که چادر حضرت فاطمه (س) ... حضرت 🌐 بسیج مدرسه علمیه حقانی 🔶با ما همراه باشید ✅@Haqanews
◻️ چگونه بحث سیاسی کنیم؟ (۶) ◽️ چرا گاهی بحث‌ها فرسایشی می شود؟ گاهی بحث کردن مثل سوهان روح و روان آدم را فرسوده می‌کند، دو ساعت هم چانه می‌زنی اما نهایتش هیچ نتیجه ملموسی ندارد جز خستگی طرفین. در نوبت بعدی دیدار باز همان آش و همان کاسه، گاهی اصلا قید بحث کردن را می‌زنیم اما طرف مقابل تحریک می‌کند با زخم زبان زدن یا حتی با اشکال‌های آبکی و سخنان سطحی! حتی در مواردی ترجیح می‌دهیم دید و بازدید را محدود کنیم چون بحث روی اعصاب ما و دیگران بندری می‌رود! چرا گاهی بحث ها فرسایشی می‌شوند؟ دلایل زیادی می‌تواند داشته باشد اما دو عامل بیشتر از بقیه رواج دارد: اول) یکی از عادت‌های ناپسند هنگام صحبت کردن، توی حرف همدیگر پریدن است، این عادت گذشته از این که خلاف ادب است اخلال کننده بحث است و خیلی زود آدم را خسته می کند، خدا نکند گیر کسی بیفتید که سریع الانتقال است و زود مطلب را حدس می زند؛ هنوز کلامتان شروع نشده او به گونه ای دیگر شروعش می‌کند، نقد می کند و شما مرتب مجبورید بگویید منظورم این نیست و آن است و ... . واقعا خسته کننده است. از امیرالمومنین علیه السلام نقل شده است: "عَوِّد أُذُنَكَ حُسنَ الاستِماع‏"؛ گوش‌هایت را به خوب شنیدن عادت بده. شنونده خوب بودن نعمت است همان طور که گوینده خوب بودن نعمت است. اما معمولا ما نعمت اول را نداریم و دائما تلاش می کنیم بیشتر سخن بگوییم. باور کنید بخشی از مشکلات موجود بین زن و شوهرها ریشه در همین نکته ساده دارد که شنونده خوبی برای یکدیگر نیستند. دوم) دلیل دیگر آن است که بحث، گاهی در سطحی می‌ماند که نمی تواند رافع اختلاف باشد. معمولا بحث‌های سیاسی زیاد گرفتار این مشکل می‌شوند که طرفین در لایه‌های رویین واقعیت اجتماعی (یا همان پدیده سیاسی) گفتگو می‌کنند که این سبب مشاجرات طولانی بی حاصل می شود. مثلا گفتگو درباره تحریم‌های یک جانبه ترامپ، مسأله را در سطح شخص ترامپ نگاه می دارد. در چنین مواقعی لازم است به لایه های عمیق تر این واقعیت توجه کرده و مورد بحث قرار دهیم؛ در مثال مذکور این که چرا آمریکا ۵۰۰۰ کیلومتر آن طرف‌ترِ غربِ آسیا حق دارد درباره اقتصاد ما تصمیم بگیرد یا این که آیا اساسا آیا مشروعیت بخشیدن به «پلیس دنیا» یا «ابر قدرت» یا «تعیین کننده نظم سیاسی» قابل قبول است؟ هر گاه گرفتار چنین فرسایشی شدید بحث را به لایه‌های عمیق‌تر یا مبانی نظری‌اش بکشانید.
◽️چند سؤال درباره یک دیدار 1. پاپ نه دلش برای صلح سوخته و نه تاکنون قدمی برای صلح برداشته است، صلح خواهی ابزار کار مستکبران است وقتی نتوانند از طریق جنگ اهداف کثیفشان را پیگیری کنند.ساده لوح کسی است که شعار سلم و صلح اینها را باور کند. بنابراین سؤال جدی می شود که چه امیدی در سر پرورانده که به دیدار مرجعیت عالی عراق آمده است؟ 2. برای من، که پاپ شایسته هیچ احترامی نیست و هیچ نکته مثبتی در او نمی یابم ولی برای عده ای از همین مسلمانان درک عظمتی از پاپ دارند و از این ملاقات بسیار ذوق زده شده اند این دیدار خیلی هم مؤثر و جهت دار است. در واقع پاپ این دیدار را انجام داد تا به این ساده لوحان بفهماند از نظر من بزرگ شیعیان آیت الله سیستانی است و نه آیت الله خامنه ای. هر چند به حول و قوه الهی در این تفرقه افکنی ناامید و دست از پا درازتر خواهد شد. 3. نکته دیگر این است که درست در زمانی که سفر رئیس محترم قوه قضائیه به عراق برای پیگیری اخراج آمریکا از عراق صورت گرفته است پاپ با آیت الله سیستانی دیدار می کند، بعید می دانم این دیدار بی ربط به آن موضوع باشد. خصوصا این که گفته می شود پاپ تمایلی برای این دیدار نداشته و به اصرار آمریکایی ها این سفر را انجام داده است. در این صورت یک سؤال جدی پیش می آید و آن این که چه زمینه ای مشاهده کرده اند که برای مانع شدن از اخراج آمریکایی ها این دیدار را انجام داده اند؟ 4. گاه یک جمله یا یک خط وقتی دنبال می شود زحمات را هبا و هدر می کند و اتفاقا جبهه کفر در القای این جملات و پیگیری این خطوط استاد است، زمانی در جریان حکمیت گفته شد «نه علی باشد نه معاویه» و از سوی ساده لوحان پذیرفته شد ولی نتیجه اش این شد که علی شهید شود و معاویه تثبیت. امکان دارد این سفرها [صرفا برای مثال] برای آن باشد که به برادران عراقی گفته شود نه ایران باشد و نه آمریکا» و البته نتیجه معلوم است. اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْكُو إِلَيْكَ فَقْدَ نَبِيِّنَا وَ غَيْبَةَ وَلیِّنا وَ كَثْرَةَ عَدُوِّنَا وَ شِدَّةَ الْفِتَنِ بِنَا وَ تَظَاهُرَ الزَّمَانِ عَلَيْنَا فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَعِنَّا عَلَى ذَلِكَ بِفَتْحٍ مِنْكَ تُعَجِّلُهُ وَ بِضُرٍّ تَكْشِفُهُ وَ نَصْرٍ تُعِزُّهُ وَ سُلْطَانِ حَقٍّ تُظْهِرُهُ وَ رَحْمَةٍ مِنْكَ تُجَلِّلُنَاهَا وَ عَافِيَةٍ مِنْكَ تُلْبِسُنَاهَا بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ
◽️ جیغ بنفش علیه گاندو ۱. چرا این حجم از حمله به گاندو؟ به نظر طبیعی نمی‌آید، وزرا و مشاورانش را به خط کرده که یکی پس از دیگری علیه گاندو توئیت کنند و شب ها هم که پایشان را از روی سانسور بر نمی دارند. قضیه چیست؟ یک دلیل ساده این است که وجود جاسوس در کنار گوش‌شان یعنی نقطه ضعف و این‌ها دلشان می خواهد هم‌چنان قهرمان مردم باشند!! یا این که نگران‌اند که نکند مردم ظنین شوند نکند بعضی از همین‌ها هم جاسوس باشند و هنوز افشا نشده‌اند! ۲. یک دلیل دیگر هم به ذهن می‌رسد که از این مسائل راهبردی‌تر است، قضیه صرفا این نیست که دستگیری جاسوس یعنی گرفتن نقطه ضعف از اینها، بلکه مسأله این است که نظام گفتمانی یک جناح و ادبیاتی که به خورد یک ملت می دهد با این گونه سریال ها و فیلم‌ها به هم می ریزد. جناح غرب‌گرا (خواه اصلاح‌طلبش باشد یا کارگزارانی یا حتی اصول‌گرا) موجودیت و مشروعیتش مبتنی بر یک نظام گفتمانی است که عمده آن بدبین نبودن به غرب و توهم خواندن توطئه و حتی برادر بزرگتر دیدن آمریکا و انگلستان است. طبعا همه این آدم‌ها در یک سطح فکر نمی‌کنند و بعضی غرب پرستند و برخی غرب‌زده و تعدادی هم غرب‌گرا، اما همه‌شان در یک نقطه مشترک‌اند و آن دست برداشتن از نزاع بی‌جهت با آمریکا و انگلستان است. از نظر اینها هر پدیده‌ای که باعث شود ذهنیت انسان ایرانی نسبت به آمریکا (و به طور کلی تمدن لیبرال) منفی شود مطرود است خواه ترور ژنرال ایرانی باشد خواه نمایش یک سریال موفق از خرابکاری‌های جاسوس گونه آمریکا و انگلستان. خب جیغ بنفش می کشند که «آهای! کلی زحمت کشیدیم و کدخدا را بزَک کردیم، به ذهن مخاطب ما دست نزنید!»
انیمیشن روح و مساله‌ای از تناسخ (۱)
◽️ انیمیشن روح و مساله تناسخ 🔹انیمیشن «روح» هر چند به حسب ظاهر «معنای زندگی» و مبارزه با پوچی را هدف گرفته است اما در بخش قابل توجهی از فیلم اتفاقی می‌افتد که شاید توجهی بدان نداشته باشیم و آن مسأله «تناسخ» است. اما «تناسخ» چیست؟ معنای نخست تناسخ این است که روح بعد از مرگ به بدن دیگری تعلق پیدا کند مثل اتفاقی که در همین انیمیشن برای کاراکتر اصلی (جو گاردنر) و شماره ۲۲ افتاد. ولی تناسخی که در آیین هندو بدان معتقدند چیزی مفصل‌تر از این است و آن تناسخ طبق قانون «کارما»ست. قانون کارما یا "انتقام کیهانی" بدین معناست که در یک چرخه مداوم روح انسان‌ها به این دنیا بازمی‌گردد و در بدن موجودات مختلف قرار می‌گیرد تا هم تکامل بیابد و هم پاداش و عقاب را متناسب با تعلق روح به بدن‌های در شرایط مختلف درک کند. در واقع تناسخ نظریه مقابل معاد است و به همین جهت از ائمه هدی علیهم‌السلام به صورت متواتر روایت رسیده است که «مَنْ قَالَ بِالتَّنَاسُخِ فَهُوَ كَافِرٌ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ مُكَذِّبٌ بِالْجَنَّةِ وَ النَّارِ». این روایت از امام رضا علیه‌السلام در کتاب عیون اخبار الرضاست. 🔸 لابد سوال شده است که مشکل اصلی تناسخ چیست؟ باید توجه داشت که صرف بازگشت روح به دنیا در همه فروض و صورت‌های ممکن‌اش مشکلی ندارد و منکران تناسخ چنین چیزی را ممنوع و غیر مقبول نمی‌دانند بلکه مشکل در معنای دوم تناسخ است یعنی از جایی شروع می شود که تناسخ بخواهد جای معاد را بگیرد در این صورت است که می گوییم: در واقع بزرگترین مشکل تناسخ «بی دلیل» بودن آن است، فرضا اگر تناسخ ممکن هم باشد صرف امکان آن دلیل بر وقوعش نیست. و اگر تناسخ را آموزه‌ای دینی بدانیم طبعا باید آن دین از نقطه نظر عقلی مقبول افتد، در حالی که دین بودا و آیین هندو قابل قبول نیست و این البته بحث مستقلی می طلبد. اگر تناسخ به معنای اول مورد نظر باشد نیز گاهی روح در بدن دیگری حلول می کند و گاه در بدنی که در واقع بدن خود همین روح است حلول می کند، این مورد دوم بلا اشکال است و موضوعاتی مثل زنده شدن عزیر نبی و رجعت بر همین اساس بلا اشکال هستند. این که چرا گفته شد «بدنِ همین روح» نکته ای دارد که در شماره بعد بدان خواهم پرداخت. اما آیا شکل اول قابل قبول است؟ یعنی دقیقا چیزی که در «سول» اتفاق افتاد؟ ملاصدرا معتقد است خیر، ممکن نیست. دلیل ملاصدرا اصطلاحا «رجوع فعل به قوه» نام دارد و با زبان خیلی ساده به این معناست که ارتباط بدن و روح ارتباط قراردادی و مبتنی بر اعتبار نیست بلکه روح حقیقتا بر آمده از بدن و امتداد کمالی آن است، انسان پدیده ای است که پیدایی‌اش جسمانی است اما جسمی که در اثر تکامل جوهری به عالم ماوراء جسمانی رسیده، مجرد از ماده شده که به اصطلاح به آن «روح» گفته می شود. بر این اساس هر بدنی اختصاصا متعلق به یک روح است و حلول روح در بدن دیگر مثل آن است که (با تسامح بسیار در تشبیه) شما بخواهید موتور هواپیما را بر یک اتومبیل سوار کنید.