یاسهاسبزخواهندشد ؛
الزاما هر کس خوب فکر میکنه و ادبیات خوبی داره دلیل نیست که خوب بتونه بنویسه.
جدی میگم. دیروز متوجه شدم که بعضی ادما با اینکه ممکنه قلمشون قوی باشه ولی ساخته شدن برای دل نویسای کوچیک، داستانِ بزرگ مغزِ رویا پرداز میخواد.
بزرگترین آفتِ روابط اجتماعی من از گذشته تا امروز خودم بودم. چه دوستی، چه روابط خانوادگی، چه روابط دیگه، خانواده هر چیزی اصلا حالا میگم چرا.
هر کَس که وارد زندگی من شد، شد عزیزِ دل ولی هر عزیزِ دلی جداگونه میخواست تغییر ایجاد کنه. هر نفر شخصی رو بسازه شبیهِ آدمی که تو ذهنشه برای دوستی یا هر چیزِ دیگه ایه. نیستم عزیز من، من شبیه اون چیزی که تو میخوای نیستم. اگر بودم که شدی جزئی از این زندگیم خب همین و بپذیر اگر نه، نمیشه که اینطوری. آدما نه تعلق به کسی دارن نه مجبورن برای دیگران زندگی کنن. تلاش برای تغییر آدما، هم شما و هم شخص مقابل رو اذیت میکنه، زودتر جول و ملاسشو جمع میکنه میزاره میره.
هدایت شده از پژال.
من اما زنی هستم
که دنیا را
روی نوک انگشتانم میچرخانم
ولی از پس دلتنگیهایم برنمیآیم.
وقتی به این فکر میکنم که دلم میخواد کلی از انیمیشن های ندیده ام رو ببینم، و کلی کتاب نخوندم رو بخونم، و کلی نقاشی نکشیده ام رو بکشم و کلی فیلم ندیده رو ببینم سلول های معدم شروع میکنن پایکوبی ولی متاسفانه به یاد میارم که من یه انسانِ تنبلم بی اراده هستم که تویِ فصلِ امتحانام.
کارایِ ژوژمانِ آخرِ سال پیشم رو نگاه میکنم میخوام دونه به دونه ماهامو بکنم.
منی که فردا امتحان دارم ولی خیلی مشتاق شدم یه خونه تکونی اساسی بکنم زندگیمو.
برخلافِ علاقهی خودم به سبز من رنگِ موکتِ این اتاق رو آبی انتخاب کردم که اگر یه روزی تو بخوای پاتو بزاری تو این اتاق دوسش داشته باشی. حیف شد.
هدایت شده از طهران.
همیشه هم ایموجی خنده به معنای شاد بودن نیست ؛
مثلا من اگه آخر پیامم یدونه [😂] با نقطه گذاشتم ، یعنی منتظرم طرف مقابلم خودش سکوت کنه قبل از اینکه جنگ جهانی سوم بینمون شروع بشه.
اعتقاد پیدا کردم به اینکه برای درس خوندن حتما نیاز دارم یکی کتکم بزنه.