هدایت شده از توییتر انقلابی
تکلیف ما رو روشن کنید بلاخره جشن حکومتی بود؟
یا ربطی به حکومت نداشت و این ۴ میلیون نفر واسه امام شون اومده بودن؟
#مهمونی_ده_کیلومتری
🗣 لیلی فتاحی
@twtenghelabi
پیامای توییتر انقلابی رو یه دور اومدم پایین، باز مثل دیشب، قابلیت دارم زار بزنم.
چرا آهنگام مثلِ قبل برام خاص نیستن؟ واقعا مدت ها هر کدومشون قفلیم بودن الان هیچ احساسی ندارم بهشون، خوشم نمیاد از این حس.
غصه؟ اره بچه ها غصه، خیلی غصه، بعد از هر بار دیدن یه توییتِ مخالف راجع به مراسمای دیروز، وقتی فحش میدن، وقتی از هر چیز چرتی برای مقابله استفاده میکنن، وقتی جشنا و مراسمای مذهبی و محرم رو مسخره میکنن ، غصه بعد از هر باری که دلم میخواد یه کاری دستم بود میکردم برای این مملکت و باورم، وقتی میبینم هم نسل و هم سن هام چه فکرایِ چرتی دارن، وقتی برای دوستام غصه میخورم، وقتی از آیندهیِ ایران میترسم، وقتی تو یه جمعی دینم مسخره میشه و من ساکتم، وقتی یه خانمِ بی حجاب توی خیابون میبینم با هزار تا چشم که بهش خیرن، بعد از هر بار بحث کردن با ادمایی که گوشاشونو گرفتن، بعد از هر بار که برای یه ادم توضیح میدم دین و از سیاست جدا نیست و بهم میگه "عیسی به دین خود موسی به دین خود" ، وقتی میبینم خوشحالیایِ مردم رو زهر مار میکنن، وقتی هموطن میمیره، وقتی یکی میگه: خب نمیرفتن شهید بشن مگه ما خواستیم شهید بشن؟ ، وقتی کارشناس آمریکایی میگه ایران داره ابر قدرت میشه ولی معلمِ من سر کلاس به بچه ها میگه ما جهان شیشمی ایم، وقتی میگه: محمد یه دروغگو بود و اسلام حقیقت نداره اصلا، وقتی میگه: چرا باید عشق رو بیاریم تویِ قاعده و قانون و تعهد؟، وقتی یه جا نشستم به هیچکس کاری ندارم ولی یکی تیکه میندازه، بعد از هر بار دیدن یه فیلم دفاع مقدسی، بعد از دیدن پستایِ ضد دینی و ضد جمهوری اسلامی توی کانال یا پیج ادمینای مورد علاقم، بعد از اینکه میگه: زن و مرد برابرن، همجنسگرایی وجود داره، به عقیدشون احترام بزار، خدا نیست! ثابت کن که هست، من مسلمونم ولی به کثافت کاری بقیه احترام میزارم، چرا شما مسلمونا با یهودیا مشکل دارین؟ عید غدیر عید عرباست، عربا اینن عربا اونن، اوخی کاش تو خیابونای پاریس زندگی میکردم، میخوام مهاجرت کنم، واقعا ما هیچوقت تو هیچی پیشرفت نمیکنیم، واقعا فکر میکنی مهدی ظهور میکنه؟ دین فقط یه قاعده است از سمت حکومت ها برای گول مالیدن سرِ مردمِ احمق و هزار تا مورد دیگه از همین غصه ها ولی میدونی الان به چی فکر میکردم؟
یاسهاسبزخواهندشد ؛
غصه؟ اره بچه ها غصه، خیلی غصه، بعد از هر بار دیدن یه توییتِ مخالف راجع به مراسمای دیروز، وقتی فحش می
در حالی که هزار و چهارصد سالِ پیش سید و مولایِ ما اینقدر یار نداشت که حقانیت و ولایتش رو ثابت کنه، و فرزندانش رو دونه به دونه به فجیع ترین اشکال به شهادت رسوندن، مکتبش اینقدر رشد کرده، اینقدر مریدانش زیاد شده و باز هم در حالِ زیاد شدنه. عاشقانشون در عشق پیشرفت کردن و حالا میدونن که پیروی از این خاندان دلِ پای کار و روحیهیِ خستگی ناپذیر نیاز داره وقتی بخوای آمار بهت نشون بدن که تا چند سال دیگه، دین غالبِ جهان اسلامه! اینو فهمیدن. خب همین پیرو ها اسلام و تشیع رو با وجود هزاران تهدید و هزاران دشمن تا اینجا حفظ کردن، نگذاشتن تحریف بشه، نگذاشتن مثلِ مسیحیت بشه، نگذاشتن بهش وصلهیِ جدایی از سیاست بزنن، نگذاشتن بره گوشهیِ خونه ها و بشه جملهیِ "زندگی هر کسی به خودش ربط داره، دخالت نکنید" . حالا! حالا که دیگه چیزی به رسیدن نمونده، به اینکه آدم هایِ آزاده به حقیقت برسن، به اینکه خصم در ضعیف ترین حالتِ خودش قرار بگیره، من اینجا از چی میترسم؟ از چی غصه میخورم؟ از اینکه عده ای نا اگاهن؟ چی رو جزِ عاقبت خودشون به فنا میدن؟ اذیت میکنن؟ از سر چی؟ از اینکه نمیتونن جلویِ تسخیر قلب ها رو بگیرن، نمیتونن جلویِ رشد آگاهی رو بگیرن، قلبی و فکری که بخواد و احساسِ نیاز کنه راهش رو پیدا میکنه، غصه نخور!
اینا رو همهیِ شما میدونید، منممیدونم فقط مینویسم که باز اگر غمِ غربت دلم رو گرفت بیام بخونمشون.
این موضوع خیلی تلخه که ما یک سری اشتیاق ها و علایق داریم، اصلا به هر چیزی! در راه رسیدن یهشون تلاش میکنیم اما دقیقا لحظهیِ اوج، اون لحظه که ما میرسیم بهش همه چیز خیلی بی معنی میشه. اینگار نرسیدنه که برامون جذابش میکنه و رسیدن تبدیلش میکنه به یک چیزِ عادی بی اهمیت.
با این حال من هیچوقت همچین نظری راجع به عشق ندارم، اینکه عشق که بهش برسی عشق نیست. اصلا اعصابمو بهم میریزه این جمله.
هدایت شده از ۅاےۅ
دوستان ما (تأویل و وایو) تصمیم گرفتیم طی اقدامی مشترک تقدیمی بدیم بهتون. قراره با فهمیدن جریان این تقدیمی عمیقا سورپرایز بشید. شما این پیام رو از کانال هر یک از ما که مایل بودید فور کنید تا "نقاشی + سناریو خواستگاری" آقاییتون تقدیمتون بشه🤣.
لینکتون رو لطفا اینجا بفرستید تا کسی از قلم نیافته.
و سرانجام مکان تقدیم نقاشیها و سناریوها
*ملاکهای ظاهری و باطنیتونم بگید بیزحمت