eitaa logo
یاس‌ها‌سبز‌خواهند‌شد ؛
2.5هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
617 ویدیو
1 فایل
هوالمعشوق؛ • و ما به زودی سبز خواهیم شد عزیزم، زیر سایه یک چنار. آن زمان که گنجشک‌ها رسیده باشند به مقصد و نامه‌هایِ من به دست‌ِ تو. وقتی بخوانیشان، آنگاه سبزخواهیم شد. • ده روز مانده به پایانِ تابستانِ چهارصد
مشاهده در ایتا
دانلود
یاس‌ها‌سبز‌خواهند‌شد ؛
بچه ها میخوام زار بزنم، من سالنمو عوض کردم برای اینکه ارشدِ مهربونِ پارسالم رو دوباره ببینم، ولی نه
اول اینکه، ارشدِ مهربونِ پارسال امروز اومد و فهمیدم فقط چهارشنبه نتونسته بود بیاد و اونجاست بقیه روزا، و دلم گرم شد که حداقل از این جهت سود کردم، ولی ارشدِ مهربون منو یادش نبود. واقعا خیلی دوسش دارم نگاش میونم ذوق میکنم، خیلی عجیبه.
پشتِ موهام بلند شده وقتی تو باشگاه عرق میکنم عین دم مارمولک میزنه بیرون و واقعا تستسنسنسنسسن، میخوام بکشم خودم رو :))))))
خیلی با بچه هایِ این سالن هنوز گرم نشدم، در واقع یه جوریه که حس میکنم انگار فضاشون رو بستن، کلا شاید ده نفر باشن ولی خیلی فضاشون بهم نزدیکه و رِنجِ سنیشون از سالن اونور بیشتره. سالنِ اونور با اینکه کوچیک و زشت بود حداقل پونزده نفر بودیم و از خیلی کوچیک تا خیلی بزرگ رو شامل می‌شدیم، خیلی بزرگ نه حالا ولی کلا.
یاس‌ها‌سبز‌خواهند‌شد ؛
خیلی با بچه هایِ این سالن هنوز گرم نشدم، در واقع یه جوریه که حس میکنم انگار فضاشون رو بستن، کلا شاید
باورش برام سخته بچه ها ولی من برای کسایی که فقط یک ماه باهاشون سپری کردم و خیلیم باهاشون صمیمی نشدم، دلتنگ شدم :))))
عجیب شدم، ولی واقعا دلم تنگ شده، حس میکنم روحیم ضعیف شده، باید رو خودم کار کنم، زیادی دارم احساساتم رو تویِ ابعادِ زندگیم دخیل میکنم.
ما برای یه سری چیزها هیچوقت تصمیم گیرنده و قضاوت گر نیستیم، یه آدم هایی رو فکر میکنی که چقدر میتونن از باطن بد باشن ولی نیستن و از تو سبقت میگیرن و میرن و به جاهایی میرسن که تو خوابتم نمیبینی؛ و چه ادم های خوبی که به نظرت زیبا میان ولی از درون پوسیدن. سر همین این یه هفته ده روز گذشته نشستم و نگاه کردم به پستایِ اربعینی و گفتم، عه این، عه عه این، اینام رفتنا! همینایی که من هیچوقت فکر نمیکردم پاشون به کربلا باز بشه، چه عجیب. نشستم خودم رو یه برانداز کردم، من واقعا کیم؟ چیم؟ چی از خودم تو ذهنِ آدما ساختم؟ چیکار کردم؟ چیکار قراره بکنم؟ این منم با این همه خصلت هایِ بدی که بهم چسبیده. ولی میدونی، امام حسین با اینکه وجودِ پوکیدم رو میبینه، نذاشت اربعین رو اینجا بمونم و صدایِ دسته و مداحی بشنوم و تو خودم حل بشم و بیشتر بترکم. فقط میتونم برایِ همه‌یِ این یهویی راضی شدنا، یهویی جور شدنا، یهویی هایِ شیرین بگم، شکرت.
دیگ جدا حرفی راجع بهش نمیزنم به سبب اینکه ممکنه کسی غصه دلش رو بگیره و بیاد بهم بگه و اون موقع خودمم دو سه گالن براش گریه کنم، ولی این روزا به خاطراتِ مضخرفِ پر از درد پارسال که فکر میکنم یه ذوق و دلهره و قلقلک عجیبی ته دلم حس میکنم، خیلی عجیبه دل تنگِ لحظاتی بشی که داشتی به چخ رفتن رو تجربه میکردی و بخوای به اون لحظه ها برگردی. واقعا عجیبه. و دل پذیر البته.
دیگ نمیگم دیگه واقعا نمیگم.
کوبیدن کف دو تا دستم بهم*
اللّهم‌عجل‌لولیک‌الفرج؛
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا