فردا اولین باریه که سر تحویل پروژه با کارِ ناقص حاضر میشم. تازه اینهمه ام از بقیه کمک گرفتم و چه و چه. تازه تا همینجاشم زشت شده.
هدایت شده از Purple Hyacinth💜
1.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یاسهاسبزخواهندشد ؛
پیامایِ تویِ توییتر رو راجع بهت میخونم دخترِ دوساله، با کاپشن صورتی و گوشوارهیِ قلبی. غصه گلمو فشار میده. همیشه به خودم گفتم و میگم باید بپذیرم که آدم های متفاوت از من تویِ این جامعه زندگی میکنن و بخشی از این اجتماعن و حذف نمیشن. همونطوری من نمیشم، باید مهربون بود، با همه. ولی الآن، واقعا از خودم میپرسم، من با این هیولاها تویِ یه کشور زندگی میکنم؟ قبلا فکر میکردم آدمای هیولا فقط قاتلن. فقط دزدها و آدم های بدی که میتونی سیاهی رو تویِ چهرش ببینی هیولان. ولی جدیدا فهمیدم، آدم های خیلی خوشگلی قابلیت هیولا بودن دارن. آدمایی که از تو خیابون ببینیشون یه واوِ بزرگ میگی اما، هیولان! آدما میتونن هیولا باشن و دانشجوی پزشکی، پزشکی ای که به آدما جون میبخشه نه؟ یا آدما میتونن یه هیولای سیاه باشن ولی اطرافیانشون بهشون بگن روشنفکر. میتونن کارمند بانک، اداره، غیره و ذلک باشن. جدیدا دیگه هیولا بودن اونقدرا دور نیست. شاید همین بغل دستم توی پیاده رو راه میره و اگر بفهمه تو کلهیِ من چی میگذره و اون چیزی که میگذره مخالف افکارشه، احتمالا هیولایِ وجودش فعال بشه. خداجونم، آخرِ زندگیایِ هممون رو ختم به خیر کن.
#حانیهنویس