بخاطر رتبه یک شدن خوشحالم ولی، نه نیستم. رتبه های بالایِ قبلی اومدن پایین چون دارن برای کنکور میخونن. و من اینبار شدم یک چون امتحانام برای بیست شدن خوندم نه برای پاس شدن. این بیخیالی و بی اهمتیم نسبت به کنکور داره عذابم میده.
نباید اینکارو بکنم، باید قسمت های خوبِ داستانو ببینم، باید فاجعه نگری رو به قول خانم موسوی کنار بذارم ولی حقیقتا نمیدونم چطوری اینکارو بکنم.
ذهنم پر از ایدست که توانایی و مهارت اجراشون رو ندارم. شایدم نیست نمیدونم ولی در کل نمیتونم و این نتونستن، و همیشه کم بودن باعث میشه برم تو لاکِ یاس فلسفی خودم و نیام بیرون اصلا دیگه.
از ژاپن میباختیم، واقعا فشارش برام کمتر بود تا از این یا مفتا ببازیم.
یه غمی دارم، نمیدونم اصلا چطوری باید بروزش بدم، چی راجع بهش بگم یا چطوری تخلیه اش کنم. نشسته وسط قلبم انگار تا چند هفته قرار نیست بره.