بچه ها همه از زهرا خوششون میاد. هر کی از در میاد تو اول از زهرا خوشش میاد. معلمامون زهرا رو خیلی دوس دارن. ما خودمونو پاره میکنیم، زهرا یه لبخند میزنه همه باهم وا میرن، میگن اوخی. خب اوخی و .. لا اله الا الله. من حتی دارم به زهرا هم حسودی میکنم، سَر دوستداشتنی بودنش.
خدا در طول روز برام کلی خوشحالی میفرسته. منم خوشحال میشم واقعا ولی بعدش اونقدر به چیرای کوچیکِ بد فکر میکنم که میشن چیزای بزرگ بد. به قول خانم موسوی فاجعه پنداری؟ فاجعه نگاری؟ فاجعه بینی؟ یه همچین چیزی دارم.
از اولین پارتِ رمانی که زهرا [ این زهرا نه اون زهرا ] نوشت و تویِ گروه خودمونو باهاش تیکه پاره کردیم نزدیک به یک سال گذشته. یکسال پیر تر شدم.
یاسهاسبزخواهندشد ؛
از اولین پارتِ رمانی که زهرا [ این زهرا نه اون زهرا ] نوشت و تویِ گروه خودمونو باهاش تیکه پاره کردیم
حتی الان دیگه اون گروهه هم نیست، آدماش نیستن، حرفایی که میزدم، درد و دلایی که میکردم. هیچ کدوم از گروهامو ندارم. دارم توی یه جزیره جدا از ایتا زندگی میکنم.
امروز فهمیدم از ایران به دنیا نیومده بودم میتونستم یه خوانندهیِ خوشگل و موفق باشم.
یه وقتایی یه پیامایی به ناشناس اینجا میدین به خودم و شما باهم شک میکنم.
1.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدایا امسال کنکور قبول بشم یا سید جواد هاشمی دابسمش بره با آهنگ پاپ اونم با هودی.
خدا: