eitaa logo
یاس‌ها‌سبز‌خواهند‌شد ؛
2.5هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
618 ویدیو
1 فایل
هوالمعشوق؛ • و ما به زودی سبز خواهیم شد عزیزم، زیر سایه یک چنار. آن زمان که گنجشک‌ها رسیده باشند به مقصد و نامه‌هایِ من به دست‌ِ تو. وقتی بخوانیشان، آنگاه سبزخواهیم شد. • ده روز مانده به پایانِ تابستانِ چهارصد
مشاهده در ایتا
دانلود
یاس‌ها‌سبز‌خواهند‌شد ؛
و این رسیدن و چشیدن تیکه تیکه هدف تا حدی دست خود ماست. وقتی خودم رو از این چشیدنِ طعم امید، انگیزه و
یادم میاد خانم موسوی یک جلسه کامل رو صرف کرد تا برای ما توضیح بده شوق چیه و به چه کاری میاد. شوق، آرزومندی، اشتیاق، دلبستگی، ذوق، رغبت، شور، علاقه، هوس.. همه این معانی رو میده ولی یه جورایی موتور محرک زندگی آدماست. مخلوطی از انگیزه، امید و ترس، خوشحالی، غم، هدف و زندگی. و در کنار هدف‌های بزرگ و کوچیک، داشتن این شوق هم لازمه و البته ضروریه. اینا همه بهم پیوسته است. اگر شوق نداشته باشی، انگیزه نداری اگر انگیزه نداشتی باشی هدف نداری و برعکس. هرکدوم از این سه تا نباشه چرخه ِ خوب زیستن مختل میشه.
وقتی شوق برای دیدن وودی آلن نداشته باشم، دیگه دیدنش چه فرقی میکنه حتی اگر قبلا شیفته اش هم بوده باشم؟ دیگه وقتی هدفم نباشه وودی آلن یا اصغر فرهادی، چه فرقی داره؟
ولی به نظرم مهم ترین چیز از بین اینا، همین شوقه. شوق به اینکه دوست دارم انتهای مسیر کجا باشه. شوق به تغییری که ایجاد میکنم یا فکر و رفتار غلطی که اصلاح میکنم یا اثری که از خودم به جا میذارم. شوق به انتها، شوق به آینده. شوق شوق شوق. معنای شوق خیلی عمیقه و اگر شوق باشه زندگی معنا پیدا میکنه. اینهمه گفتم که تهش بگم، سعی کنید شوقتون رو گم نکنید. اگر شوق رو گم نکنید حتی اگر هدف هم گم بشه باز پیدا میشه، چون قلبتون راه رو نشون میده. این مهم ترین موهبت خداست که نباید از دستش داد، با خودش یک عامله امید، مثل رده های نور پنجره که میفتن توی اتاق وارد قلب و زندگیتون میکنه.
اینم اشتراکِ نتیجه دو هفته کلنجارِ من با خودم.
به تاسّی از ریحانه وقتی از باشگاه برمیگردم لازم دارم یکی برام برانکارد بیاره، منو روش بزاره.
میدونی باید بپذیرم که از یه جایی به بعد فراموش میشم ولی هر چی میشینم یه چایی میزارم جلو خودم و دو تاهم جلوی ذهن و دلم و توضیحش میدم براشون، این دوتا نمیفهمن، واقعا نمیفهمنا! تا حدی حق میدم به این فلک زده هایِ بخت برگشته، این مدت اینقدر خبر یهویی بهشون دادم که هنوز کمر راست نکردن. خبرهایی که هضم هرکدومشون حداقل دو سه ماه جداگانه زمان میخواست، ولی ما همه رو باهم سعی کردیم توی دو ماه هضم کنیم. خب معلومه بیرونروی گرفتیم هممون، منظورم من و ذهن و دلمه. حالا ذهنم هی بالا میاره رو قلبم و قلبم هم.. روی من. خیلی فراموش شدم، خیلی مجبورم به روم نیارم که داریم زیر خرواری از خاطرات مدفون میشیم، مجبورم گریه هامو از قلبم پنهون کنم، مجبورم بپذیرم که باید فراموش کنم، باید آدم های عزیز رو رها کنم چون دیگه، دورن خیلی دور. و یاد آوری این گزاره که اوناهم منو فراموش کردن ابدا این مسیر رو آسون نمیکنه، حتی برعکس. شاید من، هنوز تویِ شوکه باید بهش زمان بِدم از شوک در بیاد. ولی احتمالا هر وقت از شوک در بیاد دیگه این من، واقعا من نیست.
آینه؟ نه ممنون نجات دهنده من انعکاس کله فرفریم تویِ استکان کمر باریک چاییه.
حاصل امشبِ قبل از کنکور.
گرفتنِ نتیجه تلاش، یکی از واقعی ترینِ باور های انسان های قدیمی و یکی از باحال ترین سنت های دنیا. آوانس و جاده خدایی ‌که، خدا خودش شخصا یه عالمه نمونه تضمینش رو ریخته جلو چشمت تا ببینی. تلاش کلمه کلیدی ای که‌ حول محور هِمّت و اراده میچرخه و اول اینارو باید داشته باشی تا به اون نتیجه خوشمزه آخری برسی. اگر تلاش میکنی، جای نا امیدی نداره، اگر تلاش میکنی حتی اگر نمیتونی خودت رو مقایسه نکنی هم مهم نیست، چون اگر تو بلد نیستی خدا بلده تو رو با خودت مقایسه کنه، با چیزی که بودی و چیزی که الان هستی. اون نتیجه ای که باید رو نشونت میده چه تو باور داشته باشی به خودت و اون، چه نداشته باشی. ولی اگر تنبلی و اینقدر قدرت نداری که ارادت رو کنترل کنی، خدا بهت تضمین نداده که‌ چون ادایِ آدم خوبه داستان رو در میاری حتما همه جا زیر کتفت رو بگیره و بکشه بالا. باید از این جایی که الان هستی تکون بخوری زن. • تنبل ترین ورژن حانیه، برای حانیه آینده •
دیگه جدی جدی تموم شد. حالا میتونم فسق و فجور گسترده رو شروع کنم.