میدونی من خوشحالم. این روزها فقط فکر میکنم که خدا قطعا و حتما یه چیزی برام در نظر داره. یه چیزی که اگر یه جای دیگه ای در موقعیت دیگه ای بودم رخ نمیداد. شاید قراره رشد کنم، شاید بیشتر از قبل، شاید هدف باید از این مسیر بگذره شاید، شاید، شاید... هرچیزی که هست من اعتماد کردم و خداهم کم بهم لطف نداشته تا اینجا. دستتون درد نکنه اوس کریم.
اینقدر روزا تند تند میگذرن که حس میکنم دو روز دیگه یکی میزنه رو شونم میگه به اول آذر ماه سلام کن.
توی پاییز و کلا فصل سرد لطفا و واقعا همه احساساتتون رو نادیده بگیرید، خوب یا بدش فرقی نمیکنه. پاییز باعث میشه فکر کنید واقعیه ولی همش کیکه.
یه وقتایی اگر همونجایی که هستم این بغضو تخلیه نکنم، میمونه، تپلی میشه، میاد بالا و شبم که بشه، غمباد میشه.