من؟ یاداوری صدبارهیِ اتفاقات بد، اشتباهات، آدم های رفته، خاطرات بد، اخلاق های بد، حسرت ها، حسادت ها، و هرچیزی که حانیه قبلی رو یادم بیاره و عزت نفسم رو نابود کنه. والا بخدا دیوونم.
یاسهاسبزخواهندشد ؛
من از این آهنگها معمولا گوش نمیدم، مخصوصا اگر کوتاه باشه ولی دوستدارم امروز با این آهنگ توی ذهنم ثبت بشه.
ما هیچوقت ظهر ها سوار اتوبوس نمیشیم برای برگشت از دانشگاه، مخصوصا دوشنبه ها، تا شب سر کلاسیم ولی امروز کلاسمون کنسل شد و "هوهو" عزم خانه کردیم.
سوار اتوبوس شدیم بیایم، همون لحظه که پامونو گذاشتیم تو اتوبوس صدای بلند آهنگ خورد به گوشم و گفتم:« اوکی قراره سردرد بگیرم» ولی از لحظه ای که نشستیم تا رسیدن به ایستگاه به همه آهنگا همراهی کردیم و خوندیم، دست زدیم [درحالی که همه خواب یا تو گوشی یا تو هپروت بودن]. با حاج آقای راننده اتوبوس دوست شدیم، بهمون چایی تعارف کرد، خواست ازمون کرایه نگیره و در آخر بخاطر انرژی خوبمون ازمون تشکر کرد. منم میخواستم براش بوس همراه گریه بفرستم ولی خب خودمو کنترل کردم ولی بعد از پیاده شدن از اتوبوس واقعا 😭💘⭐️🎀🥳✨ بودم😭.
یاسهاسبزخواهندشد ؛
سوار اتوبوس شدیم بیایم، همون لحظه که پامونو گذاشتیم تو اتوبوس صدای بلند آهنگ خورد به گوشم و گفتم:« ا
این اتفاق همه اعصاب خوردی های امروز مَرا شست و بُرد.
کاش یه اتفاقی که میافته من تا مرز فروپاشیِ ذهنی و روانی بهش فکر نکنم.
یاسهاسبزخواهندشد ؛
سوار اتوبوس شدیم بیایم، همون لحظه که پامونو گذاشتیم تو اتوبوس صدای بلند آهنگ خورد به گوشم و گفتم:« ا
برای بابا تعریف کردم. گفت حال خوب کردن خدمته. خوشحال شد منم خوشحال تر شدم.
خیلی فکر کردم ببینم واقعا چی داره کُلِ امروز اذیتم میکنه، بهم استرس و حال بد و میل به گریه میده ولی واقعا به هیچ نتیجهای جز اینکه امروز تولد حسن روحانیه نرسیدم.