من امروز جشن نامزدی، یلدایی یه چیزی تو این مایه ها بودم و دور رفیقم چرخیدم و براش دست زدم و مجبور بودم باور کنم که هممون اینقدر بزرگ شدیم که حالا یکیشونو فرستادیم خونه بخت. گریه بچه ها گریه.

کاش یه کاری ازم ساخته بود.

قطعا مامان‌بزرگ بابابزرگ و حاجی حاج‌خانومایی که در سطح شهر تردد میکنن باهم، دست همو میگیرن، همدیگه رو حاجی حاج‌خانم صدا میکنن و کلا عاشقن، مهم ترین و گوگولی ترین اعضای جامعه‌ان.

میدونی فلسفه اینکه آدم دلش میخواد زمان امتحانات فیلم ببینه، یا کارایی از این دست بکنه چیه؟ اینکه یه اون فیلم، یا نقاشی، یا انیمیشن، یا هر چیزی که آدم خودشو باهاش مشغول میکنه یک دنیا داره برای خودش. غرق شدن آدم توی اون دنیا باعث میشه این دنیا و مصائبش کمتر به چشم بیاد و اذیت کنه. حتی اگر اون مصیبت امتحان باشه. در هرحال راه فرار خیلی خوب و البته افسردگی آوریه.

بله شما یه نفر رو دارید که برای تنوع و چیز های دیگه سریال لوکی رو شروع کرد، به امید خدا افسرده شد و دوباره وانداویژن رو شروع کرد، و باز هم افسرده شد! این لوپ همش ادامه داره و من همش دارم برای کنار اومدن با یه فیلم خودمو در یک فیلم دیگه قربانی میکنم. مارول بس!😭

: )

کیک پختم برای فردام. کیکِ گردالی کاکائویی. داداشم اومده میگه: حانیه به نظرت این کیکی که پختی خوشمزه تره یا معینی پور؟ بهش میگم: قطعا معینی پور. میگه: پس اینو بیار الان بخوریم فردا معینی پور می‌خریم برات :))))))

https://eitaa.com/piiiinkgum/8666 - خب یه عالمه بوس و بغل از دور برای تو دخترِ من😭✨

https://eitaa.com/pishooloo/30373 - این متنو میبینید؟ وسط قلب منه😭✨