چقدر روز آخر دی تلخ بود. چقدر اتفاقاتِ امروز تلخ بودن. چقدر رفتن دی ماه تلخه. چقدر دلم برات تنگ میشه عزیز من، چقدر زیاد.
پارسال آخرین روز دی، توی پوست خودم نمیگنجیدم. جلوی لبتاپ پروژه تیویپینت رو جلو میبردم و از کفترایِ پشت پنجره برای بچه ها ویدیو مسیج میفرستادم. چقدر پارسال همه چیز بهتر بود.
یه چیزهایی دارم ته دلم که با فکر بهشون خیلی ذوق میکنم و خوشحال میشم. اینقدر که میخوام بلندگوی آقای وانتی رو قرض کنم و جارشون بزنم ولی خب، نمیشه.