هوالمعشوق؛
•
و ما به زودی سبز خواهیم شد عزیزم، زیر سایه یک چنار. آن زمان که گنجشکها رسیده باشند به مقصد و نامههایِ من به دستِ تو. وقتی بخوانیشان، آنگاه سبزخواهیم شد.
•
ده روز مانده به پایانِ تابستانِ چهارصد
از جایی که یادمه، یعنی تقریبا چهار یا پنج سالگی ما همیشه عید فطر تهران بودیم، و همیشه نماز رو مصلی بودیم. توی زندگیم هیچکاری نکرده باشم، حداقل ده، دوازدهتا نمازِ عید پشتسر آقا دارم. از مامانبابا ممنونم بابتش.