eitaa logo
یاس‌ها‌سبز‌خواهند‌شد ؛
2.5هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
618 ویدیو
1 فایل
هوالمعشوق؛ • و ما به زودی سبز خواهیم شد عزیزم، زیر سایه یک چنار. آن زمان که گنجشک‌ها رسیده باشند به مقصد و نامه‌هایِ من به دست‌ِ تو. وقتی بخوانیشان، آنگاه سبزخواهیم شد. • ده روز مانده به پایانِ تابستانِ چهارصد
مشاهده در ایتا
دانلود
یاس‌ها‌سبز‌خواهند‌شد ؛
امروز از اولش خوب بود. ارائه زبان خوب پیش رفت برعکس تصورِ من. استاد آخر ارائه نظر مثبت خودش رو اعلام کرد، من روی ابرها بودم. بچه ها سر ارائه عسل کاردستی درست کردن.  آقای فرمانبر ارائه داد و در کمال ناباوری من میفهمیدم آقای فرمانبر و استاد چی میگن. از فهمیدن خوشحال بودم، و یا شایدم چون خوشحال بودم میفهیدم.‌ روزی که ریحانه داره همیشه خوبه. دکتر فرهنگ اومده بود دانشگاه، فکر میکردم نیومده ولی اومده بود. بعد از صحبت‌های دکتر یه عروس و دوماد عقد کردیم[😭✨] این اولین عقدی بود که من در کل زندگیم درش حضور داشتم، خیلی جالب انگیز بود. تا میتونستم سوت زدم و کِل کشیدم و شبیه خری که تیتاپ داره؟ آره دقیقا همچین قیافه‌ای داشتم امروز. کلاسِ پیام خوب پیش رفت. اعضای انجمن تاج گذاری شدن، آب طالبی خوردیم، خندیدیم و به خانه رسیدیم. یک روزمرگی قشنگ داشتم امروز.
امروز من واقعا خیلی ذوقی بودم، همش رو. با اینکه زوج های دانشگاه خیلی خُنُک بودن ولی واقعا نزدیک بود بشینم براشون از شدت گیگیلی بودن گریه کنم.
[آره هادی، راست میگن. یقیناً دخترها نمیتونن تو چشم کسی که دوستش دارند نگاه کنند.]
یه مدته افرادی در سطح شهر تردد میکنن که با دیدنشون واقعا سیم های مغزم اتصالی میکنه. لباس هایی رو تن آدم‌ها میبینم که من تو خونه خجالت میکشم اینارو بپوشم‌. چطوری در یک بستر بزرگ و پر جمعیت که آدم‌هاش غریبن میتونید اینقدر راحت باشید؟ من جای اون‌ها معذبم. درسته که دیگه واقعا شل کردم، اما هنوز پشت خانم‌هایی با پوشش افتضاح راه میرم چون نگاه مرد های پشتشون رو میبینم و دلم میسوزه. بی اهمیت شدم ولی نگاه میکنم و میبینم همه دخترها شکل هم شدن. یک استاندارد یکسان برایِ همه مونث هایی که نشون‌دهنده یه موجود دستمالی شونده‌یِ برهنه شدن در سطح جامعه؛ و از بد قضیه، اینا شدن نماد زن ایرانی‌ای که من باشم. نمیخوام این تو نماد من باشی، نمیخوام من از تو محافظت کنم، نمیخوام خودم رو بپوشونم که سودش به تو برسه. نمیخوام من سختی بکشم که امنیت تو حفظ بشه. تو هایِ خودخواه.
کتابخونه امروز صبح خنک بود، داشت داد میزد: تو رو خدا بیا اینجا، بیا پیش من بیا کولت رو بذار زیر و سرت برای همیشه اینجا بخواب. ولی خب بیشتر از نیم‌ساعت نمیتونستم خودم رو از کلاسِ فوق‌العاده جامعه شناسی هنر محروم کنم.
هدایت شده از توییت فارسی 🇮🇷
خیلی بامزه‌س تو خیابون هی آدما وایمیسن یه توت از درخت می‌کنن به مسیرشون ادامه می‌دن. بعد استایلای رندوم. کت شلوار، لباس مدرسه، لباس روزمره. :)) لیلی @farsitweets