یاسهاسبزخواهندشد ؛
نمیدونم سوژه چیه، ولی اگر یه سوژه خوب داشتم عکس قشنگی بود.
لبتاپِ برادر رو صبح سه شنبه که ارائه داشتم برده بودم دانشگاه. فهمیدم اکتیو نیست و پاورپوینت کار نمیکنه و حتی فتوشاپ هم نداره روش و منم نت کافی برای دانلود فتوشاپ نداشتم. از فرط بیچارگی اول یو ساعت خوابیدم تا بعدش ببینم دنیا دست کیه و در نهایت میدونید با چی پاور زدم؟ اینستا :)))))
من از اوناییم که برنامه مینویسم بعد تیترهاشو یادم میره. آخر تابستون میفهمم همه وقتمو تباه کردم و کارایی کردم که اصلا تو لیستم نبوده و تیک نخورده. اما امیدوارم امسال اینطوری نباشه، چون واقعا فکر میکنم از دو جهان آزاد شدم، از مدرسه، از آزمون ورودی دانشگاه، از هرچیزی که به وقتی فکر میکردم باعث میشه تابستونم رو هدر بدم.
امسال تابستون دلم میخواد کتاب زیاد بخونم. خار و میخک رو بخونم، داستانم رو بنویسم که کامل بشه، اگر دست یاری خدا بیاد به کمکم، پیش تولیدش رو شروع کنم. آموزش تونبوم رو شروع کنم. والیبال بنویسم. اربعین که همیشه تو برنامهاست. استفاده از گوشیم رو کم کنم. قرآن حفظ کنم، زبان بخونم. اگر بخدا بخواهد و مارا دوست بدارد.
من اصلا خارقالعاده نیستم، نمیدونم چرا اینقدر اینو بهم میگین. من خیلی خیلی خیلی معمولی تر از معمولیم. یه دختر معمولیم با یه چهره کاملا معمولی و یه اخلاق کاملا معمولی. نمیدونم چرا همچین فکری میکنید ولی همین الان توی هنرستانها، توی دانشگاههای هنری، توی استدیوها آدمهای همسن من هستن که به شدت با استعداد تر و هنرمند تر و خفن تر از من هستن. اونا خارق العادن، من واقعا معمولیم. این فضا باعث شده همچین فکری دربارم بکنید، کاش نکنید.
تعداد دخترهایی که ازم خوششون میاد بیشتر از پسرهاست [پسرا صفرن🎀]. خب شاید من دارم رویِ جنسیتِ اشتباهی سرمایه گذاری میکنم.