eitaa logo
یاس‌ها‌سبز‌خواهند‌شد ؛
2.5هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
618 ویدیو
1 فایل
هوالمعشوق؛ • و ما به زودی سبز خواهیم شد عزیزم، زیر سایه یک چنار. آن زمان که گنجشک‌ها رسیده باشند به مقصد و نامه‌هایِ من به دست‌ِ تو. وقتی بخوانیشان، آنگاه سبزخواهیم شد. • ده روز مانده به پایانِ تابستانِ چهارصد
مشاهده در ایتا
دانلود
یاس‌ها‌سبز‌خواهند‌شد ؛
خوشحالم که فرزندِ مکتب تو هستم!
به یکی که تاحالا هیچ حرفی باهاش نزدم تقریبا، چطوری برم بگم من برات رای جمع کردم پولشو بده؟ نچ واقعا ذهنم درگیره، زندگی خرج داره.
من "شهر اشباح" رو دیدم، نمیفهممش. "پسر و مرغ ماهی‌خوار" رو هم نفهمیدم و حتی "قلعه متحرک هاول" رو. کلا انگار میازاکی و داستان‌هاش رو نمیفهمم. اکثریت نمیفهمن یا فقط من خنگم؟ حس میکنم فقط من خنگم چون شونصد هزار نفر چندین ساله، شونصد هزار بار بهم گفتن شهر اشباح رو ببین. خب الان بیا توضیح بده دیگه، نه بیاااا. من اصلا نمیگیرم داستان از کجا شروع میشه کجا تموم میشه به چی میخواد برسه یعنی چی[😭]؟ تنها کاری که از جیبلی درک کردم، "وقتی مارنی آنجا بود" بود. تنها چیزی که ازشون فهمیدم، خوشگلی و بی نظیری بصری‌شونه. کمک!
هدایت شده از - دلدادھ مٺحول -
امام صادق(ع) فرمودند: هنگامى كه شخصی در غیاب برادر دينى خود، او را دعا كند، از عرش بر او ندا مى‌رسد كه: «صد هزار برابر آنچه براى برادر خود خواستى، براى تو قرار خواهد گرفت» و هنگامى كه براى خود دعا كند، فقط‍‌ به اندازه همان یک دعایش به او داده خواهد شد. بنابراين دعايى كه صد هزار برابر آن ضمانت شده، بهتر از یک دعا خواهد بود...
هدایت شده از [ریــح]
خدا جون سلام به روی ماهت.
کاش یکی بود بزنه تو دهنم که پاشم برم سر زندگیم.
حالم بد شد و غصه خوردم و اعصابم به هم ریخت. چون منم دقیقا شب‌ها از یه مسیری بر میگردم خونه که اگر به تاریکی هوا بخورم، برام ترسناک میشه. که اگر کلاس تخصصی داشته باشم قبلش و با خودم لوازمِ حرفه ای حمل کنم، برام خیلی ترسناک تر میشه. خودم رو جاش گذاشتم. چون بعد از یک سال که رفت و آمدم مستقل شده، هنوزم وقتی یک ساعت برگشتنم دیر میشه مامان زنگ میزنه و نگران میپرسه کجایی؟ چون یکبار نگرانی خیلی بدجورِ مامان رو دیدم. چون مامان بابایِ یه دختر بودن خیلی سخته.. و چونکه هر آدمِ عزیزی برای من، ممکن بود جایِ الهه باشه. پس غمگینم و ناراحت و عصبی.
یاس‌ها‌سبز‌خواهند‌شد ؛
حالم بد شد و غصه خوردم و اعصابم به هم ریخت. چون منم دقیقا شب‌ها از یه مسیری بر میگردم خونه که اگر به
ولی بعد از یه دور چرخیدن در اکسپلور و خوندن و کامنت‌ها و دیدنِ استوری‌ها و خوندنِ متن‌ها، یه لحظه قیافه‌م رفت درهم. احساس کردم خیلی از این همدردی‌ها انگار یه جور بستره برای تخلیه عقده‌های درونی و عقایدِ فردی آدم‌ها، برای بروز بیماری‌ای که مدتیه جامعه‌ ایرانی ازش رنج میبره. و یا حتی شاید برای همرنگ شدن با این جماعتِ بیمار خودسالم پندار. به جامعه فوش میدن، به ایرانی بودنشون فوش میدن، به ایران اصلا[!]فوش میدن، به همه مرد‌ها فوش میدن و خیلی چیز‌های دیگه. هیچکس عوامل اقتصادی یا شرایط اجتماعی ای که منجر به بروز چنین اتفاقاتی میشه رو زیر سوال نمیبره. گاهی وقت‌ها جامعه به جایی میرسه که تو نمیتونی به آدم‌ها بفهمونی از چه چیزی داری دفاع میکنی، توصیحش سخته ولی حداقل میتونی بهشون بگی که برادر! داری حرف مفت میزنی. چرا حرف مفت؟ خب تو نمیتونی وقتی چندین ساله داری بی‌قانونی رو ایستاده تشویق میکنی، حرف از نبودِ امنیت بزنی! عزیزِ من تو نمیتونی وقتی برای کتک زدن پلیس ذوق کردی، وقتی برای چاقو خوردنِ قاضی خوشحال شدی، وقتی زیرپا گذاشتنِ قانون رو به اسم مبارزه مدنی تحسین کردی، وقتی کسی رو به عنوان رئیس جمهور انتخاب کردی که ایستاد و محکم گفت که من قانون رعایت نمیکنم، من کار خودم رو میکنم و وقتی که برای قاتل هشتگ نه به اعدام زدی نمیتونی حالا بایستی و بگی: هی گفتن امنیت داریم، اینم امنیت! سر داستانِ اون دانشجویی هم که بخاطر دزدی لبتاپ کشته شد، گفتن چرا امنیت اونجا تامین نبوده؟ و یادشون نبود که کیوسک‌های پلیس رو از اطرافِ دانشگاه‌ها جمع کردن چون دانشجوها میگفتن: اینا میخوان مارو سرکوووب کنننن! بله عزیزم. همینطوری جامعه عوض میشه. وگرنه جامعه ایرانی که تا اواسط نوجوونیم از زیستن توش مفتخر بودم، آدم حسابی هم زیاد داشت و داره. آدم‌هایی با سبک زندگی‌ای که هیچ‌کجایِ دنیا مثلش نیست، فقط مخصوص ایرانه. چیزی که یه جامعه رو از بین میبره، خوراکِ فرهنگیشه، تفکر به ظاهر روشن‌فکرهاشه، از بین رفتنِ ارزش های انسانی و اخلاقیه به اسمِ مدرنیته [حتی نمیگم دینی با اینکه اون از همه مهم‌تره] و عوض شدنِ سبک زندگیشه. وقتی سبک زندگی و فرهنگِ خوشگلت رو با مدلِ خارجیش تاخت زدی، دیگه حرف از فرهنگ نزن. این ایران فرهنگ داشت خیلی وقت پیش‌ها. ایران غمگین هست، ولی اونقدری که این آدم‌هایِ به ظاهر همدرد دربارش میگن، سیاه نیست. اینا انگار دنبال یه شکافن، برای بیرون ریختنِ سیاهی خودشون، حتی شاید اونقدراهم غمگین نباشن از اتفاقاتِ اینچنینی.. همین.
دلم نمیخواست درباره اتفاقی که اذیتم کرده اینارو بنویسم، ولی واقعا ایرانی داره بس نمیکنه، تقصیر من چیه.