در مقابلش سبز رو داریم. آخ مادر، خوشگل قاطی میشه، فهم و کمالات داره، قشنگ رنگش با رنگ پالت یکیه، دردسر نداره، تمیز، خوشگل، مامانی. میاد رو کاغذ دلت میخواد بخوریش😭.

دانشگاه قشنگ داره پشت هم می‌خوابونه تو گوشِ کماگراییم. من همیشه شاگرد اول بودم، و اینجا دارم برای نمره‌های سطح پایین به عنوانِ صرفا پاس شدن تلاش میکنم. این اصلا برای من در همه دوازده سال تحصیلم قفل بوده. واقعا ممکنه بخاطر این یه مورد سربذارم به بیابون.

حانیه باخت نمیده. تموم شد و دارم میرم بخوابم.

این بی احترامی به نارنجی نبودا. واقعا نارنجی رنگِ عزیزیه. تقصیر گواشه، و بیشتر از همه تقصیرِ قرمزه. اون این بلارو سر نارنجی میاره. از همین تریبون خواستم اعلام کنم که نارنجی خیلیم گُله.

از دیشب، سومین شبِ شهریور و تولد. تولدش مبارک.

ممنونم از زهرا که من رو با ماکتیل آشنا کرد. حالا دیگه تابستون‌ها هرچی برم بیرون و تشنم باشه میدونم چی بگیرم.

ریحانه میگه: پُلِ عابرِ لعنتی. واقعا لعنتی. لعنت بهت.

تولدت مبارک، خانم خوشگله : )

بترکون بیست سالگی رو، ماچ و بوسه.

کارام کامل نیست ولی چرا اینقدر خوشحالم؟ یا للعجب.