هدایت شده از عجم علوی | مهدی مولایی
دیدید آقای ابوعبیده؟ بالاخره شما هم رفتید. و دیگر کسی نبود که با رویی چفیهپوش مقابل دوربین خبر شهادتتان را بخواند و انگشت بلند کند و وعده انتقام دهد. سید نصرالله اگر تصویر مقاومت بود و آقای سنوار سایه مقاومت، شما را همه میدانند که صدای رسای مقاومت بودید.«بسماللهالرحمنالرحیم»هایتان با آن تهلهجه غزاوی و صدای پرصلابتی که جوان بنظر میرسید، قند توی دل ما و بچههای غزه آب میکرد. طفلهای تازه زبانگشوده غزه بعد از کلمه مامان و بابا، مقابل تلوزیون، ابوعبیده میگفتند و پسرکان با چفیه سرخ بر چهره به تقلید شما، در کوچهها قهرمانبازی میکردند. اینکه میگویند اسمتان حذیفه بوده و چند عکس از چهرهتان منتشر کردهاند را باور نمیکنم. اشتباه گرفتهاند. شما برای ما همان مرد چفیهپوش سرخاید با نام جهادی ابوعبیده که فقط صداست و چهره نیست. که خود نخواست چهره شود. صدایی که سالها کابوس شب صهیونها بود و امید دل مادران شهدا. شما اگرچه رفتهاید آقای ابوعبیده، اما صوت پرهیبت شما از آن حنجره محمدی هنوز مثل همانروز در گوش ما خواهد ماند که فرمودید «لا غالب الا الله!»
«مهدی مولایی»
فردا صبح امتحان دارم، ولی دارم خیلی اتفاقی فکر میکنم به خیلی چیزها. در واقع به همه چیز. مثلا به اینکه وقتی امشب حاجحسینیکتا تویِ جمکران داشت صحبت میکرد، داشتم از شبکه سه میدیدم. یاد راهیان نورِ اسفندمون افتادم و همه احساساتی که پیرامونش تجربه کردم. یادِ دقیقا شبی که تویِ شلمچه حاجحسین برامون حرف میزد. دلم میخواد به اون هوا به اون خاک به اون حرفها و به فکرهایی که بعد از اون حرفها داشتم برگردم. دلم میخواد یه اون ورژنی از حانیه که بیشتر از همه خودش از خودش راضی بود (شاید یکم حداقل) برگردم. اون حانیه، حانیه خوبی بود. هنوز قلبش و ذهنش رو آلوده نکرده بود. اون شب بهم کارت دعوتِ شهید کاظمی افتاد و فقط کاش من به اون شب برمیگشتم..
کاش از دوزاده که میگذره دیگه فکر نکنم به چیزی، زندگی همهجاش غمانگیزه. هرجاییش یه جوری.
راستی هادی دیدی بچههایِ کلاس با بهار چطوری خدافظی کردن؟ شاید منم توقع داشتم حداقل یه نفر، یه نفر از دخترا شاید حتی، باهام خدافظی کنه. اره هادی همین. امشب میتونم به همه غصههایِ کوچکمهم فکر کنم. مثلِ پریشب.
چون سوال کردین زیاد دربارش.
رشتهای که من میخونم "هنرهایِ دیجیتال" ـه که دو گرایش میشه، گرافیک و انیمیشن. من هنوز به زمان تعیین گرایش نرسیدم اما احتمالا اون موقع برم انیمیشن. ولی به خودیِ خود رشتهیِ من انیمیشن نیست. این یعنی در مقطع کارشناسی چیزی به عنوان رشتهیِ انیمیشن وجود نداره که بخواد کنکور عملی داشته باشه. خیلی از کسانی که میخوان انیمیشن بخونن ترجیح میدن کارشناسی یه رشتهیِ مرتبط بخونن بعد ارشد بیان انیمیشن. مثلا ارتباط بصری، نقاشی، تصویر سازی یا طراحی میخونن و بعد میرن انیمیشن. بعضیاشونم مثلا اول سینما یا کارگردانی میخونن بعد میرن انیمیشن. بنابراین شما برای این رشتهها باید کنکور عملی بدین. یعنی مثلا آزمون عملی طراحی بدین، یا سینما/تاتر بدین.
#غولِپفکیِکنکور
در طول مدت امسال و این اواخر که همه درگیر انتخاب رشته هستین، خیلیاتون درباره خیلی چیزها چه کنکور و چه دانشگاه ازم سوال پرسیدین. خوشحال میشم که نتیجهش هم بهم بگین، اینکه کنکور رو چیکار کردین، کجا قبول شدین، یا اگر همدانشگاهی شدیم، بگین که شاید این ترم همدیگه رو ببینیم، امیدوارم همتون موفق باشین.