چرا ویوی اینجا پایینه. احتمالا چون من ناجالب شدم و خوندن اینجا دیگه اونقدراهم به بقیه احساسات خوب منتقل نمیکنه..
-بچهها نیم ساعت وقت دارین کلا.
+ حالا حتما باید هی اعلام کنید؟
- بچهها بیست و پنج دقیقه وقت دارین.
+ نگاهِ بد*
- (فرو رفتن در صندلی) ببخشید
پسرا در نهایت، با همه مثلا بزرگیشون، احمق و بامزهن. ببخشید البته.
- بچهها لطفا ببخشید اگر من یه جاهایی عصبانی شدم و بد برخورد کردم..
+ شما عصبانی شدین؟
* مگه شما عصبانیم میشین؟
' بچهها خانم فلانی کی عصبانی شد من نبودم؟
- بنظرت پَس کله آقای فلانی جالب تره یا آقای بهمانی؟
+ قطعا آقای فلانی
(همون لحظه اقای فلانی برمیگرده و به ما احمقها نگاه میکنه)
+ اون بادکنکایی که دارین میارین وسطاش ترکیده..
- نه جدا شده
+ نه ترکیده نگاه کنید
- نه، میگم جدا شده
+ ترکیده
- جدا شده
+ ترکیده
- جدا شده
(الی الابد)
(اصلا از چی جدا شده مرد😭)
یه بادکنک میترکه*
- اینا داره هر پنج دقیقه یکیش میترکه، اگر وسط جلسه یهویی ابرامون بترکن چی؟
+ خب هروقت یکیش ترکید دست میزنیم انگار برنامه از پیش تعیین شده بوده.
یکی دیگه میترکه*
امروز روز عجیبی بود، شبیه آرزوهای ترم یکم که فکر میکردم هیچوقت پیش نمیاد. امروز خیلی روز عجیبی بود.