هدایت شده از مبتلایِ امید
https://eitaa.com/MyEmptyMinded/39470
خفه کردن مغز بیفایدهست
باید کلهمو با تبر بزنم.
- من از درِ دانشگاه اومدم بیرون شماهارو باهم دیدم گفتم شاید آقای فلانی و فلانیم قراره با ما بیان پارک..
(۵ دقیقه بعد)
- حانیه میگم کاش یه چیز دیگه از خدا خواسته بودم...
یاسهاسبزخواهندشد ؛
عیش امروز رو با نرگس خریدن برای خودم تکمیل کردم. گفتم بذار امروز تو ذهنم بوی نرگس بده بیستچهار آذر صفر چهار.
#ولاکس
امروز با اینکه خوب شروع شد ولی صدای زجههای عزت نفسم رو زیر پاهام میشنیدم.
کلاس استاد مکتبی مثل همیشه، و من متفاوت از همیشه. غمگین که هستم طراحیام خستهس، بی روحه، قشنگه ولی قشنگ نیست. ولی امروز طراحیام قشنگ بودن، وقتی دستم رو کاغذ بود حس میکردم دارم به آخرین مرحله از شادی نزدیک میشم.
نورا قرار بود سر کلاس بیاد پیشم ولی آخر کلاس با یاسی اومدن و به مکالمه بینمون با استاد شکل گرفت، که باعث شد بیشتر تر استاد رو دوست بدارم. عین باباها میمونه استاد مکتبی"😭"
بعد از کلاس هم تصمیم گرفتیم دسته جمعی بریم پارک ملت و از کوچه بهشتش تا هنوز پاییزه استفاده ببریم. حالا قبلش یه اتفاقات جالبی افتاد.