مبینا ساعت ۱۱ و ۵۰ دقیقه ی شب زنگ زده به من و من بعد از دوبار قطع کردن جوابشو دادم((((((:
میگه معلم برای فردا نمیدونم چی و چی گفته بیارید خودش نت نداره منم ندارم تو بزار تو گروه(((((:
و من اینجا مامانمو داشتم که با موهای افشون دوییده بیرون از اتاق میگه کیه داره زنگ میزنه(((((((((:
دلم برای مدرسه ی قبلیم واقعا تنگ شده، برای بچه هامون، معلما، معاونا، فضای اونجا(: