چهارشنبه ها یکی از کلاسامون کلاس تاریخه و این کلاس رای من احساس عجیبی داره در عین اینکه دوسش دارم و برام جالبه، هم معلمش هم درسش هم اتفاقات و اطلاعاتش، برام به شدت تنفر بر انگیزه به خاطر جَوِش.
معلمش به نظرم ادم منطقی ای میاد ولی من جدا با نوع نگرشش به مسائل حال نمیکنم و الان میگم چرا هرچند دلیلی نداره اصلا براتون بگم ولی میخوام بگم.
مثلا چند تا چیزی ک امروز گفت برام جالب بود، اول اینکه کلا سر کلاس تاریخ همش منتظر یه تَنِشم، ینی کاملا آمادگیشو دارم و از اونجایی که اکثرا اگر بحثی بشه و دیگه حس کنم سکوت جایز نیست حرف میزنم و تک میفتم واقعا برام هر تنشی ک احتمال بدم میرسه به بحث اعصاب خورد کنه.
معلم تاریخمون بین صحبتاش چند تا جمله ی اصن کلیدی گفت من اینطوری بودم که درسته درسته حتما همینطوره که میفرمایید:)))
راجب نظام مردمسالار صحبت میکرد که تصمیمات برعهده ی مردمه و تقریبا شاه و امسالهم کاره ای نیستن و برای این موضوع انگستان رو مثال زد:]]]]]]]]]]]]]]
دوستان با این حساب ملکه هیچ کاره بود اون استعماره و بیچارگی هاییم ک مردم سراسر دنیا از دست این عفریته کشیدن دروغای جمهوری اسلامیه شما باور نکنید.
و نمیدونم چرا یه جورایی همیشه حس میکنم تو حرفاش داره مجاهدینو تطهیر میکنه، ادم فهمیده ایه و من یک بار غیر از کلاس درس باهاش حرف زدم و حرفاش هیج نقطه ی ابهامی برای من، منِ دانش اموز با یه ذهن پر از سوال نداشت، ولی یه بویِ غرب زدگی خیلی کهنه از ته حرفاش میاد.
سر کلاس فکر میکردم که یه معلم واقعا راجب اندیشه ای که توی ذهن دانش اموز بهش صلاحیت میبخشه مسئوله، مسئول راجب اینکه اکثرا از ایران بد میگه، مسئوله راجبِ تفکر غلطی ک ارائه میکنه، سوالی ک مطرح میکنه جواب نمیده، سوالی ک بی پاسخ میزاره، سوالی ک پاسخ پیچیده میده دانش اموز نتیجه گیری به میل خودش میکنه، مسئوله واقعا مسئوله.
ادما اگر بخوان راهشونو پیدا میکنن ولی حداقل یه معلم تحصیل کرده ی تاریخ در جمهوری اسلامی نباید کاتالیزور و سرعت بخشِ پذیرش افکار غلط در بدو شکوفایی ذهنی یه بچه ی ۱۷ ، ۱۸ ساله باشه.