هوالمعشوق؛
•
و ما به زودی سبز خواهیم شد عزیزم، زیر سایه یک چنار. آن زمان که گنجشکها رسیده باشند به مقصد و نامههایِ من به دستِ تو. وقتی بخوانیشان، آنگاه سبزخواهیم شد.
•
ده روز مانده به پایانِ تابستانِ چهارصد
یه دختری تویِ مدرسمونه که نمیدونم چرا ولی از چهرش آرامش میباره، تُنِ صداش آرومه، اروم حرف میزنه اروم میره اروم میاد. نورانیه چطوری بگم نمیدونم تاحالا حس کردید کسی نورانیه یا نه ولی این ادم اصلا انگار واقعا عجیبه برام.