پروژه ی استاپ موشنمون رو تقریبا آغاز کردیم و یکم پیش رفتیم. انگار یه بارِ بزرگی از رویِ شونه ی من برداشته شد.
حالم امروز با اینکه خیلی خسته شدم ولی واقعا خوب بود واقعا بعد از چندین روز.
اینجا میگم.
از هرچیزی که با همجنسگرایی یه ارتباطِ ریزیم حتی داره حالم بهم میخوره. اه.
بچه ها من واقعا موتور رو میبوسم. نه عشق سرعت و اینجور کارا نیستم، خودشو دوست دارم خودِ لعنتیشو، حس خوبِ دور دور کردنو باهاش دوست دارم.
به چهرهی آدما تا جایی که میتونید نگاه کنید، بدون قصد و غرض.
ازشون کلی داستان و کاراکتر بیرون میاد.
من صبحا رو موتور اینقدر سوژهیِ جدید داستان دارم ولی نمیتونم بنویسم:)
هی، اگر تو بلد نیستی مثل بعضی از ادما از تک تک لحظاتِ قشنگ زندگیت عکس بگیری، اونارو ثبت کنی و با بقیه به اشتراک بزاری دلیل نمیشه که تو شیرینیِ اون لحظاتو حس نکرده باشی، فقط تو قلب خودت نگه داشتی که فکر میکنم خیلیم جای بهتریه. چیزی رو از دست ندادی خب؟ غصهشو نخور، نشون دادن خیلی چیزا باعثِ احساسِ لذت ازش نمیشه خب؟ آفرین دخترم.
ببین عزیزم.
تووخودتو بکش راجبِ دیدگاهِ جنسیتی من بازم تهش اکثریت پسر ها رو ادم های بیشعور میبینم. بهتونم بربخوره یا نخوره برام اهمیتی نداره.
نمیدونم تو رفتارِ متقابل چرا شعور و درایت و ادب به خرج نمیدین ولی به محض اینکه ازتون انتقاد بشه به مظهرِ پر عزتتون برمیخوره :)))))))