طولی نکشید که متوجه شدم در تاریکی تنها هستم. برای همین است که شوقِ بازی را کنار گذاشتم و برای همیشه خودم را سپردم به بی شکلی، به بی حرفی، به حیرت بدون کنجکاوی، به تاریکی، به سکندری خوردنهای طولانی با دستهای گشوده و پنهان شدن.
#متنَک
نمیدونم درک میکنی یا نه من از حرف زدن با کسی که دارم بهش علاقمند میشم میترسم .
#متنَک
بی شک اگر میدانستی صدای گریه هایم به همان ماهی رسید که تورا به آن تشبیه میکردم؛
اینگونه قلبم را با حرف هایت نمی شکافتی!
#متنَک
ما دو خط موازی بودیم؛رسیدنمان قانون جهان را عوض کرد.
با هم بودنمان باشد برای دنیای دیگر..
#متنَک
نیکلسون سیگارش را به طرفی گرفت، خاکسترش را تکاند و گفت: «یعنی واقعآ هیچ احساساتی نداری؟» تدی، پیش از آنکه جواب بدهد، لحظهای به فکر فرورفت و بعد گفت: «اگه هم داشته باشم، یادم نیست کی به کارم اومده.»
#متنَک