eitaa logo
خاطراتی از دفاع مقدس
45 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
234 ویدیو
28 فایل
برای حفظ و نشر آثار دفاع مقدس و معارف دینی و اسلامی باز نشر با ذکر صلوات آزاد است. سپاسگزارم از همراهی شما
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🕊🌷🕊🌷 ‍ ‌ ‌ 🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸 🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت 🌸 قممه ی تبرّک شده ✍گاهی اوقات در ساعت فراغت و تنهایی به رصد گذشته می پردازم و از خاطرات تلخ و شیرین نکات آموزنده ، شنیدنی، عبرت آموز جمع و به معلومات عمومی خودم و دیگران می افزایم. 🍀چند سال قبل هنگامی که زلزله ی بم به وقوع پیوست به سرعت به همراه چند تن از فرماندهان سپاهی از جمله شهید والا مقام احمد کاظمی ؛ جزو اولین پرسنل سپاه بودیم که با هواپیما ی فالکن درفرودگاه بم برای یاری رساندن و هماهنگی امداد اعزام شدیم. 🍀البته فرماندهان دیگری نیز حضور داشتند.که در خاطره ی بم بعدها ذکر خواهم نمود. اما روزی که مقام معظم فرماندهی کل قوا برای بازدید ، ابراز همدردی وصدور فرامین لازم به مراجع ذیربط به بم تشریف آوردند. 🍀لحظاتی را تجربه نمودم که وصف ناشدنی بود. بدون شک لحظات دلدادگی و ملکوتی ای بود. و از آن زیبا تر زمانی بود که مثل پروانه ابتدا در چادر سپس در خارج از چادر و دراطراف ایشان بودیم . 🍀اما زمانی که ایشان تشریف بردند، رفتم داخل چادر روی صندلی که ایشان جلوس فرموده بودند ، به دلیل نداشتن صندلی مناسب روی صندلی فلزی معمولی یک عدد ملحفه ی سپید به عنوان روکش تمیز و پاک کشیده شده بود. و ایشان نیز دقایقی چند بر روی آن نشسته و تکیه داده و سخنانی را در باره ی رسالت نیروهای مسلح در مواجه با چنین حادثه ی ناگواری را ابراز نمودند. 🍀همان پارچه! متبرک ! یادگاری ارزشمند ماموریتم به بم شد. 🍀خاطرات بیادماندنی که بعدها اگر توفیق دهد بیشتر خواهم نوشت. اما در زمانی که در تیپ ویژه شهدا بودم ، همانند همین تبرک وسیله ای دیگر برایم رقم خورده بود ، در آن دوران حماسی،رفقا و دوستان به همدیگر آب را با قمقمه در هر میزان و مقداری که داشتند و مقدور بود تعارف می‌کردند.تا همرزمان تشنه نمانند. 🍀 این عمل نیکو و پسندیده را میتوان نشات گرفته از حماسه ی حسینی دانست و جزو بهترین ساعات عمر هر رزمنده و به عنوان گنجینه های معرفت دوران هشت سال دفاع مقدس یادداشت و به آیندگان سپرد. 🍀این چنین لحظات بعدها و پس از دوران دفاع مقدس جزوآداب ورسوم رزمندگان به ثبت رسیده است. 🍀این بخش از خاطره بر میگردد به آزاد سازی جاده پیرانشهر به سردشت و زمانی که از سه راه الواتان به سمت روستای میر آباد به راه افتاده بودیم تا حماسه ای دیگر خلق گردد. به هر حال ،درحین عملیاتهای تیپ پی در پی با کمبود آب مواجه میشدیم. 🍀معمولا در راهپیمایی های شبانه به دلیل فعالیت زیاد و طولانی بودن زمان راهپیمایی کمتر اتفاق می افتاد که به رودخانه ای برسیم و همزمان آب قمقمه را تکمیل نماییم ، پس از رسیدن به قله ی هدف نیزبا عجله وسرعت برای کندن سنگر دست به کار می شدیم که تشنگی را صد چند ان و مضاعف می نمود. 🍀همه ی همرزمان و دوستان در دادن قمقمه ی آب به یکدیگر پیشتاز و درحال رقابت بودند. و تلاش داشتند تا تبرکی از لبان تشنه ی رفیق خود دریافت نمایند، رفاقتی در نهایت عشق ودلدادگی وصمیمیت و ایثار، این بخش هم مورد نظرم نبود. 🍀همیشه تلاش داشتم قمقمه ی آب پر باشه شاید فرمانده برادر کاوه و یا جانشین علی آقا قمی که برای سرکشی می آمدند،!آب بخواهند، و بدون شک هم می آمدند، مخصوص آن ارتفاعاتی که سوق الجیشی تربود و یا با درگیری فتح میگردید، یا پس از استقرار درگیر می شدیم.معمولا هم ،حداکثر تا ظهر و به صورت نوبتی و متوالی و با فاصله ی یکی دو ساعت میرسیدند. 🍀از طرفی چون ما دراطراف قله سنگر داشتیم و همانگونه که رکاب و نگه دارنده ی نگین انگشتری از عقیق آن نگهداری می نمایند ما هم از سنگر فرماندهی که در وسط قله بنا میشد حمایت و محافظت می نمودیم. 🍀 همچنین به دلیل کمبود وقت ، کمتر اتفاق می افتاد ،تا فرمانده کاوه زمان بیشتری را نزد دسته ها سپری نمایند. به هر حال همیشه آرزو داشتم، فرمانده برادر کاوه و جانشین ، برادر قمی وتک تک سایر فرماندهان به صورت تبرک هم که شده از قمقمه ی آب پر شده از رودخانه های محل عبور که با هم پر شده بود و تا زمانی که فرمانده برادر کاوه نرسیده بودند من هم استفاده نمیکردم ،تا ای بنوشند. 🍀بارها هم شده بود که آب قمقمه تمام می شد و بچه ها صبح و در اولین فرصت در رودخانه قمقمه ها را داوطلبانه میبردند و آب پر میکردند.هر نفر بین ده تاپانزده قمقمه بر میداشت و با اجازه از فرمانده دسته و تامین مسلح و نوبتی به پایین قله میرفتند و آب می آوردند. معروف ترین داوطلب ها و پیشتاز در این کار برادر دهنوی بودند. 🍀اما این اتفاق برای همیشه می افتاد.بارها و بارها شده بود که برادرکاوه وقمی بیایند ، اما توفیقی برایم حاصل نمی شد. یاحواسم نبود. یا دیر می جنبیدم و یا اصلا" نمیشد که نمیشد، و....