eitaa logo
خاطراتی از دفاع مقدس
45 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
235 ویدیو
28 فایل
برای حفظ و نشر آثار دفاع مقدس و معارف دینی و اسلامی باز نشر با ذکر صلوات آزاد است. سپاسگزارم از همراهی شما
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ‍ ‌ ‌ 🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸 🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت 🌸 پُشت چی بمونیم... ✍روزگاری را درتیپ ویژه شهدا و کردستان بیاد می آورم ؛ علی رغم ساده و ابتدایی بودن تجهیزات ،امکانات، و ضعف هایی که در این بخش داشتیم ، اما در هر عملیات بدون اتکاء به این توان نظامی ؛ هرگونه عملیات چه آفند و چه پدافند غیر ممکن به نظر میرسید. 🍀 برو بچه های -رزمی با آن ماشین آلات سنگین را می گویم... 🍀 ما آنقدر درگیرودار عملیات و یورش به ضدانقلاب و دشمن بعثی بودیم ، آنقدر درگیر کمین وضدکمین یا تک و پاتک بودیم که اصلا" فکرش رو نمیکردیم که کجا هستیم ، چطور و به چه طریقی توان خودمان را حفظ کرده ایم. 🍀کمی به عقب برگردیم ، خداییش ، در هر عملیات اگرجایی بودیم که نقطه حیاتی بود و به قول امروزی ها استراتژیک و بایستی چند شب در آنجا می ماندیم ، چه اتفاقی میافتاد؟ 🍀 بنا به دستور فرمانده! آنقدر همانجا می ماندیم ، تاراننده ای از جان گذشته بایکدستگاه زرد رنگ می آمد و به سادگی و با ویراژی پر سروصدا و به همراه دود مشکی ، از کنارمان میگذشت و ماهم تماشاچی مهارت او بودیم ، که با چه مهارت و دقتی و با چه انگیزه ای بسرعت خاکها را جابجا میکند. 🍀-رزمی-را میگویم، مهندسی رزم! 🍀هر بیل لودر او ، گواهی بود ، برای آنکه آن شب را در پشت خاکریزی مستحکم و با امنیت ساخته شده او که گاهی به چندین متر میرسید و به شکلی خاص دور تا دور قله ای را پوشش وحریم امنی فراهم میساخت، تانیروی پیاده پشت آن تا سپیده دم با قوت قلب نگهبانی و باقی بماند. 🍀آن لحظه به سادگی در خاکهای نرم بجا گذشته از لودر مهندسی ، کیسه های شن سنگر را با بیل های کوچکمان پر و روی هم می گذاشتیم و خیالمان راحت بود که نه دستمان تاول میزند. نه سختی کندن زمین داریم ، نه آنقدر باید تلاش کنیم که عرقمان در آید. تازه می توانستیم شب بهتر و هوشیار تر بیدار بمانیم و... 🍀مهندسی رزمی را در تیپ ویژه شهدا فقط با یک لودر و بعدها یک بلدوزر میشناختیمش ، نه به راننده آن کار داشتیم ؛ نه به مسؤولش که اصلا" چه کسی بوده؟ واقعا"به چه طریقی این دستگاه عظیم الجثه به منطقه آورده شده و یا رسیده ، چطوری و چه موقع خارج میشد. امنیتش چگونه تامین می شود. با پای خود به اینجا رسیده یا با کمرشکن آورده اند. کجا بالای کمرشکن رفته و به چه طریقی پایین آمده و...!؟ 🍀ما فقط از آن لودر زرد رنگ خوشمان می آمد که مدام ویراژ میداد و با جلو عقب رفتن ، ده ها ، و صدها کیلو خاک را جابجا میکرد. به تیر تک تیر اندازها ، به گلوله دقیق خمپاره اندازه ای ضد انقلاب ، نه در روستاهای اطراف پسوه ، نه در اطراف جلدیان ، نه در بادین آباد ، نه هنگ آباد ، نه تپه درمان ، نه بازرگان و نه میر آباد ، نه دولتو ، نه دره افشین مهاباد ، نه دوپازا ، نه حاج عمران ونه هزاران هزار نقطه ای که بیاد ندارم ، اما او با ماشین زرد رنگش پا به پای نیروی پیاده حضور داشت. -رزمی را میگویم.! 🍀چه رخ داده بود که باز هم ما و شما فقط از مهندسی رزمی جاده سازی و سنگر دور پایگاه برای ژاندارمری و یا ارتش را میکند به یاد داریم؟!آن هم جسته گریخته! 🍀 از مهندسی رزم با ریختن و ساخت و ساز جاده آسفالت پس از هر مرحله آزاد سازی ، جاده پیرانشهر سردشت ، البته که فقط آنها نبودند. جهادسازندگی سنگر سازان بی سنگر را هم به مهندسی رزمی اضافه کنید. اما فقط آسفالت سازی هم نبود.! 🍀گاهی اوقات با بیل مکانیکی کانال میکندند و حتی زه کشی کنار جاده انجام میدادند، اون قسمت دیگه من و بعضی از شماها درلشگر نبودیم و لااقل از همه ی این دستگاهها حداقل یکی داشتیم. 🍀شاید من و ما نبودم اما تو خاطرات همرزم ها شنیدم تو والفجر ده ، کمکی بقیه مهندسی رزمی ها ، جاده و تونل زدن شدن ، یا در عملیات بدر ، مرداب پُر میکردند و پل میزدند. 🍀 کربلا چهار و پنج پل شناور... مهندسی ها کنارمون نبودن کارمان زار بود ، هرچند اصلا" به چشم هم نمی آمدند. و شاید هم مظلوم تر از آنها در جبهه نیست! چون چراغ خاموش میآمدند و کارشان را زیر منورهای دشمن انجام میدادند و میرفتند. 🍀 آنها را همیشه میدیدید؟! خیر؛!چون قبل از ما آنجا بودند تا ما بعد بیایم و مستقرشویم. گاهی اوقات باید نیروهایی ، آنها را یاری میدادند. تا میدان موانع و سیم خاردار با ارزش جهانی برایمان بکشند. 🍀 شایدسرویس بهداشتی و حمام سیار کار بگذارندو...خداییش اصلا" چنین رزمندگانی را یادتان میاد ؛؟!فکر نکنم ،! چون فقط آثارشان را میدیدیم و به ندرت خدمات آنها را درک می کردیم.!