🕊🌷🕊🌷🕊
🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸
🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت
🌷#مُحَرم 🖍 روایت دوم
🍀شهید حسین رشیدی پیکام
✍مُحرم که نزدیک میشه،غصه هام یکی یکی شروع میشه، میدوم شما هم چنین حسی داشته و خواهید داشت. اين غصه با سایر غصه هایی که گاهی اوقات رو سرم خراب میشه یه فرقهایی داره...
🍁قبلی ها با این جمله که خیره ان شاءالله ؛ میره پی کارش ،! اما این غصه مُحرم روایت داره که بدون هیچ سببی خود به خود سبب آمرزش گناهان میشه.✋☺️
🍁هر شبی غم و غصه میاد سراغ ما آدمهایی که فکرمون آباد کردن دنیاست. ؛اما وقتی مُحرم نزدیک و نزدیک ترمیشه غصه یجوری میادکه غیرقابل وصف شدنه و توش موج میزنه!
🌷نمیدونم، این غم وغصه برای آزمایش هست یا نه!
🌷نمی دونم سبب تقرب بیشتر میشه یا نه !
🌷اما خیلی سبک بال هستم در مُحرم انگار بار غم و غصه عالم رو شونه هام هست اما چیزی از اون احساس نمیکنم.
🌷انگار داشتن غم و غصه حسین ابن علی علیهالسلام و اهل بیتش و جوانان رعنای بنی هاشم خیلی بیشتر از غم و غصه های دنیایی هست که رو سرمون خراب میشن و باید به راحتی اونارو ریخت دور؛ قبول دارید!؟
🍁جایی خونده بودم ابر و باد و مه وخورشید و فلک همه در کارند. یعنی همه به نوعی از ماجرا ی حرکت کاروان به سمت شهادت خبر دارند ؛ اما نمیدونم آیا خبری از کاروانی با قافله سالارش آن هم جایی بین حجاز و کوفه مطلع هستند.یانه!؟ که دارند چه اعمالی رو برای رسیدن به کمال دین خودشون انجام میدن!؟
🌷این روزها برای خودمون آمادگی ایجاد کنیم ببینیم که کجای کاریم؛ در کاروان عشاق چه خبره! ما در این دنیا و حال حاضر مشغول چه کاری هایی هستیم. داریم دنیا آباد میکنیم یا خراب ، دین و آخرت چطور...!؟
🌷نمی دونم میدونید که این لحظات ناب و بی بدیل خیلی زود و تند و تند میان و میرن و هر شخصی به اندازه ی وسع خودش خوشه چین این لحظات هست و خیلی ها هم ناکام و دستشون کوتاه ، شاید سال قبل بودند و این روزها نیستند ، یادشون کنیم ، مطمئن باشید جای دوری نمیره و نور وسیعی براشون ایجاد میکنید.
🌷نمیدونم چرا هر وقت به مُحرم ومراسمات و وقایع اون میرسم یاد آخرین روزهای آزاد سازی جاده پیرانشهر به سردشت می افتم پاییز سال ۱۳۶۱ در هشت سال دفاع مقدس و یاددرجه داری به نام حسین رشیدی پیکام؛ مامور بود و معذور، معذوریتش برای این بود که فقط کار هایی رو انجام بده که به شهادت ختم بشه !
🌷با هوای سرد و سرمای شدید و برف روز های قبل و بارون سیل آسای آذر ماه سال ۱۳۶۱ که دندون ها غیر ارادی به هم میخورد و بغل دستی صداشو رو می شنید. تا آرنج دستش تو چاله پر از آب و گِل بود تا #مين _خنثی کنه ! تا ستون موتور ریزه به سرعت بتونه خودشو به مقصد برسونه،در همین بین ؛حسین رشیدی روایت چند ثانیه ای ما ؛ به حسینی عاشورایی تبدیل شد.به همین سادگی ره صد ساله رو ظرف چند ثانیه برداشت و ملکوتی شد.
🌷همه ی ما مدعیان رزمندگی نتونستیم درس خوبی از این شهید و سایر شهدا یاد بگیریم .لااقل این روزها از برو بچه های محل ، از کوچکترها که چطوری برای مراسم عزاداری مُحرم تلاش ميکنند و عرق میریزند و همین لحظه های ناب میشه پشتوانه دین و ایمان و زندگی تا در برابر غم و غصه ها و ناملایمات دنیا خم به ابرو نیارن و محکم و استوار بایستند. درس بگیرم. این نوجوانان اهل حرم و منبر و خیمه گاه دست کمی از حسین آقا رشیدی پیکام ندارن.
🌷خیمه گاه و ایستگاه صلواتی میزنن به عشق حسین ، بیرق و عَلم برپا می کنن به عشق عباس و... به سرو رو میزنن و شهادت می طلبند....
🌸این نوشتار ادامه خواهد داشت اگرخداوند متعال مجالی عنایت فرماید.✍نبی زاده
🌷شهدا را میزبان باشیم حتی باذکرصلواتی
🌷اللّهُمَّصَلِّعَلی مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد🌷
🌷 اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدالله 🌷
🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷