eitaa logo
خاطراتی از دفاع مقدس
45 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
234 ویدیو
28 فایل
برای حفظ و نشر آثار دفاع مقدس و معارف دینی و اسلامی باز نشر با ذکر صلوات آزاد است. سپاسگزارم از همراهی شما
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ‌ ‌ 🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸 🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت 🌸 سیره عملی رزمندگان -النساء- ✍ شب عملیات کربلا چهار رفتم خط تا پیغام مکتوبی را از سوی فرمانده قرارگاه قدس به فرمانده لشگر بدهم،! 🍃کنار فرمانده لشگر یک دست لباس غواصی در همان گوشه کنار سنگر بود، فکر کنم می خواست با بقیه بره بزنه به خط ،! 🍃اما با دیدن حقیر و خوندن پیام ؛!فرمانده گفتّ! بگو باشه!✋ اما اگه کار گره بخوره ... و بقیه ی حرفهاشو خورد؛! 🍃گفتم ؛! کاری نیست برادر ... ؛! یا علی، !و رفتم بیرون سنگر،تا در مسیر ؛غافله ی عشاق را که قابل تحسین شدن هم بودند ؛! ببینم، 🍃موتورم روشن بود ،سوار موتور تریل ۲۵۰ قرمز رنگم شدم،تا بروم ،! اما هزارجورحرف از دور و برشنیدم! داداش،! 🍃تک-خوری نکن؛! 🍃برادر یه عکس بگیریم باهاش! 🍃 برادر اون نور روخاموش کن! 🍃 دادا بده یه دوربزنیم! ترمز کردم ؛! 🍃من هم شلوغ تر از اونا بودم ؛! 🍃گفتم:بفرما یه دور بزن! گفت :واقعا برادر! گفتم بله ؛! بفرمایید! 🍃ازوسایل بیت المال هست به من تعلق نداره اومد جلو گفت :!ممنونم ؛! 🍃یه دوری اطراف موتور، زد و گفت ؛!تمام شد؛! 🍃هم دورم تمام شد ! و هم اینکه این موتوربلنده! لباس غواصی من ممکنه خراب شه! تازه از خشکشویی گرفتمش؛! 🍃درست ، قبل از هر عکس العملی از طرف من بین رزمندگانی که سرشار از شور و شعف و شادی بودند. رزمندگانی که آماده می شدند تا یکبار دیگر حماسه ی حسینی خلق کنند.رفت و ناپدیدشد؛!😊 🍃حتی آن لحظه هم دست از سر هم برنمی داشتند، ! 🍃روبوسی شب عملیات و خداحافظی آن طبیعتاً باید با سایر جدایی ها تفاوت داشته باشد. 🍃 اما اینطور نبود ؛! انگار می رفتند تا ابد با هم باشند،! جایی که حقیر به آن تعلق نداشت، 🍃جایی که حس آن نبود، ! 🍃من در فکر رفتن و سالم رسیدن به قرارگاه و دادن خبر! و دریافت ماموریت جدید ی برای خط جدید؛ و بردن پیامی دیگر؛! 🍃 آنها... در پی اخلاص و یافتن نشانه ای از نشانه‌ای خدا و شهادت فی سبیل الله... 🍃آنها در فکر رسیدن به معبود؛ به هرشکل ممکن ؛! 🍃 و ما در هرشکل ممکن برای ماندن ؛! 🍃کسی چه میدانست!شاید آن لحظات همه ی دنیای آنان و همه ی عمر باقی مانده اش و یا عمر دوست و رفیق عزیزش همین شور وشعفی بود که برای هم تیکه پاره میکردند. 🍃 می دونید؛ آن لحظات ،چیزی بیش از بوسیدن، بوییدن و یاحس کردن بود.! اما شیطنت همه جا موج میزد. 🍃حتی همان لحظات ، همان لحظاتی که چند دقیقه ای بیش نبود و تا ساعاتی دیگر وجودی نخواهد داشت؛ مگر فیلم ،مگر آنانی که بودند، دیدند، و با خط شکنان؛ خداحافظی کردند اما با آنان به آب نزدند ونرفتند. ... 🍃 نه آنکه ترسیده بودند،! 🍃نه آنکه حاضر نشدند تا بروند! نه؛! 🍃خط شکنان واقعا" از و مخلصین بودند،؛! 🍃از شایستگان ؛اهل دل و شاید هم از ، خاص ،! 🍃و در نهایت آنان برای امام زمانشان ؛ یارتنوری امام جعفرصادق علیه‌السلام بودند. برای حضور در دیار عاشقان! 🍃هرکسی را نشاید انتخاب نمود. 🍃 هرکسی به رفاقت تا آخر خط ؛پا نمیدهد. 🍃 اصلا هرکسی در آن لحظات سخت و ملکوتی در ماندن و یا رفتن، افتخار نمی یابد. 🍃بعضی ها برای این که آن جوّ معنوی را به پیش ببرند و از روی شیطنت هم که شده ، به هم بزنند!و ستون را کمی به جلوحرکت دهند؛! 🍃می گفتند: ، برادران فقط پیشانی را ببوسید... 🍃بقیه حوری ها منتظرند.😳😁💖 🍃 این سیره ی عملی رزمندگان کم و بیش در همه ی یگانها و به هنگام ورود به شب عملیات و بیشتر برای گردانهای خط شکن رخ میداد. ✍ این روزها، از آن سالها و دوران با عظمت چنددهه میگذرد،! نه ازپیشانی، نه از پیشانی بند خبری ست و نه ازآن لحظات معنوی و ملکوتی بیادماندنی خبری ست،! 🍃آنچه هست خاطراتی ناب از دورانی شکوهمندو زیبا به یادگار مانده است.که عبرت آموز و مثال زدنی ست. ای کاش پا می داد تا می نوشتیم ✋😔🌷 🌸 فاعتبرو یا اولی الابصار 🌸این نوشتار ادامه خواهد داشت اگر خداوند متعال بخواهد. 🌷✍ نبی زاده