🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸
🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت
🌸#سحر پانزدهم فقط کریم اهلبیت
✍ امروز همان سحری ست که منتظرش بودیم.، همان سحری که رمضان المبارک ، قرصِ قمرش را رونمايی کرده است.
🍃راستی نیمی از ماه به همین سادگی گذشت.
🍃 در خیال خود پانزده روز لحظه شماری و انتظار تجلی #کرامت،! نمودیم ، هرچند رویای #کرامت نیاز به زمان و مکان خاصی ندارد ، اما خود دلیلی ست بر ماجرای احسان و نیکو کاری و خوب دیدن و خوب بودن ...
🍃این حدیث انتظار هم چه روایت هایی با خود،به همراه دارد و انتظار این روز هم به حساب آقا امام حسن مجتبی علیه السلام رقم خورده است.
🍃شاید باورش برایتان سخت باشد ، اما هر لحظه در این دنیا حکایتی عجیب به همراه دارد، خواهید گفت نه بابا ، قضاوت با شما !!
🍃درست در همان ثانیه ای که عروس زمین قرِص قمر می شود ، زمینِ انسانی آیینه کرامت #مجتبی را در رمضان المبارک رقم زده و رخ می نماید!؟
🍃حتما بارها و بارها وصف آن را شنیده اید ، میزبان خدا، میهمان بندگان خدا، سفره ی رمضان ، و شش دانگ سندِ سفره دار این روز و شبش هم به نام کریم اهل بیت ،! خورده است.
🍃این ماجرای من و رمضان و خصلت زیبای آن در این روزهای عاشقی ست... سند سفره داری ، پانزدهم را یکجا در سینه پسر فاطمه زهرا سلام الله علیها جای داده اند و بس .!
🍃 آقا مگر می شود،...
🍃مولود نیمه رمضان بود،
🍃پسر ارشد علی ابن ابی طالب علیه السلام، 🍃شیرزنی به نام فاطمه زهرا سلام الله علیها همانی گویند فاطمه ای که ... فاطمه است. 🍃اما،اما،#کریم ترین انسان روی زمین نبود؟!
🍃با وصفی که یقین دارم..؛روبروی نام #کریم ات آیینه ای گرفته ای...تا مجتبی را برای اهل زمین، خلق نمایی ، !!
✍آقا جانم دستانمان را به سوی معبود دراز ؛ 🍃سر به زیر افکنده ایم ،
🍃می شودسهمی از #کرامتت را در وجود ما هم ، جای دهی؟!
🍃چه ساده انگاری نمودم از این درخواستم؛! کاشکی تقاضایم این بود که می شود مرا #شبیه خود کنی یا #کریم_اهل_بیت ؟!
🌸این نوشتار ادامه خواهد داشت اگر خدا بخواهد.
🌸والعاقبه للمتقین
🌸دعابفرمایید ✍ نبی زاده
🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸
🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت
🌸#سحر پانزدهم فقط کریم اهلبیت
✍ امروز همان سحری ست که منتظرش بودیم.، همان سحری که رمضان المبارک ، قرصِ قمرش را رونمايی کرده است.
🍃راستی نیمی از ماه به همین سادگی گذشت.
🍃 در خیال خود پانزده روز لحظه شماری و انتظار تجلی #کرامت،! نمودیم ، هرچند رویای #کرامت نیاز به زمان و مکان خاصی ندارد ، اما خود دلیلی ست بر ماجرای احسان و نیکو کاری و خوب دیدن و خوب بودن ...
🍃این حدیث انتظار هم چه روایت هایی با خود،به همراه دارد و انتظار این روز هم به حساب آقا امام حسن مجتبی علیه السلام رقم خورده است.
🍃شاید باورش برایتان سخت باشد ، اما هر لحظه در این دنیا حکایتی عجیب به همراه دارد، خواهید گفت نه بابا ، قضاوت با شما !!
🍃درست در همان ثانیه ای که عروس زمین قرِص قمر می شود ، زمینِ انسانی آیینه کرامت #مجتبی را در رمضان المبارک رقم زده و رخ می نماید!؟
🍃حتما بارها و بارها وصف آن را شنیده اید ، میزبان خدا، میهمان بندگان خدا، سفره ی رمضان ، و شش دانگ سندِ سفره دار این روز و شبش هم به نام کریم اهل بیت ،! خورده است.
🍃این ماجرای من و رمضان و خصلت زیبای آن در این روزهای عاشقی ست... سند سفره داری ، پانزدهم را یکجا در سینه پسر فاطمه زهرا سلام الله علیها جای داده اند و بس .!
🍃 آقا مگر می شود،...
🍃مولود نیمه رمضان بود،
🍃پسر ارشد علی ابن ابی طالب علیه السلام،
🍃شیرزنی به نام فاطمه زهرا سلام الله علیها
🍃اما،اما،#کریم ترین انسان روی زمین نبود؟!
🍃با وصفی که یقین دارم..؛روبروی نام #کریم ات آیینه ای گرفته ای...تا مجتبی را برای اهل زمین، خلق نمایی ، !!
✍آقا جانم دستانمان را به سوی معبود دراز ؛
🍃سر به زیر افکنده ایم ،
🍃می شودسهمی از #کرامتت را در وجود ما هم ، جای دهی؟!
🍃چه ساده انگاری نمودم از این درخواستم؛! کاشکی تقاضایم این بود که می شود مرا #شبیه خود کنی یا #کریم_اهل_بیت ؟!
🌸والعاقبه للمتقین
🌸 #خوبان_عالم_دعا_بفرمایید✍ نبی زاده
🌷شهدا را میزبان باشیم حتی با ذکرصلواتی
🌷اللّهُمَّصَلِّعَلی مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد🌷
🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸
🌸 #کرامت
✍نصراله سیچونی نیکوکار و مغازه دار در کاروانسرای کلگه مسجد سلیمان ۴۰ شبانه روز چله گرفت تا خدا را دیدار نماید.
🌸تمام روزها روزه دارودرحال اعتکاف،از مردم نیز بریده بود.صبح به شب و شب به قیام، زاری و گریه به درگاه حضرت دوست...
🌸شب سی و شش ام ندایی درخود شنید که میگفت: ساعت ۶ بعد از ظهر، بازار شوشتری ها #مسگران، دکان رضا زاده مسگر برو خدا را خواهی دید.
🌸نصراله سیچونی ساعت ۵ در بازار مسگران حاضر شد و در کوچه های بازار از پی دکان می گشت.
🌸میگوید: پیرزنی را دیدم دیگ مسی بدست داشت و به مسگران نشان میداد .قصد فروش آنرا داشت.به هر مسگری نشان میداد، وزن میکرد و میگفت۴ ریال و ۲۰ شاهی و پیرزن می گفت نمیشه ۶ ریال بخرید؟
🌸مسگران می گفتندخیر مادر، برای ما بیش از این مبلغ نمی صرفد. پیرزن دیگ را روی سر نهاده و در بازار می چرخید و همه همین قیمت را می دادند.
🌸بالاخره به مسگری رسید که دکان مورد نظر من بود. مسگر به کار خود مشغول بود که پیرزن گفت: این دیگ را برای فروش آوردم به ۶ ریال می فروشم ، خرید دارید؟
🌸مسگر پرسید: چرا به ۶ ریال؟!پیر زن سفره دل خود را باز کرد و گفت: پسری مریض دارم، دکتر نسخه ای برای او نوشته است که پول آن ۶ ریال می شود!
🌸مسگر دیگ را گرفت و گفت: این دیگ سالم و بسیار قیمتی است. حیف است بفروشی، امّا اگر مُصر هستی من آنرا به ۲۵ ریال میخرم!!
🌸پیر زن گفت مرا مسخره می کنی؟!مسگر گفت ابدا" دیگ را گرفت و ۲۵ ریال در دست پیرزن گذاشت!!
🌸پیرزن که شدیدا" شگفت زده شده بوددعا کنان ، دکان مسگر را ترک و دوان دوان راهی خانه خود شد.
🌸نصراله سیچونی گفت : من که ناظر ماجرا بودم و وقت ملاقات فراموشم شده بود، در دکان مسگر خزیدم و گفتم :
🌸عمو انگار تو کاسبی بلد نیستی؟!اکثر مسگران بازار این دیگ را وزن کردند و بیش از ۴ ریال و ۲۰ شاهی ندادند ؛آنگاه تو به ۲۵ ریال میخری؟!مسگر پیر گفت من دیگ نخریدم!
🌸من پول دادم نسخه فرزندش را بخرد،!
🌸پول دادم یک هفته از فرزندش نگهداری کند،!
🌸 پول دادم بقیه وسایل خانه اش را نفروشد،!
🌸 من دیگ نخریدم ...!!
🌸از حرفی که زدم بسیار شرمسار شدم در فکر فرو رفته بودم که ندایی با صدای بلند گفت :
🌸با چله گرفتن و عبادت کردن کسی به دیدارما نخواهد آمد!
🌸دست افتاده ای را بگیر و بلند کن، ما خود به دیدار تو خواهیم آمد.
🍃گربرسرنفس خودامیری مردی
🍃گربردگران خرده نگیری مردی
🍃مردی نبود فتاده را پای زدن
🍃گر دست فتاده ای بگیری مردی
🌸فاعتبروا یا اولی الابصار
🌷اللّهُمَّصَلِّعَلی مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد🌷
🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
🌸 #دهه_کرامت