🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🖤 #دل_سوختگی
🌷السلام علی باب الحوائج ، موسیبن جعفر علیه السلام
✍ آقا جان ؛! امشب و در همین لحظه ، حتی نگاه شما برای عاقبت به خیری ما کافیه...
🍀 آهای اهل دل و دلدادگی ؛ اگه امشب تو نستی حتما" یه زمان کوتاهی رو بزار برو درِ خونشون... امام موسی کاظم علیه السلام ایشون باب الحوائجن ، خیلی سختی کشیده ان ، حال آدم مضطر رو خیلی بهتر از خودش میفهمن...
🍀 میدونم ممکنه ، خیلی خسته باشی از روزگار ، کم آورده باشی ، شاید هم به درهای بسته خورده باشی
🍀میدونم شاید دلشکسته ای ، یه خلوتی ، یه صحبتی ، یه روضه ای ، یه نَمی اشکی دست بزار رو سینه ات که از درد و فشار پُر شده با درد دل کردن با آقامون موسی ابن جعفرسبک میشی..
🌷 یا باب الحوائج ، یاموسی ابن جعفر، ما در مانده ایم ، حاجات ما روبخواه ، الهی بحق این شب با برکت ، هیچ کسی از درخونه ی اهلبیت دست خالی برنگرده...
🍀الهی به آبروی پدر ، امام رضا علیه السلام خدا باقی مانده ظهور روبرما ببخشه...
🍀الهی به گریه ها وناله های موسی ابن جعفر در سیاهی زندان ها خدا نجاتمون بده نجاتی همیشگی ازبند تمام ظلم ها
💚 الهی بحق اشک کودکان فلسطینی عاقبتمون ختم به خیربشه ، الهی به آه مادران مسلمان در هر جای این جهان هرکسی زندانیه، آزاد بشه ،آزاد از هر دلبستگی آزاد از هرظلمی ، آزاد ازهر گناهی ، آزاد از هر دردی آزاد از هرمرضی ، آزاد از هر هوسی ، آزاد از هربندی و...
💚الهی ، هیچ مظلومی امشب ، با درد نخوابه... الهی آمین
🌷 شبِ شهادت امام موسی کاظم علیه السلام تسلیت باد..
🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💚#کلام_وحی
💚أَلَمْ یَعْلَم بِأَنَّ اللَّهَ یَرَى
💚 Do you know that I'm watching you?
💚 مگه نمیدونین که دارم می بینمتون!؟
🍀 #سوره_مبارک_علق_آیه_شریف۱۴
💚 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن
🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💚 #هوالمحبوب
🌸 نسیمِ صبح! اگر پیش طبیبِ من گذریابی...
🌸 بگو: آخر گذاری کن ، که بدحالند بیماران...
💚 #سلامآرامشِقلبم_امام_زمانم
#إِنَّهُمْ_يَرَوْنَهُ_بَعِيداً_وَ_نَراهُ_قَرِيباً
#اللّهُمَّ_صَلِّ_عَلی_مُحَمَّد_وَ_آلِ_مُحَمَّد
#اَللّهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّکَ_الْفَرَجَ_وَالْعافِیَةَ_وَالنَّصرَ
✍ #ناشناس
🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸
🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت
🌸 ستون پیاده (۱) 🕊
✍یکی از تاکتیکهای برترفرماندهان نظامی در دوران دفاع مقدس و حتی سخت ترین شیوه های جنگ در صحنه نبرد ،رزم در شب است
🍀 شاید برترین تاکتیک پذیرفته شده در صحنه نبرد جنوب برای یورش به ارتش بعثی عراق همین رزم شبانه بود که در اکثر مواقع و با رعایت سایر اصول پذیرفته شده نظامی در مقابل ارتشی منظم و کلاسیک صورت می پذیرفت.! اما :
🍀 در صحنه نبرد کردستان و مواجه با نیرو های بومی و آشنا به منطقه زندگی خود؛ و همچنین جنگ پارتیزانی یا همان نامنظم که دشمن میتواند در هر جا و هر زمان و مکان با اندک نیرویی اقدام به کمین و ضربه نماید! چطور!؟
🍀 شیوه ستون کشی منظم و رزم در شب و آن هم در منطقه های کوهستانی و در برخی نقاط صعب العبور ، در مقابل جنگ نا منظم به هیچ عنوان منطقی و شدنی نبود.
🍀 فرماندهان متعهد ارتش جمهوری اسلامی که دوره های نظامی کلاسیک و حتی هوابرد و رنجری را زیرنظر اساتید فن در دوران طاغوت و یا خارج از کشور گذرانیده و حتی از شاگردان به نام و تراز اول دوره خود بودند.
🍀 بر این شیوه جنگ نظامی در کردستان و بخصوص برای ورود به روستاهای اصلی در دست اکراد و ضد انقلاب مسلح که به نوعی محلهای مسکونی روستایی را پایتخت خود خوانده خود می دانستند! همچون بادین آباد منگور ، هنگ آباد و بعدها میرآباد و دولتو و... حتی ورود به جنگل آلواتان و... بسیار دشوار و حتی غیر قابل پذیرش می دانستند.
🍀 این مباحث در صحنه نبرد و حتی در جلسات مشترک و...از سوی مرحوم امیر ظهیر نژاد ،امیر شهید آبشناسان ، امیر شهید صیاد شیرازی ، امیردادبین و... اما تعهد ، مردانگی ، رشادت ، و فرامین صریح امام خمینی (ره)و دفاع مشروع از میهن اسلامی واینکه بایداین صحنه جنگ دگرگون شود. و آب و خاک این سر زمین از لوث وجود ناپاک ایادی داخلی و خارجی پاک شود، همه را بر آن داشت تا از تجربیات سسنندج ، پاوه ، سقز ، بانه ، بوکان و...استفاده و بر پاکسازی مناطق آلوده به ضد انقلاب جنایتکار و سر سپرده کمر همت بندند.
🍀 ستون کشیهای پی در پی! عظیمِ گردانی و به شکل شبانه؛و حتی بی نقض ویژه شهدا سبب متلاشی شدن انسجام کامل ضد انقلاب، اضمحلال و همچنین نابودی آنان گردید.
🍀 این شیوه مکررا توسط این یگان و فرماندهان مظلوم و شجاع اش و شهدای یگان...به اجرا در آمد همچنین این یگان حتی در نبرد با پایگاههای ارتش بعثی در عملیات های مختلف برون مرزی نیز از همین شیوه استفاده نمود و حتی در عملیات های برون مرزی در عمق خاک عراق نیز از این شیوه! پیروی نموده و تجربیات آنان به سایر فرماندهان قرارگاهها و یگانهای رزمی نیز منتقل و مورد استفاده و بهره قرار گرفته است.
🍀مهمترین نکته در این رزم را میتوان حضور فرمانده و معاونین و فرماندهان آن در توجیح از نزدیک با چشم و با دوربین بر شمرد. که هر مسؤلی دقیقا میدانست که فرمانده چه وظیفه و چه خواسته ای را از وی در منطقه انتظاردارند.
🍀 به یاد دارم که با چه دقتی رزمندگان داوطلب بسیجی با استفاده از دوی استقامتی با تجهیزات و... برای دسته های پیاده انتخاب می شدند.
🍀یادمان نمیرود که هر رزمنده با چه میزان و توانایی و بارِ تجهیزات انفرادی به رزم در کوهستان اعزام میشد.
🍀 یادتان باشد که هر دسته با حداقل بین چهار یا شش و گاهی تا هشت ساعت پیاده روی با تجهیزات ، خود را به مقصد میرساند. یادم میآید برای دلداری دوستانی که در پیاده روی ها کم می آوردند مطالبی میگفتیم. حتی خودم وقتی خسته میشدم و در هنگام استراحت ستون که بر روی زمین می نشستیم. این جمله را تکرار می کردم .
🍀 در هر شرایطی به خدا اعتماد میکنم.
🍀اوست که راهنمای زندگیم خواهد بود. در هر نفسم او را صدا میزنم. تا وجودم آرام گیرد تا نور و روشنایی نسیبم گردد.
🍀خدایا وعده داده ای پیروزی را ! و شهادت در را تو چه خوش است. امام امتم را یاری می دهم تا او نزد خانواده های شهدا شرمنده نباشدو...
🍀 یادتان هست ؛ در هنگام ستون کشی اتفاق می افتاد که بخشی از ستون گم شود! یا بخشی نشسته و کسی به دلیل خستگی خوابش برده و یا ستون از جایی بره و بخشی از ستون در تاریکی به سمت دیگر! یا در سرازیر کوه و تاریکی شب وجنگل درخت رو اشتباهی بگیره و قسمتی از ستون ناخواسته به مسیر دیگری برده شود...
🍀وبسیاری از خاطرات در ستون کشی شبانه و برای هر بار عملیات یک خاطره از ستون عظیمِ پیاده در تیپ ویژه شهدا و...
🍀 در بین ما و زمان ستون کشی ها افرادی بودندکه درصف جهاد هم ازبقیه سبقت گرفتند و به نوعی السابقون ؛ مقربون شدند و پر کشیدند و آسمانی شدند. البته ستون پیاده بخش دیگری هم دارد. ان شاءالله روایت خواهد شد.
🌸والعاقبه للمتقین
🌸این نوشتار ادامه خواهد داشت اگرخداوند متعال فرصتی عنایت فرماید.
🌸خوبان_عالم_دعا_بفرمایید ✍نبی زاده
🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💚#کلام_وحی
💚 َأَحْسِنُوا ۛإِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِين
💚 نیکی کنید که خدا نیکوکاران را دوست میدارد
🍀 #سوره_مبارک_بقره_آیه_شریف۱۹۵
💚 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن
🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸
🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت
🌸 ستون پیاده (۲) بخشی از دسته گم شده🕊
✍ از پائیز سال۱۳۶۱ و پس از آن، به نوبه خود ، خاطرات وسیعی را برای هر یک از همرزمان به دنبال داشته است.
🍀به جرأت میتوان گفت، لحظه به لحظه آن دوران طلایی و شکوفایی معنوی بدون بازگشت خواهد بود.
🍀تیپ ویژه شهدا با گامهایی استوار و با رشادتهای فرماندهان و پاسداران ، بسیجیان جان برکف عظم خود را راسختر نمودند ؛ تا کمر ضد انقلاب را بار دیگر در پایتخت خود خوانده ضد انقلاب در ادامه این جاده بشکند.
🍀 شاید یکی از اقداماتی که تیپ را پویا و ضد انقلاب را به زوال می کشاند ، مداومت در اجرای عملیات، و همچنین سرعت عمل در رسیدن به نقاط کلیدی در هر بخش از منطقه عملیاتی بود.
🍀روشی که بومی سازی شده توسط فرماندهان تیپ ویژه شهدا بود. و سرعت عمل در تصمیم گیری و واکنش سریع به هر اقدام ضد انقلاب را در منطقه ؛ با تدبیری عالی به دنبال داشت و این عملکرد زبان زد خاص و عام ؛ دوست و دشمن بود.
🍀هراس از حضور بخشی از تیپ ویژه شهدا و مخصوصا شهید والا مقام محمود کاوه در دل هر ضد انقلابی هراس ، و اقدامات آنان را محکوم به شکست می نمود.
🍀 شناسایی منطقه و تعیین هدف برای هر دسته ؛ توجیه در منطقه ، اجرا و دریافت خواستگاه های فرمانده عملیات و تیپ در حین نشان دادن اهداف عملیاتی در منطقه ؛از جمله مواردی بود که همه ی فرماندهان تا رده دسته به خوبی با آن آشنا بودند.
🍀 البته اینگونه شناسایی ها در پاره ای از اوقات برای ارکان تیپ مثل: ادوات و بهداری و تعاون ، مهندسی و...هم بود و فرقی نداشت.
🍀هرچند شناسایی توسط عزیزان واحد اطلاعات عملیات تا عمق منطقه عملیات بارها و بارها صورت میگرفت ؛ چه با توجیه روی نقشه و کالک عملیاتی منطقه و یا توجیه حضوری صورت میگرفت و پیش مرگان کُرد هم با دسته های اصلی را در محورهای عملیاتی منطقه همراه میکردند.
🍀اما بارها دسته در منطقه جنگلی آلواتان از مسیر خود خارج و به بی راهه رفته و کار پیش روی را با مشکل و دشواری مواجه میساخت.
🍀به نظرم یکی از دفعاتی که دسته برای ساعاتی گم شد، پس از شهادت شهید والا مقام ولی نژاد بود. شب هنگام سه دسته برای استقرار در منطقه عملیاتی و پاکسازی به راه افتادیم.
🍀برادر علامتی و شهید والا مقام قمی هم دسته ها را همراهی میکردند. و این موضوع برای ما بسیجی های بی ترمز یعنی داریم به منطقه عملیاتی ای پا می گذاریم که دشوار و شاید درگیری سختی را هم به همراه خواهد داشت. پس از فریضه نماز مغرب و عشا دسته ها پس از دریافت جیره غذایی به حرکت در آمد.
🍀در ستون کشی آن شب دسته ما دسته دوم بود.گفتن نداشت؛! مفهومش برای ما این پیام را بهمراه داشت که ، دومین هدف استقراری با دسته ما هست و این یعنی راهپیمایی کمتر از دسته جلویی و بیشتر از دسته عقبی وراحتی در پیاده روی ستون پیاده! چون استقرار روی اولین هدف با دسته آخری بود.
🍀 اما آنچه کار را برای دسته سه سخت میکرد. فاصله هایی بود که هر از چند گاهی ، بین نیروهای در حال راهپیمایی ایجاد میشد، یا بر اثر خستگی و یا بر اثر پیمایش سر ستون ویا...که سبب میشددسته آخری همیشه ی خدا در حال بدو رو باشد.تجربه غریب و آزمایش سختی ست
🍀همیشه درآفند نظامی سخترین عملیاتها، عملیات شبانه است وهنگامی که منطقه کوهستانی و جنگلی باشد، سخت تر و اگر با دشمنی روبه رو باشی که در منطقه زندگی نموده و نامنظم میجنگد آنوقت کار صد چندان دشوارتر خواهدبود.
🍀حرکت ستون پیاده ادامه دارد.برای اولین بار بود که مشاهده میکردم کنار ستون دیده ور گذاشته اند. تا آن موقع چنین رسمی نبود. گویا کارخیلی سخته، در پیاده روی های تیپ حداقل پنج شش ساعت پیاده روی را به جان خرید ه بودیم ،اگر بیشتر نمیشد؛ کمتر نبود. و یا اگر اتفاق خاصی در حین راهپیمایی شبانه نمی افتاد.
🍀هوا خوب و نسبتا مهتابی و گاهی اوقات پشت ابر میرفت.در شیاری حرکت میکردیم که صدای اکراد ضد انقلاب به گوش میرسید.
🍀دیده ورها با کمی فاصله از ستون حرکت میکردند. و تامین محدوده ستون پیاده را بعهده داشتند.بلدچی کُرد ما که شاید ۱۶ یا ۱۷ سال بیشتر نداشت ،بنا به دستور با بچه های عملیات رفتن جلوتر پیام نفر به نفر رسید که به پشت سری بگوییم سریعتر ؛ و از شیار علیرغم تیرهای رها شده توسط ضد انقلاب اتفاق خاص دیگری نیافتاد. و ما هم اصلا بنا نداشتیم در شب درگیر شویم.
🍀بخشی از شیار را هم شتری رفتیم این برای دومین بار بود که شتری میرفتیم که تجهیزات سرو صدا نکند. و دشمن را در منطقه پیشروی حساس و یا هوشیار ننماید.
🍀 بیشتر اوقات تجهیزات نظامی را با بند پوتین یا کِش گِرد که از شهر تهیه شده بود سفت میکردیم تا هم در پیاده روی ها خسته نشویم و هم تجهیزات صدای اضافه نداشته باشد.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊
(۲)
🍀پس از پیمایش سریع و خروج از منطقه ی نا امن ، بنا به دستور نشستیم برای استراحت!
🍀استراحتگاه در محوطه خوبی بود. درختان بلوط بزرگی بودند که نسیم ملایمی را ایجاد کرده بودن ، نشستن بیشتر از مقدار معمول طول کشید که ناگهان با صدای آرام یکی از همرزمان که ای وای گم شدیم همه هوشیار شدن.!
🍀بر اثر خستگی زیاد دوتا از بچه ها که ُچرتشان گرفته بود و علیرغم برپا و حرکت این دونفر در خواب فرو رفته بودند و حالا بخشی از ستون جا مانده بود. اما پس از بیست دقیقه شهید والا مقام قمی و بسیم چی و یکی از بچه های عملیات رسیدن و ماجرا ختم به خیر شد.
🍀حالا باید مدت زمانی که از دست رفته بود جبران میشد و تقریبا چندصد متری بود ، تا به ادامه ستون که بیست دقیقه ای جلوتر از ستون گم شده بود میرسیدیم. به همین خاطر ؛ بدو رو سرازیری و سربالایی های پُر دردسری را جبرانی می دویدیم و پشت سر می گذاشتیم.
🍀 پس از دقایقی که در منطقه جنگلی می دویدیم و گاهی اوقات راه می رفتیم به بقیه ستون که در منطقه جنگلی و مناسبی ایستاده بود رسیدیم ؛و سپس با نفس گیری و استراحت پنج دقیقه ای ستون مجددا" به حرکت در آمد. اما این ماجرا و داستان آخر کار نبود و پس از چند ساعت مجددا اتفاق دیگری افتاد.
🍀 این دفعه هم درست در زمانی که ماه پشت ابر بود و ستون در حال پایین رفتن بخشی از کوه! نفر جلویی بر اثر تاریکی و شاید هم دید کم خود فرد و یا... یک درخت را به جای نیروی خودی گرفته بود و به خیال اینکه ستون ایستاده ، او نیز ایستاد و به همین دلیل بقیه ستون هم در سرازیری متوقف شده بود و به همین دلیل بخشی از ستون جدا و منفک شده بود.
🍀 چون ستون در بد وضعیتی قرار داشت ، سریعتر از آنچه اتفاق افتاده بود سرو صدای بچه ها در آمد که چرا تو سرازیری که توقف سخته ستون ایستاده!؟ بعد از پنج دقیقه کاشف به عمل آمد که باز هم گم شدیم و باز هم بنا به تجربه بی سرو صدا ، منتظر موندیم تا برو بچه های اطلاعات عملیات سر برسن و راهپیمایی را ادامه دهیم.
🍀این بار هم شهید والا مقام قمی بداد ادامه دسته ی جا مونده رسید البته چون فکرش رو نمی کردند توی سرازیری متوقف شده باشیم کوه رو دور زده بودند و از پشت ستون به عقب تر دنبال ستون می گشتند که فکر کنم کمتر از ساعتی از انتهای ستون رسیدن و ماجرا برای دومین بار ختم به خیر شد.
🍀اماحرکت بیش از اندازه و سریع بخشی از ستون پیاده ، آثار خستگی را در چهره افراد نشان میداد.
🍀 بعضی از همرزمان خسته و به سختی ادامه مسیر میدادند. و سبب کند شدن حرکت میشدند. چاره ای هم نبود. ورزیده ها کمک حال شدند. همانطور که همیشه بودند.
🍀حشمتی ؛ سیف کار خودم و نادر مقدسی اسلحه و کوله پشتی خسته ها رو گرفتیم. سیدی وچند نفر دیگر هم با گرفتن زیر بغل همرزمان کمک میکردند تا دو سه نفر جا مونده به ستون برسند.
🌷*شهید حشمتی بعدها در عملیات والفجر۲ در حاج عمران عراق و🌷*شهید سیف کار در ارتفاعات دوپازای عراق و مقابل شهرستان سردشت خودمان به درجه رفیع شهادت نائل آمدند روحشان شاد.
🍀 یک ساعت بعد ، دسته آخری از بچه ها جدا شد و از سمت راست ما به همراه چند نفر از عملیات و یک بلد چی به سمت ارتفاعات حرکت کرد. و ستون ما هم به حرکت خودش ادامه داد.نیم ساعت بعد ما هم جدا و با شهید والا مقام قمی بسمت ارتفاعات حرکت کردیم.
🍀بیست دقیقه ای ستون پیاده قبل از عملیات و فتح ارتفاع توقف و در سکوت باقی ماندیم. صدای پارس سگ که احتمالا نوید دهنده روستایی در نزدیکی ما بود را هشدار میداد.
🍀حالا دیگر ستون پیاده اولی هم به نقطه عملیاتی مورد نظر رسیده بود. بی سیم ها روشن و با سرعت هرچه تمام به سمت ارتفاعات حرکت کرده و یورش بردیم.
🍀سریع توسط فرمانده دسته برادر خوشدل محل سنگر بچه ها مشخص و آماده کندن سنگر و پُر کردن کیسه شن ها شدیم.
🍀خدا رو شکر ، محل کندن سنگر بچه ها سنگ لاخی نبود و خودش کمکی بود در بی سرو صدا کندن سنگر و راحت تر پُر کردن کیسه شنها و در امان بودن از نزدیکی و حمله ضد انقلاب به ارتفاع و همچنین مدت زمان بیشتری را به استراحت پرداختن.
🍀شهید قمی از دسته خداحافظی و به سمت دسته جلویی حرکت نمود و در تاریکی شب و جنگل و کوه ناپدید گردید.
🍀 آن ساعت ما روستای علاوان اگر اشتباه نکنم را نمیدیدیم در واقع دسته ما پشتیبان و تامین دسته یک بود و دسته اول تقریبا با روستا فاصله نزدیکتری داشت و دسته سه هم به بخشی از جاده تسلط داشت.
🍀آن شب و روز بعد دسته ما درگیر نبود و ما در آرامش خاطر به همراه همرزمان در ارتفاع بسر بردیم و پس از پاکسازی منطقه به پایین رسیده و به عقب برگشتیم.
🍀 برای یک شب این همه اتفاق جور وا جور به جز درگیری و خونریزی جنگه دیگه ✋😂
🌸والعاقبه للمتقین
🌸این نوشتار ادامه خواهد داشت اگرخداوند متعال فرصتی عنایت فرماید.
🌸خوبان_عالم_دعا_بفرمایید ✍نبی زاده