نوکرساده
-
روزگاری گذشت و زینبِ علی به اسارت گرفته شد،یقه پاره کردیم و رجز خواندیم که وا مصیبتا جان میدهیم اما از حریم این بی بی یک کاشی کم نشود.
برادرانمان نگذاشتند، جان به کف رفتن و مانع اسارت شدند مدافع حریم شدند، مدافع حرم شدند،از فرزند و خانواده گذشتند و رفتند
وای بر ما از خون آنها گذشتیم
آنها عباس گونه رفتند و بند اسارت را پاره کردن
اما در تاریخ بنویسید دختر علی "ع"باز هم اسیر شد باز هم چشم ها نظاره گر بودند و حرامی ها غارتگر..
°•
صاحب ما که بیاید حساب هارا تسویه میکند منتطر بمانید،صبر بنای استواری شیعیان حیدر است.
°•
استاد صفایی عزیزم میگفتند:
«انسان میبیند خدا وقتی که عنایتی کرده رفاقتی، انس مومنی را برای تو فراهم کرده، من از این انس بهرهمند نمیشوم، بعدها که میخواهم مانوس بشوم، سدّ مانع ایجاد میکند.
اینطور نیست که هروقت بخواهیم در باز باشد.
«لئن شکرتم لازیدنکم،ولئن کفرتم انی عذاب لشدید»پس قدر آدمهایی که قلبت، روحت باهاشون انس داره رو بدون عزیز.
هدایت شده از "چیزایی که گفته نشد"
هیچ وقت فکر نمیکردم از کسی متنفر بشم
ولی الان میگم با تموم جون ازت متنفرم