eitaa logo
(✌️تاظهور✌️) ‌‌‌‌‌‌‌‌
3.6هزار دنبال‌کننده
52.2هزار عکس
45هزار ویدیو
1.7هزار فایل
https://eitaa.com/joinchat/3122724864Cdeade52bf9 (لینک مادرتلگرام) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://کانال.شهیدنوری https://t.me/Noori82325 #یازهرای_مرضیه #حضرت_زهرا #زهرا #مادر #ایام_فاطمیه #فاطمیه #عزاداری #فاطمه_الزهرا #حضرت_فاطمه #فاطمه_پاره_تن_من_است_هرآنكس_كه.
مشاهده در ایتا
دانلود
💢سرزمین موعودی که صهیونیسم برای یهودیان تدارک دیده 🔺 بنا بر گزارش روزنامه اسرائیلی ۲۳درصد مردم در سرزمین‌های اشغالی زیر خط فقر زندگی می‌کنند و بیش از ۱۵۰هزار نفر از افراد سالخورده زندگی بسیار سختی دارند. 🔸این همان کشوری است که سالانه میلیاردها دلار از آمریکا و اروپا اعانه دریافت می‌کند.
♦️خبر مفقود شدن خاوری بازی رسانه ای است 🔹نورنیوز نوشت: چند روزی است برخی حساب‌های فعال در فضای مجازی با ادعای مفقود شدن محمودرضا خاوری مفسد فراری مقیم کانادا مدعی ربایش و انتقال او به ایران شده‌اند 🔹این درحالی است که خانواده خاوری و رسانه‌های کانادایی هیچ واکنشی به انتشار این خبر نداشته‌اند 🔹سبک و سیاق خبرهای منتشر شده در این خصوص، این گمانه را تقویت می‌کند که احتمالا این بازی رسانه‌ای از سوی شخص خاوری و با هدف رد گم کردن کلید خورده است 🔹خاوری مدیرعامل اسبق و فراری بانک ملی است که بیش از یک دهه قبل در پی اختلاس سه هزار میلیارد تومانی از کشور فرار کرد و به کانادا رفت 🔹دولت کانادا با وجود تلاش‌های گسترده جمهوری اسلامی ایران برای استرداد قانونی خاوری از طریق پلیس اینترپل، متاسفانه تاکنون هیچ‌گونه همکاری در این رابطه نداشته است
🛑 زندگی نامه نادر شاه افشار 🔺 پسر شمشیر ، سردار نا آرام *قسمت بیست و پنجم* نادر بخوبی می دانست تنها دشمن نیرومند و آزموده اش توپال عثمان پاشاست ، بهمین خاطر ، این بار با دقت و احتیاط بیشتری حریف حیله گر خود را زیر نظر گرفته بود هنگامی که نادر به دژ کرکوک رسید توپال عثمان از آنجا رفته بود و در چهل کیلومتری کرکوک با یکصد هزار سپاهی خود ، چشم براه نادر بود تا دومین ضربه و آخرین ضربه را به او بزند و دفتر زندگی اش را برای همیشه ببندد نادر پس از عبور از دژ کرکوک به دژ لیلان که در بیست کیلومتری کرکوک واقع شده بود رسید ، جلوداران لشگر عثمانی در آن دژ سنگر گرفته بودند و راه را بر سپاه نادر بسته بودند ، ولی سپاه نادر با شتابی شگفت انگیز به درون دژ تاخته و تمامی نیروهای ترک را تار و مار کردند و یکتن را زنده نگذاشتند ، توپال عثمان که مردی پرحوصله و زیرک بود با احتیاط و آرامش نیروهایش را عقب کشید و در محلی بنام قره تپه اردو زد توپال عثمان به روحیه نادر کاملا آشنا بود ، او می دانست نادر اهل دفاع نیست و مرد تاخت و تاز است و حیله های جنگی نادر را بخوبی می دانست و پی برده بود که نادر ابتدا با یک پنجم نیروهایش دست به حمله های برق آسا و غافلگیرانه میزند و پس از کشانیدن همه نیروهای دشمن به میدان ، آنگاه با چهار پنجم دیگر سپاه خود ، از پشت سر ، شیرازه سپاه رقیب را بهم می ریزد توپال عثمان ، دستیاری بنام ممیش پاشا داشت که معتقد به پیشدستی کردن در جنگ بود و می گفت با رسیدن نادر به دشت قره تپه ، نباید اجازه دهیم زمان داشته باشد تا نیروهایش را با آرایش کامل در میدان جنگ مستقر کند و پیش از آن باید بر او بنازیم ، توپال عثمان رای دستیارش را پسندید و دستور داد بلافاصله پس از رسیدن ایرانیان به قره تپه به آنان بتازند ، با رسیدن جلوداران سپاه ایران به محلی بنام‌ سورتاش ، ناگهان سپاه عثمانی بیدرنگ به آنان تاخته و جنگ آغاز شد ، جنگی بس ترسناک و خونبار هر دو فرمانده برای بقای نام و زندگی خود و ملتشان می جنگیدند و جانهای خود و سربازانشان را در این قمار بزرگ ، به برد و باخت گذارده بودند و بی گمان ، سرنوشت این جنگ ، سرنوشت دو ملت ایران و عثمانی را رقم می زد باری ، جنگ با بی رحمی شگفت انگیزی درگرفت ، شمار نیروهای ترک بیشتر و نیرومندتر و جنگ دیده تر از نیروهای ایران بود ، با این تفاوت که ایرانیان فقط و فقط یک اندیشه در سر داشتند و آن هم حس انتقام و کین خواهی از دشمنی بود که برادران آنان را در جنگ قبلی کشته و یا به اسارت گرفته و درون خاک میهن شان نیز ، جای خوش کرده بودند در نخستین ساعت نبرد ، ایرانیان پی در پی ضربه های سختی از ترک ها خوردند ولی بدستور نادر هیچکس حق نداشت حتی یک قدم از جای خود به عقب بیاید و بایستی مردانه تا واپسین لحظه زندگی خود در برابر دشمن بایستند ، بهمین دلیل در ساعات اولیه جنگ ، سربازان ایران با وجود تلفات ، حتی یک گام به عقب باز پس نمی گذاشتند ، نادر نیز فرمان می داد پی در پی ، سربازان تازه نفس جای کشته شدگان را بگیرند توپال عثمان میکوشید که نخست پیاده نظام ایران را در هم بکوبد ولی با جایگزین شدن پی در پی نیروهای تازه نفس ، توفیق دلخواه وی بدست نمی آمد ، سربازان ترک هر چه پیادگان ایران را می کشتند بیدرنگ جای خالی آنان با نیروهای تازه نفس پر می شد ، تا دو ساعت وضع بهمین منوال می گذشت ، نادر که با چشمان تیربین خود همه جوانب میدان را زیر نظر داشت آثار خستگی را در چهره ترک ها دید لذا بیدرنگ فرمان داد ده هزار نفر نیروهای پشتیبان به جمع پیادگان ایران افزوده شده و به یکباره دست به تاخت و تاز بزرگی بر علیه ترک ها بزنند نیروهای تازه نفس ایران با پشتیبانی نیروهای پیاده ، به سه بخش تقسیم شده و بطور برق آسا ، جناح های چپ و راست دشمن را زیر ضربه های کوبنده خود قرار دادند سواران جناح میانی ایران نیز به رهبری نادر به قلب سپاه دشمن تاخت جناح راست ایران ضربات مهلکی به جناح چپ دشمن وارد کرد ولی جناح میانی و چپ دشمن بشدت دفاع می کرد و با وجود تلفات بسیار زیاد ، با بی باکی و سرسختی زیادی مقاومت می کردند ، سرهای بی تن بود که بر زمین می افتاد ، در این میان ناگهان نادر برای درهم شکستن جناح میانی ، با گروهی از سواران خود با فریاد یا علی و یا محمد ، به قلب سپاه ترکها تاخت ، شدت حمله نادر چنان کوبنده بود که آخرین مقاومت های سپاه میانی عثمانیان ، در حال فرو ریختن بود که تاریکی شب به کمک آنان آمد و سرداران ترک توانستند با عقب نشینی تاکتیکی ، باقیمانده نیروهای خود را از مهلکه بدر برده و به محل اردوی خود باز گردند با فرا رسیدن شب ، همه به استراحت پرداختند بجز نادر و توپال عثمان پاشا و سرداران دو طرف که در حال رایزنی و بررسی همه جانبه اوضاع بودند و هر دو طرف در خاتمه به این نتیجه رسیدند که حمله را به طرف مقابل واگذارند و خود به دفاع بپر
دازند شب به پایان رسید و در بامداد روز بعد هر دو طرف منتطر شدند دیگری دست به حمله بزند تا با عکس العمل بموقع تلفات سختی به مهاجمین بزنند ، ولی آن روز گذشت و هر دو سپاه فقط یکدیگر را تماشا کردند روز بعد نیز وضع به همین‌ منوال پیش رفت و تا نیمروز هیچ واکنشی از دو طرف بروز پیدا نکرد ، نادر که چنین دید به سواره نظام خود دستور داد بطور محدود و برای برانگیختن طرف مقابل ، دست به تحرکات صوری و دروغین بزنند تا دشمن را به میدان بکشانند ولی توپال عثمان پاشا زیرک تر از آن بود که فریب نیرنگ نادر را بخورد ، مجددا روز به پایان رسید ، توپال عثمان به سردارانش گفت ، اگر بتوانیم با همین وضع جنگ را اداره کنیم با شناختی که از روحیه نادر دارم مطمئنم صبر و شکیبائی نادر پایان یافته و در روزهای آتی دست به حمله خواهد زد ، روز بعد هم اوضاع به همین ترتیب پیش رفت تا اینکه شب فرا رسید نادر که نتوانسته بود نیروهای عثمانی را به میدان بکشاند سخت خشمگین بود ، او میدانست تنها راه شکست دشمن ، وادار کردن آنان به تاخت و تاز است ولی توپال عثمان کسی نبود که به این سادگی ها دم به تله بدهد ، در آن شب دراز نادر تا صبح نخوابید و دهها فکر و نقشه را در ذهن خود مرور می کرد که چه بکند ، صبحگاهان که پرتوی آفتاب اردوی دو طرف را نور و گرما می بخشید نادر نقشه ای را که از شب گذشته تا به حال چندین و چند بار در ذهن خود مرور کرده بود به اجراء گذاشت بدستور نادر توپخانه ایران شروع به غرش کرد ، توپال عثمان پاشا هم بیدرنگ پاسخ داد ، در میان غرش توپخانه های دو طرف ناگهان پانزده هزار نفر از سواران ایرانی بسوی دژ سورتاش که در شمال شرقی میدان جنگ بود تاختند ، ممیش پاشا که در راس همین تعداد نیرو در آنجا مستقر بود و غافلگیر شده بود به ناچار به مقابله برخاست ، سربازان ایرانی ضربه های مهلکی به نیروهای ممیش ماشا وارد کردند و پنج هزار نفر از آنان را کشتند و بقیه را وادار به فرار کردند توپال عثمان پاشا که دید اگر به یاری ممیش پاشا نرود تمامی نیروهای وی کشته و اسیر خواهند شد دستور حرکت بیست هزار تن از نیروهایش را برای کمک به ممیش پاشا صادر کرد نادر که اینک می دید سرانجام موفق به بیرون کشیدن روباه از لانه خود شده دستور آماده باش همه جانبه صادر کرد در پی اعزام نیروهای کمکی توپال عثمان پاشا برای کمک به ممیش پاشا ، نیروهای اعزامی ایران در سورتاش بشدت تحت فشار قرار گرفتند و عده زیادی از آنان کشته و عده ای دیگر ، مجبور به فرار شدند نادر که متوجه پراکنده شدن نیروهایش در حوالی دژ سورتاش شده بود به یکباره دستور داد تمامی سپاه ایران ، یکجا مانند سیلی عظیم و بنیان کن بحرکت درآید ، در حقیقت صدور دستور این حمله ، از بزرگترین ریسک ها و قمارهای زندگی نادر بشمار می رفت و زندگی و مرگ و تمام حیثیت نادر و ملت ایران در گروی نتیجه این قمار بزرگ بود ، گرفتن چنین تصمیم بزرگی ، دل شیر میخواست ، و در حقیقت همه هستی و حیثیت ایران بزرگ ، توسط نادر در یک سبد گذاشته شده بود سپاهیان ایران در حال حمله به سوی ترکها یکصدا فریاد می زدند انتقام می گیریم ، انتقام می گیریم نادر در میان سیل لشگر فریاد می زد هنوز از خون برادران ما در اینجا بخار بر میخیزد ، یا مردانه می جنگیم و می میریم و یا چادر زنان بسر می کنیم ترکها دلاورانه و اعتماد به نفس کامل می جنگیدند و حملات بی امان ایرانیان را بخوبی دفع می کردند ولی سربازان ایرانی که نادر را در میان خود می دیدند یک گام عقب نمی نشستند و با فریادهای انتقام ، انتقام ، می کشتند و کشته می شدند توپال عثمان پاشا که از بلندای میدان جنگ نظاره گر این نبرد سرنوشت ساز بود با تعجب مشاهده می کرد سربازان ایرانی حتی هنگامی که زخم کاری بر می داشتند و بر زیر دست و پا می افتادند باز هم دست از جنگ بر نمی داشتند و خود را آویزان سربازان او می کردند تا قدرت حرکت را از آنان سلب کنند و طعمه ضربات دیگر سربازان هموطن خود شوند در این روز هولناک که بوی خون در فضا پراکنده شده بود ، نادر فقط به یک چیز فکر می کرد *اسارت توپال عثمان پاشا* توپال عثمان پاشا که شگفت زده نظاره گر جنگ بی امان و سخت سربازان نوخاسته ایرانی با سپاهیان کارکشته خویش بود متوجه شد در چند نقطه از خطوط دفاعی اش ، شکاف های بزرگی ایجاد شده لذا دستور عقب نشینی محدودی داد تا نیروهای ایران را به داخل همان شکافها کشانده و سپس با دور زدن و محاصره آنها ، کتاب زندگی آنان و فرمانده سمج و خستگی ناپذیرشان را که باز هم مانند دفعه قبل در میان سربازانش بود را ، برای همیشه ببندد نقشه توپال عثمان پاشا ، دقیق و حساب شده بود ، نادر مانند پلنگی خشمگین هنوز فریاد انتقام سر می داد و با همان حرارت همیشگی میانه جبهه ترک ها را شکافته و بهمراه سواران خود به قلب دشمن یورش می آورد ، توپال عثمان پاشا اجازه داده بود تا نادر و سواران همراهش هر
ار گرفت و گفت *همه اسرای جنگی از فردا آزادند که پیکر فرمانده بزرگ و دلاورشان را به بغداد برده و در جائی که شایسته مقام والای اوست ، بخاک بسپارند ، زخمی های شما که قدرت حرکت ندارند تا بهبودی کامل ، میهمان ما خواهند بود* با اتمام صحبت های نادر ، غریو شادی از حلقوم اسرای ترک به هوا برخاست و برای سلامتی سردار جوانمردی که آنان را از اسارت رهائی بخشیده ، دست به دعا برداشتند پایان قسمت بیست و پنجم
چه بیشتر بدرون سپاه وی نفوذ کنند ، بسیار دقیق و حساب شده درست در زمانی که توپال عثمان پاشا آماده صدور فرمان حمله از دو سوی جبهه برای دور زدن نادر و همراهانش بود تا او را به محاصره درآوَرَد ، ناگهان یک شاخه پنج هزار نفری از افغانان سپاه نادر به فرماندهی الهیار خان گرایلی که در سپاه ایران بودند از پهلوی راست به ستاد فرماندهی توپال عثمان پاشا تاختند جنگ تن به تن و وحشتناکی توسط افغانها دور تا دور ستاد فرماندهی ترکها درگرفت ، بطوریکه توپال عثمان پاشا مجبور شد سوار بر اسب به میدان کارزار بیاید ، او که اوضاع را بحرانی می دید بدون اینکه خود را ببازد ، زیرکانه دستور عقب نشینی صادر کرد و با مهارت تمام سربازانش را از آن مهلکه عظیم نجات بخشید ، ولی الهیار خان دلاورانه بدون هر گونه ملاحظات جنگی به سربازانش دستور داد به هر قیمتی باید به سمت ستاد فرماندهی درآمده و هر که را که نشانی از فرماندهی داشت را بدون معطلی به قتل برسانند ، وی نیز مانند نادر ، پیشاپیش نیروهای از جان گذشته اش براه افتاد ، گوئی ذره ای هراس در وجود این سردار دلاور نبود و افراد بیشماری که با انواع سلاح های سرد و گرم بر سر راهش بودند کوچکترین خللی در تصمیم وی که همانا کشتن توپال عثمان پاشا بود ایجاد نمی کرد در همین احوال ، توپال عثمان پاشا با محافظان بیشمارش سرگرم اداره جنگ بود خود را با سوارانی مواجه دید که هیچ چیزی جلودارشان نبود و بی محابا شمشیر می زدند و با سرعتی شگفت آور به او نزدیک می شدند ، در این میان ناگهان از میان سواران موصوف ، نیزه ای یکراست به سمت او آمد و بر سینه اش نشست و او را از اسب سرنگون کرد ، الهیار خان گرایلی بیدرنگ از روی اسب بر روی بر روی بدن توپال عثمان پاشا فرود آمد و در چشم بهم زدنی خنجر خود را از کمر بیرون آورد و بی آنکه به سواران ترک مهلت دفاع دهد تا فرمانده مجروحشان را یاری کنند ، سر توپال عثمان پاشا سردار بزرگ و دلاور ترک ها را از تن جدا کرد و بر روی نیزه زد و سپس سوار بر اسب خود شده در این حال خود و همراهان افغانش فریاد می زدند توپال عثمان پاشا را کشتم ، سردارتان را کشتم ، چند سرباز افغان نیز بیدرنگ پرچم برافراشته ستاد فرماندهی ترکها را سرنگون و پرچم ایران را بر بالای آن برافراشتند خبر قتل توپال عثمان پاشا و سرنگون شدن پرچم عثمانیان ، مانند برق و باد در میان سپاهیان دو طرف پخش می شد ، ترکها با دیدن سر فرمانده خود بر روی نیزه ، روحیه خود را باخته و شیرازه کارشان از هم گسسته شد ، مدتی بدون هدف و سردرگم به مقاومتهائی دست می زدند که سودی برایشان نداشت و هر لحظه تفرقه و تشتت در میانشان نمایان تر می شد و در نهایت نیز مجبور به فرار از میدان جنگ شده و یا تن به اسارت می دادند ، از آنطرف نادر و سوارانش که توانسته بودند جبهه میانی دشمن را در هم بکوبند به کمک دیگر سپاهیان خود آمدند ، هوا هنوز روشن بود که سرنوشت جنگ با پیروزی سپاه ایران به پایان رسید با خاتمه جنگ ، نادر بر بلندی رفت تا پهنه میدان جنگ را بهتر بنگرد ، او دید سپاهیان ترک در حال فرار هستند و سپاهیان ایران از گوشه و کنار بدنبال آنانند ، در صحنه نبرد ، پیکرهای بی جان و سربازان زخمی دو طرف بر زمین افتاده و توان حرکت نداشتند و ناله می کردند ، اسبهای سرگردان و بی صاحب و سلاح ها و جنگ افزارهایی که دشت را پوشانده بود حالت غریبی به نادر دست داد ، بی آنکه خود بخواهد چشمانش بی اختیار پر از اشک شد ، سرداران با وفایش که پیرامون او ایستاده بودند ندانستند این گریه شوق است یا گریه اندوه ، در این هنگام نادر ناگهان فریاد زد دستور می دهم فراریان را تعقیب نکنید ، هرگز سربازی که سلاحش را بر زمین می گذارد را نکشید ، سواری که از اسبش فروافتاده را نکشید ، تا هوا تاریک نشده زخمی های ایرانی و ترک را از میدان بیرون ببرید و همه را مداوا کنید در این جنگ سی هزار تن از نیروهای ترک کشته و پنج هزار تن اسیر شدند و الباقی آنان نیز از صحنه نبرد گریختند بدستور نادر ، پیکر بی سر توپال عثمان پاشا را یافته و با احترام تمام دستور داد بر جنازه وی نماز بگذارند و به تعدادی از اسرای ترک که تلاوت قران را بلد بودند دستور داد تا به نوبت و بدون وقفه بر پیکر بی جان فرمانده شان قرآن بخوانند ، وی سپس بر بلندی آمد و دستور داد تا سربازان گرفتار عثمانی را به حضورش بیاورند و گفت *برادران‌ مسلمان من ، ما چه ایرانی و چه ترک ، نباید خون یکدیگر را میریختیم ، چون هر دو مسلمانیم ، اما افسوس که سلطان شما قسمتی از سرزمین آباء و اجدادی ما را گرفته و ما به حکم اسلام باید از حریم خانه و خاک خود دفاع می کردیم* پس از این سخنان کوتاه ، همه به اتفاق هم بر جنازه کشته شدگان دو طرف نماز خواندند و سپس آئین نیایش بدرگاه پروردگار بعمل آمد ، تمام میدان ، از سرباز ایرانی و ترک ، همه و همه ، بلند و آرام می گریستند نادر مجددا بر بلندی قر
هیچ‌بهانھ‌اے‌مجوزِ‌ناامیدے‌نمی‌شود.. ❣لبیک یا خامنه یا خامنه ای ❣ 🌼صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع) 🌼
💚 در این بساط زندگیَم قدری آه نیست بی اشک روضه زندگیَم رو براه نیست تنها تویی فقط که مرا گفته ای بیا ورنه که جای همچو منی پیش شاه نیست 🌺🌿 تا 💔 🌙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🔴جذبه‌ی خاص رهبر معظم انقلاب از دیدگاه آیت الله بهجت ، پوتین ، نتانیاهو ،تا کوفی عنان ،و....*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نمونه‌هایی از ♨️ زمانی که رهبری گفتند هرگز صلح نخواهد شد! ❗️آماده باشید: در این تابستان اسرائیل عملیاتی انجام خواهد داد! ♨️ بیداری تا قلب اروپا! _
AUD-20210604-WA0019.mp3
5.35M
🔹صلی الله علیک یه سلام که میدم رو به حرم 🔸حسین طاهری
امام حسن مجتبی (ع): از علائم پستي شخص، شکر نکردن از ولي نعمت است قرارشب جمعه🌹🌹🌹 به نیابت از شهدا و اموات ۱۴صلوات نثار امام حسن مجتبی(ع) لعنت یزیدیان زمان یاحسن
گهی بر دشت پویا، چون سپیده گهی بر چرخ رخشا همچو کوکب به جنبش چون سحر، در پرده ی صبح به گردش همچو شب در سایه ی شب  بود گاهی که مردی آسمانی به جانی سر فرازد لشکری را نهد جان در یکی تیر و رهاند ز ننگ و تیره روزی، کشوری را
. اشنباه نکنید! شما اولین کسانی نیستید که محجبه‌اید اما با حکم الهی الزام به حجاب در ملأعام مخالفید و دنبال حجاب اختیاری هستید و از این کمپین آن‌طرف آبی حمایت می‌کنید، قبل از شما مسعود و مریم قجر و زنان منافقین بودند که لچک به سر داشتند اما مثل شما گفتند: پیوندتان مبارک
. سفارش علامه مجلسی در شب جمعه علامه مجلسی فرمودند: شب جمعه مشغول مطالعه بودم، به این دعا رسیدم، " بسم الله الرحمن الرحیم، اَلْحَمْدُ لله مِنْ اَوَّلِ الدُّنْیا اِلی فَنائِها وَ مِنَ الآخِرَه اِلی بَقائِها. اَلْحَمْدُاللهِ عَلی کُلِّ نِعْمَه، اَسْتَغْفِرُالله مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ وَ اَتُوبُ اِلَیْه، وَ هُوَ اَرْحَمُ الرّاحِمینَ " بعد یک هفته مجدد خواستم، آنرا بخوانم، که در حالت مکاشفه ندایی شنیدم، از ملائکه که ما هنوز از نوشتن ثواب قرائت قبلی فارغ نشده ایم... قصص العلماء، ص 802 ✋💚 😍💚 @noori82325
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حمله هوایی رژیم صهیونیستی به مواضع ارتش سوریه در منطقه السيدة الزينب در دمشق
☑️شهادت ۳ نظامی سوریه در حمله رژیم صهیونیستی 🔹طبق بیانیه وزارت دفاع روسیه در تجاوز رژیم صهیونیستی به حومه دمشق ۳ نظامی سوریه به شهادت رسیده و ۷ نظامی دیگر زخمی شدند.