فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 خوف از خداوند
🔹امام خامنه ای ادام الله ظله العالی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح یکشنبه مرز مهران
✔️راهپیمایی اربعین »قوت اسلام🥀
🇮🇷 رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت امام خامنه ای💠
♦️یکی از مصادیق قوّت را امروز دنیای اسلام دارد »مشاهده می کند و آن - راهپیمایی اربعین است »وَ اَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّة« راهپیمایی اربعین قوّت اسلام است »قوّت حقیقت است - قوّت جبهه ی مقاومت اسلامی است »که این جور اجتماع عظیم میلیونی راه می افتند - به سمت کربلا »به سمت حسین - به سمت قلّه و اوج افتخار فداکاری و شهادت »که همه ی آزادگان عالم باید از او درس بگیرند....
1398/7/21
🏴 تا اربعین دیدار
روایتی داستانی از زیارت یک منتظر...
▪️قسمت اوّل 👇
#مسجد_سهله
#اربعین_مهدوی
01 Masjede Sahleh.mp3
6.94M
🏴 تا اربعین دیدار
روایتی داستانی از زیارت یک منتظر...
▪️قسمت اوّل
#مسجد_سهله
#اربعین_مهدوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زائران " کربلا" بارِ سفر می بندند🕌
بارِ من خورد زمین و ، ز سفر جا ماندم😔
باز هم متن پیامی که " حلالم بکنید "😢
باز هم مثل همیشه به نظر جا ماندم😔
🔴رسانه عبری: میانجیگری آمریکا تقریباً هیچ فایده ای برای جلوگیری از درگیری [ رژیم] اسرائیل و حزب الله لبنان نداشت و بنظر می رسد روزهای آینده اتفاقات مهمی خواهد افتاد که برای هر دو کشور زیان آور است.
ـــــــــــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انتشار برای نخستینبار؛
رهبر انقلاب: در زندگی امیرالمومنین(ع) هیچ کس مثل عمار یاسر نیست
🔹من در سال ۸۸، مسئلهى بصیرت را مطرح کردم؛ عدّهاى این را مسخره کردند، «بصیرت» را مسخره کردند؛ مسخره نداشت، واقعیّت بود؛ الان هم واقعیّت است.
🔹به مناسبت ایام سالگرد شهادت جناب عمار یاسر صحابهی راستین پیامبر اعظم و امیرالمومنین علیهمالسلام، نماهنگ «أین عمار» را منتشر شد.
☑️جایزه دستگاه امنیتی عراق برای عامل توهین به زائرین ایرانی
▪️ساعاتی قبل ویدیویی از هتاکی یک جوان عراقی به زائرین ایرانی در مسیر پیاده روی اربعین در حال نشر است، از همان لحظات ابتدایی نشر این ویدیو دستگاه امنیتی عراق به دنبال شناسایی و بازداشت این شخص است و اخیرا یک جایزه صد دلاری برای دادن اطلاعات دقیق در مورد او اعلام کرده است
▪️در ساعات اخیر افراد مشکوکی تلاش دارند تا با منتشر کردن تصاویر و ویدیوهای مختلف بین زائران ایرانی و عراقی ها جنگ ایجاد نمایند که دستگاه امنیتی عراق به صورت جدی در حال پیگیری این ماجراست
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا ♥️خیلی از عزیزانمون در مسیر
کربلا هستند و عاشقانه و با خلوص🏴
دل دارن میرنپابوس آقا💚
خودت نگهدارشون باش🙏
که به سلامت برگردند به
آغوش خانوادهاشون🙏
ان شاالله...🙏
4_5857095456160482659.mp3
4.97M
🔳 #روضه سوزناک #اربعین
🌴بعد از این ای خواهر مظلومه راحت گریه کن
🌴آمدی از راه با رنج اسارت گریه کن
🎤حاج #منصور_ارضی
👌بسیار دلنشین
#اربعین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فن عجیب و غریب محمدرضا #گرایی روی حریف خود که منجر به مصدومیت کشتیگیر کرهجنوبی شد
🤼باید رو دولت کره هم همچین فنی زد وقتی پول هامون رو پس نمیدن
⭕️#اربعین امسال، بزرگترین مراسم در طول تاریخ
سخنگوی عتبه حسینی (علیه السلام): پیشبینی میشود که مراسم اربعین امسال، بزرگترین مراسم در طول تاریخ عراق باشد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 انگلیسی ها در حال انتقال نعش نحس عجوزه به گورستان بالکورال هستند
☑️تکذیب فوت زائران در نتیجه ازدحام و خفگی توسط آستان علوی علیه السلام
▪️آستان مقدس امام علی علیهالسلام شامگاه یکشنبه خبر داد که خبر منتشر شده درباره فوت تعدادی از زنان زائر در پی فشار جمعیت و ازدحام، نادرست میباشد.
▪️بر اساس اعلام العتبة العلویة، اتفاقی که افتاده، از حال رفتن تعدادی از زائران در پی ازدحام شدید بوده که موارد پیش آمده نیز کاملا هوشیاری خود را بدست آوردهاند و هیچ مورد فوتی در داخل صحنهای حرم امام علی علیهالسلام روی نداده است.
▪️پیشتر برخی رسانهها گزارش داده بودند که دست کم یک زائر زن ایرانی داخل حرم امام علی علیه السلام در پی ازدحام شدید جمعیت فوت کرده است.
#اربعین
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گوشه ای از حواشی بازی دو تیم اروپایی کلن آلمان و نیس فرانسه از مسابقات لیگ کنفرانس اروپا که 32 مصدوم هم بجا گذاشت
#زباله_هارو_ببین 🤷♂️
⭕️ حالا فکرشو بکن این دوزاریا بخوان مراسمی در ابعاد #اربعین برگزار و مدیریت کنن 😅
34.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 #امام_زمان (عجل الله تعالی فرجه) بارها گلایه کردند و فرمودند :
🤲 زیر #قبهی امام حسین (علیه السلام) #ظهور من مهدی (عجل الله تعالی فرجه) را از #خدا بخواهید
🤲 زیر #قبهی امام حسین (علیهالسلام) #دعا اجابت میشود
اللهم عجل لولیک الفرج
#شاهراه_ظهور
لطفا تا میتوانید #نشر_حداکثری بدید
☑️شروط دهگانه سید مقتدی الصدر برای حرکت به سمت کربلای معلی
▪️نخست: بدون پرچمهای خاص متعلق به یک گروه یا طرف یا اردوگاه یا حزب و حتی طائفه که امام حسین، امامِ اسلام، انسانیت و اصلاح است.
▪️دوم: عدم در دست گرفتن عکسها و پلاکاردها به طور مطلق؛ نه شهدا و نه هیچ کس دیگر. همه آنها -که رضوان خداوند شاملشان باشد- فانی در امام حسین هستند که سرور شهدای بهشت است.
▪️سوم:عدم پوشیدن کفن یا هر لباسی که شما را از سایر زائران متمایز کند به ویژه لباس نظامی همه تنها لباس اخلاص و طهارت بر تن کنند.
▪️چهارم: فریاد شما فقط و فقط باید ذکر نام خداوند، طاعت او، امام حسین و اهل بیت سلامالله علیهم باشد.
▪️پنجم: پایبندی به بالاترین درجه صبر، حکمت و اخلاق نیروهای امنیتی باید با هرکس از هر جهتی که این دستورات را رعایت نکند، با جدیت و بدون هیچ سهلانگاری برخورد کنند..زیرا او یا نفوذی است یا متنفر از شعائر حسینی.
▪️ششم: اتهامزنی به دیگران و برچسب بعثی، تروریستی، شبهنظامی زدن و ...در این مراسم ممنوع، حرام و در حکم دروغپراکنی است.
▪️هفتم: هر گونه تعدی به زائران خارجی "غیر عراقی" به ویژه (برادران ایرانی) با دست یا زبان یا هر طریق دیگری، امری منفور، قبیح، ممنوع و حتی حرام و مخالف عرف است.
▪️هشتم: این امری مسلم است: حمل هر گونه سلاح گرم یا سردی ممنوع و حتی حرام است. هرکس مخالف این، عمل کند، کارش به طرفهای امنیتی کشیده میشود.
▪️نهم: نشان دادن بالاترین درجه همکاری با نیروهای امنیتی در همه مناطق عراق به ویژه در #کربلا پیشاپیش از این امر تشکر میکنیم.
▪️دهم: اجتناب نیروهای الحشد [الشعبی] و سرایا السلام از هرگونه گرفتن یک مکان یا سیطره بر چیزی یا مبادرت ورزیدن به هر اقدام امنیتی در امسال. این یک ضرورت است که در صورت عدم رعایت آن، پایان خوشی ندارد.
▪️رهبر جریان صدر در پایان، تاکید کرد وی از هر کسی که این دستورات را نادیده بگیرد و خلاف آن عمل کند، تبرئه میجوید و از نزدیک یا دور با آن هیچ ارتباطی ندارد. #اربعین #امام_حسین
@NOORI82325 #شکوه_حسینی #اربعین
🔴آیا عوارض واکسن بر رهبر انقلاب در حال بروز و ظهور هست؟!
⚫️مقدار قابل توجهی از علمای بزرگ تا تقریبا دو سال بعد از دزهای واکسن بیشتر عمر نکرده اند
#ترور_رهبری
@NOORI82325 #تمدن_سازی_اسلامی
🛑 زندگی نامه نادر شاه افشار
🔺 پسر شمشیر ، سردار نا آرام
*قسمت شصت و یکم*
جهان در مقابل رضاقلی میرزا تاریک شده بود ، نادر بسرعت به چادر خود در اردوگاه رفت ، بسیاری از حاضران به گریه افتاده بودند و با رفتن نادر ، نفس های حبس شده خود را آزاد کرده و های های می گریستند
در این حال نیک قدم را نیز برای مجازات به محل آوردند ، دژخیم با خشونت لگدی بر پشت زانوی او زد و با زجر و شکنجه بیشتری ، شروع به درآوردن چشم های وی کرد ، فریادهای دردآلود نیک قدم به گوش رضاقلی میرسید ، او با اینکه از درد بی تاب شده بود به میان فریادهای نیک قدم دوید و گفت
بدجنس خبیث ، برای زنده ماندن چرا دروغ گفتی و مرا و پدرم را به این روز انداختی ، سزای تو مرگ است نه کور شدن ، خدا تو را لعنت کند
نادر در خلوت خود دستور داد هیچکس را به سراپرده اش راه ندهند ، اندیشه های ناخوشایندی ، سراسر وجود او را فراگرفته بود و مانند ببری تیر خورده ، از این سو به آن سو می رفت و زیر لب می غرید ، او ده ها نقشه جنگی در سر داشت ولی هر چه می کوشید نمی توانست افکار خود را متمرکز کند و این حادثه شوم ، تمام اندیشه او را به هم ریخته بود ، روز رفته رفته در اردگاه ایران خراب در قفقاز ، به پایان خود نزدیک می شد که رئیس جاسوسان نادر اجازه ملاقات خواست و حرف های رضاقلی را در حضور نیک قدم را به نادر بازگو کرد
کم کم فشار درد و رنج ، و پشیمانی کمرشکنی بر روی افکار نادر سایه می انداخت ، او مردی بود که گریستن در وجودش جائی نداشت ، او نمی خواست و نمی توانست گریه کند ، این بود که دستور داد برایش شراب بیاورند و در آن شب غم انگیز ، تا می توانست در نوشیدن آن افراط کرد تا به خیال خود ، از فشار اندوهی که نزدیک بود شانه هایش ، در زیر سنگینی آن خُرد شود ، بکاهد
تا صبح روز بعد تا بالا آمدن آفتاب نیمروز ، کسی نادر را ندید ، دو روز بعد هم به همین منوال گذشت ، چشمان نادر بر اثر بی خوابی و باده گساری (شرابخواری) و خشم و اندوه ، سرخ و اعصاب او بشدت خسته و حساس شده بود
روز سوم بالاخره نادر از سراپرده خود بیرون آمد و ضمن بازدید از اردوگاه با گوشهای تیز خود صدای خنده چند نفر را شنید ، نادر به طرف صدا رفت و قوللر آغاسی (مسئول تدارکات و حقوق سپاهیان) قورچی باشی (مسئول سلاح و مهمات لشگر) و شیخ السلام ( ملا باشی ، مسئول امور مذهبی سپاه) و چرخچی باشی و توپچی باشی و چند نفر دیگر از مقامات را دید که سرگرم گفتگو و خنده و شوخی هستند ، آنها آنقدر گرم صحبت بودند که نادر را در چند قدمی خود ندیدند ولی ناگهان با فریاد نادر به خود آمده و مانند چوبی خشک در مقابل او به زانو درآمدند ، نادر نگاهی غضب آلود به آنان انداخت و به سراپرده خود رفت
هنوز دقایقی چند نگذشته بود که افراد یاد شده به چادر نادر فراخوانده شدند ، نادر در حالیکه سعی می کرد خشمش را پنهان کند رو به آنان گفت ، روزی که من رضا قلی را مجازات می کردم شما کجا بودید ، همگی بالاتفاق گفتند در حضور قبله عالم بودیم ، و ایکاش کور می شدیم و آن صحنه را نمی دیدیم ، نادر به آنان گفت ، پس چرا وساطت و میانجیگری نکردید ، آنها گفتند ، حضرت ظل الله (سایه خدا) ، چه کسی جرات مخالفت با فرمان شما را دارد
در اینحال شیخ الاسلام نیز که نزد نادر احترام ویژه ای داشت بدون اطلاع از خلق و خوی به هم ریخته نادر ، و برای تبرئه خود و حاضرین به او گفت ، قبله عالم ، هیچکس در مقابل فرمان خداوند و قضاء و قدر الهی قدرت مقاومت ندارد و در حقیقت این سرنوشت و تقدیر رضاقلی بوده و هیچکس مقصر نیست ، نادر ناگهان برآشفت و با فریادی رعدآسا ، دژخیم را فراخواند و گفت
زود باش ، قضاء و قدر الهی ، که بر پاره شدن شکم حضرت شیخ قرار گرفته را اجراء کن ، شیخ السلام تصور کرد نادر شوخی می کند ، ولی وقتی چشمان به خون نشسته نادر و نزدیک شدن دژخیم سنگدل را دید متوجه وخامت اوضاع شد و با گریه و زاری خود را به پای نادر انداخت و شروع به التماس کرد ، نادر با فریاد رو به جلاد کرد و گفت چرا معطلی ، قضاء و قدر الهی را اجراء کن ، ثانیه ای نگذشته بود که شیخ الاسلام با ناله و فغان ، ناباورانه و با چشمانی از حدقه درآمده به روده های خود که بر روی سفره چرمین ریخته شده بود و از آن بخار بلند می شد می نگریست ، دقیقه ای نگذشته بود که سرِ قوللر آغاسی (مسئول تدارکات سپاه) نیز با فرود آمدن شمشیر جلاد بر گردنش ، با پیچ و تاب بر روی سفره چرمی غلتید و بعد از آن نیز ، چشمان توپچی باشی محبوب نادر ، از حدقه درآمده بود
روز بعد ، نادر هنگام بازدید از اردوگاه ، دیوان ببگی (مسئول امور اداری سپاه) را بهمراه جوانی زیبا و خوش اندام دید که در حال رسیدگی به امورات لشگر بودند ، نادر رو به دیوان بیگی کرد و گفت ، دیوان بیگی ، این جوان رعنا پسرت است ، دیوان بیگی کرنشی (ادای احترام همراه با تواضع و فروتنی) کرد و گفت
- بله قبله عالم
نادر گفت
، پسرت را خیلی دوست داری
- بله ، قربانت گردم
# راستی ، چند روز پیش که رضا قلی را کور می کردند کجا بودی
- در خدمت شما بودم قربان
# آیا آن صحنه دیدی
- بله ، حضرت والا
# چرا میانجی نشدی و درخواست بخشایش نکردی
- قربانت گردم ، من کجا و جسارت به شما کجا ، من که قدرت مخالفت با فرمان قبله عالم را نداشتم
# اگر اکنون دستور دهم چشمان زیبای پسرت را درآورند چه خواهی کرد
- قلب دیوان بیگی به یکباره فرو ریخت و زبانش بند آمد
# نادر : چرا خاموشی ، حرفی بزن
دیوان بیگی : وظیفه پدری من حکم می کند عاجزانه بخواهم چنین دستوری ندهید ، او سپس در حالیکه از وحشت نزدیک بود قالب تهی کند (سکته کند) به پای نادر افتاد و شروع به بوسیدن چکمه های نادر کرد که به پسر جوانش رحم کند
نادر گفت ، مردک پست فطرت که مانند سگ خود را به خاک می مالی ، اگر چند روز پیش مانند الان ، گریه و زاری می کردی اکنون پسر من کور نشده بود ، اینک برای اینکه به دردی که من می کشم آگاه شوی باید کور شدن پسرت را ببینی
دژخیم سنگدل که این روزها سرش خیلی شلوغ شده بود بدستور نادر ، پسر زیبا و رعنای دیوان بیگی را گرفت تا به محل مجازات ببرد ، دیوان بیگی بدنبال پسر می دوید و التماس می کرد ، دقایقی بعد در حالیکه پسر از درد چشم ، و پدر از غصه فرزند ، ضجه می زدند دستور نادر اجراء گردید ، دیوان بیگی که اینگونه دید دست از جان شسته و شروع به ناسزا گفتن به نادر کرد که بلافاصله نادر دستور داد خفه اش کنید ، در کسری از ثانیه ، از چهار طرف ریسمان کلفتی به گردن دیوان بیگی انداخته شد و صدایش برای همیشه قطع گردید ، پسر دیوان بیگی که درد چشمان خود را فراموش کرده بود رو به نادر ، دنباله ناسزاهای پدر را گرفت که ناگهان با سوزشی که توسط دشنه جلاد بی رحم بر قلبش رسید برای همیشه آرام گرفت و خاموش شد
وحشت هراس انگیزی اردوگاه ایران خراب در قفقاز را فراگرفته بود ، هیچکس امنیت نداشت ، کار نادر از صبح علی الطلوع تا شامگاه ، باده گساری (شرابخواری) در حد افراط شده و امورات لشگر نیز ، دچار اختلال و نابسامانی گردیده بود ، فردای آن روز وقتی نادر از چادر خود بیرون آمد بطور اتفاقی ، میر آخور (مسئول اسب ها و قاطرهای سپاه) را دید ، نادر در حالیکه مست و لایعقل بود از میرآخور پرسید ، هنگامیکه رضاقلی را کور می کردند کجا بودی ، میر آخور بی نوا گفت در اصطبل بودم قبله عالم ، نادر گفت دروغ می گوئی ، مطمئنم که تو هم آنجا بودی ، هر چه میرآخور قسم میخورد که من در آنجا نبودم بخرج نادر نمی رفت و به میرآخور بیچاره که تا سرحد مرگ ترسیده بود گفت ، من بخاطر این دروغگوئی ، مجازاتی شایسته برایت در نظر دارم تا عبرت دیگران شوی
جلاد خون آشام دقایقی بعد بدستور نادر در محل حاضر شد ، نادر به دژخیم دستور داد دهان این مرد دروغگو را با سرب داغ ببندند ، هر چه میرآخور بدبخت ضجه می زد که من در مجازاتگاه حضرت والا نبودم فایده نداشت و مانند فریادهای غریق ، در زیر آب بود ، نادر که از شدت مستی به زحمت سر پا ایستاده بود با نهیبی به دژخیم از او خواست هر چه زودتر نفس میرآخور بدبخت را بگیرد ، جلاد بی رحم با گذاشتن چوبی در دهان میرآخور ، سرب مذاب را در دهان وی ریخت و او را از رنج خدمت در اصطبل شاهی خلاصی بخشید
روز هنوز به پایان نرسیده بود که نادر مجددا دژخیم را فراخواند ، درباریان که جانشان به لب رسیده بود با احوالی پریشان از یکدیگر می پرسیدند ، دیگر برای چه ، دیگر برای که
هنگامیکه دژخیم به سراپرده نادر رفت ، او در حالیکه چشمانش به سختی از مستی باز می شد به دژخیم گفت ، من دیگر دلم نمیخواهد چرخچی باشی (مسئول ارابه های لشگر ، شامل گاری ، کالسکه و غیره)، تفنگچی باشی (مسئول ساخت تفنگ و فشنگ و تعمیرات آن)، جُبه دار باشی (مسئول البسه سپاه) ، ایشیک آغاسی (مسئول تشریفات دربار) را ببینم ، اینک آنها را به تو می سپارم تا هر طور دلت میخواهد آنها را مجازات کنی ، آنهائیکه چاق هستند را شکمشان را پاره کن ، آنهائیکه چاپلوس هستند را سرب داغ در حلقشان بریز ، و یا با ریسمان خفه کن ، خلاصه هر طور که دلت خواست جان آنها را بگیر ، ولی زود بگیر و گزارش کارت را هر چه سریعتر به من بده
دژخیم که مات و مبهوت ، چشم به دهان نادر دوخته بود خواست بیرون برود که نادر به او گفت ، هر پدر سوخته و مفت خور دیگری هم که هنگام مجازات رضاقلی حضور داشته را هم بگیر و همه را بسته به میل خودت از نفس کشیدن محروم کن ، من دیگر نمیخواهم ریخت نحس و پلید هیچکدام از آنها را ببینم ، نادر باز هم شراب خواست و باز هم باده می نوشید ، چهره رضاقلی حتی برای یک لحظه از نظرش محو نمی شد
دژخیم با دریافت فرمان نادر ، مانند گرگی که به گله گوسفندان می زند بهمراه فرمانده گارد شاهی به سراغ تک تک افراد حاضر در مجازاتگاه رضاقلی می رفت و بیدرنگ سر از بدن آنان جدا می کرد ، با غروب خورشید در آن روز هولناک ، خورشید عمر بسیاری از