eitaa logo
(✌️تاظهور✌️) ‌‌‌‌‌‌‌‌
4.1هزار دنبال‌کننده
56هزار عکس
49.6هزار ویدیو
1.7هزار فایل
https://eitaa.com/joinchat/3122724864Cdeade52bf9 (لینک مادرتلگرام) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://کانال.شهیدنوری https://t.me/Noori82325 #یازهرای_مرضیه #حضرت_زهرا #زهرا #مادر #ایام_فاطمیه #فاطمیه #عزاداری #فاطمه_الزهرا #حضرت_فاطمه #فاطمه_پاره_تن_من_است_هرآنكس_كه.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥⭕️ اتفاقی که خواب را از چشمتان می‌رباید! 🔹حادثه بسیار تلخ است؛ آنگاه که در کنار ویلاهای ۷۰۰ میلیاردی #باستی‌هیلز و #باغ‌ویلاها مردمی زندگی می‌کنند که نه نان دارند و نه آب! نمونه تمام عیاری از شکل‌گیری #قله‌های_ثروت در کنار #دره‌های_فقر. 📌 اشاره مهم #امام_خامنه_ای به 👈 دره بین #فقیر و #غنی 👉 (۵ شهریور ۱۳۸۰): دو گزارش جداگانه از بوشهر و اصفهان به من رسید که به معنای حقیقىِ کلمه خواب را از چشم من ربود؛ در آن‌جا خانه‌ها و #ویلاهایی ساخته‌اند، کنارشان هم مردم نان ندارند که شکمشان را سیر کنند؛ دروازه هم گذاشته‌اند که کسی حق ندارد از آن‌جا عبور کند و به آن طرف برود! ... خطای این کارها خیلی بزرگ است. #خانه_های_میلیاردی #مانور_تجمل_گرایی
سه دقيقه در قیامت 52.mp3
38.82M
🔈 شرح و بررسی کتاب 🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم 🔊 جلسه پنجاه و دوم * ادامه داستان: باغ بهشت * مظلوم، مورد رحمت خدا * تفاوت مظلوم و منظلم * مظلوم شریک ظالم * حرف بسیار اشتباه: " فقیر بمانیم تا خدا کمکمان کند " * بی‌تقوایی و نداشتن فعالیت * جبران کردن خدا برای مظلوم و محروم * گفتگوی خدا با فقرا در قیامت * ورود به بهشت، بدون حساب * فقرا، واسطه فیض * همسایه بودن در عالم برزخ * روایت حضرت حمزه سیدالشهدا (ع) از اثرگذارترین عمل در بهشت * کسی که به رزق کم از خدا راضی شود، در مقابل خدا هم.... * نفاق خوب 📅99/01/23 ⏰ مدت زمان: ۵۸:۳۲ @NOORI82325 🇮🇷 با ما همراه باشید.
💢چرا امام‌حسین(ع) را دوست دارم! ✅امام حسين (ع) در حال خواندن نماز بودند که فقیری به در خانه ایشان آمد و با صدای بلند، تقاضای کمک کرد. امام حسين علیه‌السلام نماز خود را سریع تمام کردند و سراغ رفتند. وقتی آثار تنگدستی را در آن فقیر مشاهده نمودند از اهالی منزل پرسیدند: «در خزانه ما ، چقدر باقى مانده است؟» پاسخ دادند: «دويست درهم باقى مانده كه فرموده بودید آن را بين تقسيم كنیم.» امام حسین فرمودند: «همه دویست درهم را بياور، كسى كه از اقوام من است آمده» دویست درهم را آوردند و امام حسين علیه‌السلام آن را به فقیر دادند و فرمودند: «اين سکه ها را از من بگیر. از تو عذر مى‌خواهم که است. اگر دست ما خالی نبود، تو را همواره بهره مند مى‌كرديم، ولى این روزها دستمان خالى است. و بدان كه من تو را دوست دارم.» مرد فقیر، به گريه كرد. امام حسین علیه السلام از او پرسیدند: «اشک هایت به کم بودن مبلغی است که به تو دادم؟ فقیر گفت: «نه ! گريه‌ام براى این است كه دست‌هایی با اين سخاوت، چگونه رواست كه زير رود؟» 📚بحارالانوار، جلد ۴۴، صفحه ۹۱
☘ داستان آیت الله شفتی و دعای سگ گرسنه نمی دانم نام آیت الله شفتی را شنیده اید یا خیر؟ اما داستان جالب و آموزنده ای است. یکی ازعلمای ربانی قرن دوازدهم مرحوم سید محمد باقر رشتی معروف به حجه الاسلام شفتی است که از مجتهدین برازنده و پرهیزکار بود، او بسال 1175 ه-ق درجرزه طارم گیلان دیده به جهان گشود و بسال 1260درسن 85سالگی در از دنیا رفت و مرقد شریفش درکنار مسجد سید اصفهان، معروف ومزار علاقمندان است. وی درمورد نتیجه ترحم، و فراز و نشیب زندگی خود، حکایتی شیرین دارد که دراینجا می آوریم: حجه السلام شفتی درایام تحصیل خود در نجف و اصفهان به قدری بود که غالبا لباس او از زیادی وصله به رنگهای مختلف جلوه می کرد، گاهی ازشدت گرسنگی و ضعف غش می کرد، ولی فقر خود را کتمان می نمود و به کسی نمی گفت. روزی درمدرسه علمیه اصفهان، پول نماز وحشتی بین طلاب تقسیم می کردند، وجه مختصری از این ناحیه به اورسید، چون مدتی بود گوشت نخورده بود، به بازار رفت و با آن پول جگر گوسفندی را خرید و به مدرسه بازگشت، درمسیر راه ناگاه درکنار کوچه ای چشمش به سگی افتاد که بچه های او به روی سینه او افتاده وشیر می خوردند، ولی از سگ بیش ازمشتی استخوان باقی نمانده بود و از ضعف، قدرت حرکت نداشت. حجه الاسلام به خود خطاب کرده وگفت: اگر از روی انصاف داوری کنی، این برای خوردن جگر از تو سزاوارتر است، زیرا هم خودش و هم بچه هایش گرسنه اند، از این رو جگر را قطعه قطعه کرد و جلو آن سگ انداخت. خود حجه السلام شفتی نقل می کند: وقتی که پاره های جگر را نزد سگ انداختم گویی اورا طوری یافتم که سربه آسمان بلند کرد و صدائی نمود، من دریافتم که او درحق من دعا می کند. ازاین جریان چندان نگذشت که یکی از بزرگان، از زادگاه خودم شفت مبلغ دویست تومان برای من فرستاد وپیام داد که من راضی نیستم از عین این پول مصرف کنی، بلکه آن را نزد تاجری بگذار تا با آن تجارت کند و از سود تجارت، از او بگیر و مصرف کن. من به همین سفارش عمل کردم، به قدری وضع مالی من خوب شد که ازسود تجارتی آن پول، مبلغ هنگفتی بدستم آمد و با آن حدود هزاردکان وکاروانسرا خریدم و یک روستا را در اطراف محلمان بنام گروند به طور دربست خریداری نمودم، که اجاره کشاورزی آن هرسال نهصد خروار برنج می شد، دارای اهل و فرزندان شدم و قریب صد نفر از در خانه من نان می خوردند، تمام این ثروت و مکنت بر اثر ترحمی بودکه من به آن سگ گرسنه نمودم، و او را برخودم ترجیح دادم. 📙 اقتباس ازکتاب صد و یک حکایت ،ص ١5٨ 🎁انتشار مطالب جهت نشر معارف و شادی روح امام حسین ع و شهدا برای اعضای کانال مجاز میباشد!