براساس اسناد تاریخی در مقاتل، حضرت سکینه (س) در واقعه کربلا حضور داشته است. در روز عاشورا، امام حسین (ع) برای آخرین وداع، از میدان جنگ به سوی اهل بیت خود بازگشت و با آنان وداع کرد سپس نزد دختر خود حضرت سکینه (س) رفت که در گوشهای نشسته و میگریست. امام حسین (ع) او را به صبوری دعوت کرد و در آغوش کشید، اشک از چشمان او پاک کرد و در ضمن اشعاری به حضرت سکینه (س) گفت:
«سیطول بعدی یا سکینة فاعلمی منک البکاء اذا الحمام دهانی/ لا تحرقی قلبی بدمعک حسرة/ مادام منی الروح فی جثمانی/ فاذا قتلت فانت اولی بالذی تبکینه یا خیرة النسوان
ای سکینه! بدان که پس از من، گریه تو طولانی خواهد بود/ تا زمانی که جان در بدن دارم مرا با اشک حسرت بار خود مسوزان.ای بهترین زنان! آنگاه که من کشته شدم، تو برای گریه سزاوارتری.»
یزید بن زیاد، ابیالشعثاء کندی
او پس از حر شهید شد
او ابتدا در سپاه ابن سعد بود، ولی وقتی عمر بن سعد، سخن امام(ع) را نپذیرفت، به سمت امام(ع) آمد و از آنجا که تیرانداز ماهری بود، از تیرهایی به سمت سپاه دشمن پرتاب نمود، تنها پنج تیر به خطا رفت. امام در حق او چنین دعا کرد: «أللّهُمَّ سَدِّدْ رَمْیتَهُ وَاجْعَلْ ثَوابَهُ الْجَنَّه»؛ خدایا، تیرش را به هدف بنشان و بهشت را پاداشش قرار ده.
سپس او با شمشیر به صفوف دشمن تاخت و چنین رجز میخواند:
«أنَا یزیدُ وَ أَبِی مُهاجِرٌ * أَشْجَعُ مِنْ لَیث نَبیل خادِرٌ»
«منم یزید فرزند مهاجر، شجاع تر از شیر بیشه»
«یا رَبِّ إنّی لِلْحُسَینِ ناصِرٌ * وَلاِبْنِ سَعْد تارِک و هاجِرٌ»
«خدایا من یاری کننده حسینم و ابن سعد را ترک گفته و از وی دوری جستم»
تا آنکه به فیض شهادت رسید.[4]
مهدی رسولی : چون خوب تیر انداخته بود... چون بد جنگیده بود😭
بد زدن ش 😭