••
.
گردِ دلگردم و بینم که در او جایی هست
غـم معـاذالله اگـر نیسـت، تمــنایی هســت
بعدِ عمری که نشستیم بهعم یک ساعت
شــرم نگذاشت که دانیم تماشایی هست
در چمن بود زلیخا و به حسرت میگفت
یادِ زنـدان که در او انجمــنآرایی هسـت
ناامیدم ز تو، امـــــا به محبـت چه کنـم؟
که میانِ من و او رسمِ تقاضایی هست
بگـــذرانیم به هـــر نوع که باشـــد، اما
غمِ امروزِ تو داریم، که فردایی هست
مــدعی حــاضر و این روزِ جـــزا، هان حزنی
میتوانی به کسی گفت که دعوایی هست؟
#حزنی_اصفهانی
.
•••
••
.
شب کجا بودی؟ که آتش در دلِ بیتاب بود
ریزهیالماس در چشمـم به جای خواب بود
#حزنی_اصفهانی
.
•••