••
.
ما راه میرفتیم و زندگی نشستن بود
ما میدویدیم و زندگی راه رفتن بود
ما میخوابیدیم و زندگی دویدن بود
نه!
انسان، هیچگاه برای خود
مأمن خوبی نبوده است...!
#حسین_پناهی
.
•••
••
.
دنیا را بغل گرفتیم گفتند امن است،
هیچ کاری با ما ندارد
بیدار شدیم
دیدیم آبستنِ تمام دردهایش شدهایم...
#حسین_پناهی
.
•••
••
.
با عجله راه می رفتم،
که محکم به چیزی خوردم!
"آدم" بود...
منتظر بودم پرخاش کند،
لبخندی زد و رفت!
به گمانم "انسان بود"...
#حسین_پناهی
.
•••
••
.
لنگه هاے چوبے درب حیاطمان
گرچه کهنهاند و جیرجیر میکنند
ولی خوش به حالشان که لنگهٔ همند
#حسین_پناهی
.
•••
••
.
بیتو نه بوی خاک نجاتم داد
نه شمارش ستارهها تسکینم . .
▫️چرا صدایم کردی؟
#حسین_پناهی
.
•••
••
.
آدمیست دیگر،
تمامِ داشتهها و نداشتههایش
⌝بندِ حوصلهاش است⌞
حوصله که نداشته باشد، حتی ممکن است
از آدم بودن استعفا بدهد!
#حسین_پناهی
.
•••
••
.
بیشک جهان را به عشقِ کسی آفریدهاند
چون من
که آفریدهام از عشق جهانی برای تو..
#حسین_پناهی
.
•••
••
.
اگر وقتنداری حالم را بپرسی درک میکنم
اگر وقتنداری با من صحبت کنی درک میکنم
اگر وقتنداری مرا ببینی درک میکنم
اما بعد از تمام اینها،
اگر دیگر دوستت نداشتم اینبار نوبت توست که درکم کنی!
#حسین_پناهی
.
•••
••
.
🌧 پنجره را باز کن
و از این هوای مطبوع بارانی لذت ببر.
خوشبختانه باران ارث پدر هیچکس نیست!
#حسین_پناهی
.
•••
••
.
جا مانده است
چیزی جایی
که هیچگاه دیگر، هیچ چیز جایش را پر نخواهد کرد...
#حسین_پناهی
.
•••