••
.
عقل و دل روزی ز هم دلخور شدند
هر دو از احســــاس نفرت پر شدند
دل به چشـــمان کسـی وابسته بود
عقل، از این بچـه بازی خســته بود
حرف حق با عقل بود اما چه سود
پیش دل حقـــانیت مطـــــرح نبود
دل به فکر چشـم مشــکی فام بود
عقــل آگـاه از خیــال خـــــام بــود
عقـــل با او منطــقی رفـــــتار کرد
هرچه دل اصـــرار، عقل انکار کرد
کش مکش مابینشـــان شد بیشتر
اخــتلافـــی بیشــتـر از پیـــشتـر
عاقبـــت عقــل از سر عاشق پرید
بعد از آن چشمان مشـکی را ندید
تا به خــود آمـد بیـــــابانگرد بود
خنده بر لب از غــــم این درد بود
#وحیدرضا_عاملی
.
•••