هدایت شده از مباحث
#لغات | #قرآن_کریم
❥༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄
ب (107 لغت)
147 باء: حرف دوم از الفبای عربی و فارسی و حرف جَرّ است، اهل لغت برای آن چهارده معنی گفته اند. در اینجا بعضی از آنها که مناسب این کتاب است نقل می شود.
*
1- تعدیه ← مثل «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ اَمْثالِها» (160/انعام)، یعنی: هر کَس کار نیکی بیاورد، ده برابر آن پاداش خواهد داشت چنان که می بینیم «باء» برای تعدیه فعل آمده است.
2 تأکید ← و آن را زائد گویند: ظاهرا زائد به معنی بی فائده نیست بلکه از این جهت که در تغییر معنی کلام مثل تعدیه و غیره نیست، آن را زائد گفته اند وگرنه مطلب را تأکید می کند و بی فایده نیست.
در کلماتی که بعد از مادّه «کَفی» واقع اند «باء» را زائد گفته اند.
مثل «کَفی بِاللّه حَسیبا» (6/نساء)، یعنی: خداوند برای محاسبه کافی است.
- «وَ کَفی بِاللّه وَلّیا وَ کَفی بِاللّه نَصیرا» (45 / نساء) یعنی: و کافی است که خدا ولیّ شما باشد و کافی است که خدا یاور شما باشد.
- «کَفی بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسیبا» (14/اسراء)، یعنی: کافی است که امروز خود حسابگر خود باشی.
در 27 محل از قرآن که فعل کَفی به صورت ماضی آمده، ما بعد همه باء است. جز آیه «وَ کَفی اللّه الْمُؤْمِنینَ الْقِتالَ» (25/ احزاب)، یعنی: و خداوند در این میدان مؤمنان را از جنگ بی نیاز ساخت (و پیروزی را نصیبشان کرد).
3 مَعَ (مصاحبت). «اُدْخُلُوها بِسَلامٍ مِنّا و بَرَکاتٍ» ، ای نوح با سلام و برکات پیاده شو،
- «فَادْخُلُوها بِسَلامٍ امِنین» (46 / حجر)، (فرشتگان الهی به آنها می گویند) داخل این باغ ها شوید با سلامت و امنیت.
4 ظرفیّت (ظرف زمان و مکان). «اِلاّ آلَ لُوطٍ نَجَیّْناهُم بِسَحَرٍ» (34 / قمر)، مگر آل لوط که وقت سحر نجاتشان دادیم.
━━━━━━•••••••••••••••••
#قرار_روزانه
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
هدایت شده از مباحث
#لغات_قرآن_کریم
❥༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄
148 بابِل: مملکتی بود در محل کنونی مملکت عراق، مرکز آن نیز نامش بابِل بود، آن در کنار فرات و در محلّ فعلی شهر حِلّه بوده است، «وَ ما اُنْزِلَ عَلَی الْمَلَکَیْنِ بِبابِلَ هارُوتَ وَ مارُوتَ» (102 / بقره)، یعنی: (و نیز یهود) از آنچه بر دو فرشته بابل «هاروت» و «ماروت» نازل شد پیروی کردند.
🔁 (تکرار: 1).
┅───────────────┅
149 بِئْر: چاه
← «وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَّشِیدٍ» (45/حج)، یعنی: و چه بسیار چاه پرآب و قصرهای محکم و مرتفع که بی صاحب مانده.
در نهایه آمده: گویند بئر چاه کهنه و قدیمی است که حفر کننده و مالک آن معلوم نیست … این نقل با کلمه مُعَطَّلَة خیلی مناسب است.
🔁 (تکرار: 1).
┅───────────────┅
150 بَأس: سختی، ناپسند، بُؤْس و بَأْساء نیز همان معنی را دارد (مفردات). «وَاللّه اَشَدُّ بَأْسا وَ اَشَدُّ تَنْکیلا» (84 / نساء)، یعنی: و خداوند قدرتش بیشتر و مجازاتش دردناک تر است.
← در این آیه به نظر می آید که مراد از بأس سختی و صلابت باشد؛ یعنی خدا از حیث صلابت و عقوبت سخت تر است. «وَ الصّابِرینَ فِی الْبَأْساء وَ الضَّرّاءِ وَ حینَ الْبَأْسِ» (177/بقره)، یعنی: در برابر محرومیت ها و بیماری ها و در میدان جنگ استقامت به خرج می دهند. بأس را در آیه،
شدت جنگ و جنگ معنی کرده اند و با اصل معنی کاملاً درست است. بائسِ در آیه «وَ اَطْعِمُوا الْبآئِسَ الْفَقیرَ» (28 / حجّ)، یعنی: و بینوای فقیر را نیز اطعام نمائید.
← کسی است که به او سختی رسیده است؛ بنابراین، فقیر صفت بائِس است؛ زیرا ممکن است بائس غیر فقیر باشد.
«عَذابٍ بَئیس» (165/اعراف)، یعنی: عذاب شدید.
🔁 (تکرار: 25).
┅───────────────┅
151 بَأساء: سختی شدید. «وَ الصّابِرینَ فِی الْبَأْساءِ وَ الضَّرآءِ وَ حینَ الْبَأسِ» (177/بقره)، یعنی: و صبرکنندگان در سختی و ضرر شدید و در موقع جنگ.
📙 بیضاوی از اَزْهری نقل می کند: بَأْساء در سختی هائی گفته می شود که «خارج از بدن» باشد مثل سختی در اموال و غیره و ضَرّآءِ سختیی است که به «داخل بدن» رسد مثل مرض و زخم.
📗 صاحب المیزان ذیل آیه 214 از سوره بقره، نیز چنین گفته است.
🔁 کلمه بأساء 4 بار در قرآن مجید آمده و پیوسته معادل ضرّآء واقع شده است.
━━━━━━•••••••••••••••••
#قرار_روزانه
#لغات
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
هدایت شده از مباحث
#لغات_قرآن_کریم
❥༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄
152 بِئْسَ: فعل ذَمّ است و در تمام ذمّ ها به کار می رود، چنان که نِعْمَ در تمام مدح ها (مفردات).
اصل آن از بُؤْس به معنی ناپسند است (اقرب).
←«فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَ لَبِئْسَ المِهاد» (206 / بقره) جهنّم برای او کافی است و بد جایگاهی است.
🔁 (تکرار: 40).
┅───────────────┅
153 بَتَْر: بریدن (قطع). (تکرار: 1).
اَبْتَر: حیوانی که دُمش بریده شده و کسی که فرزند ندارد (قاموس).
راغب گوید: بَتَر در بریدن دم به کار رفته، فرزند نداشتن و ذکر خیر نداشتن معنای ثانوی آن است گویند: فلانی اَبْتَر است یعنی فرزند ندارد و یا ذِکر خیر ندارد.
«اِنَّ شانِئَکَ هُوَ الاَْبْتَر» (3/کوثر)، مسلماً دشمن تو ابتر و بلا عقب است.
یعنی: دشمن تو همو بی دنباله است.
گویند: چون عبداللّه فرزند حضرت رسول صلی الله علیه و آله که از #حضرت_خدیجه علیهاالسلام بود از دنیا رفت، کفّار گفتند او اَبْتَر است و گویند: کُفّار گفتند چون محمّد از دنیا رود دین و آئین اش نیز از بین می رود و اثری از آن نمی ماند، لذا آیه فوق نازل شد.
این سوره جواب هر دو قول است و خبر می دهد که نام مبارک و ذکر خیر و فرزندان و پیروان دین آن حضرت روزافزون و همیشگی خواهند بود.
بقیّه کلام در «کوثر» دیده شود.
🔁 (تکرار: 1).
┅───────────────┅
154 بَتْک: قطع، شکافتن.
← «فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ الاَْنْعامِ» (119 / نساء)، یعنی: پس گوش چهارپایان را بشکافند. بیضاوی بَتْک را در آیه، شکافتن گفته است و گوید: مراد شکافتن گوش بعضی از چهارپایان است که اعراب گوش آنها را شکافته و ذبح و سوار شدن و بار کردن آنها را تحریم می نمودند.
🔁 (تکرار: 1).
┅───────────────┅
155 بَتْل: بریدن، اخلاص.
←«وَ اذْکُرِ اسْمَّ رَبِّکَ وَ تَبَّتَلْ اِلَیْهِ تَبْتیلا» (8 / مزمّل)، یعنی: نام پروردگارت را یاد کن و به سوی او اخلاص کن اخلاصی کامل، منظور بریدن از هوای نفس و خود را به خدا مخصوص کردن است.
در نهایه و مفردات هست که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «لا رَهْبانِیَّةَ وَ لا تَبَتُّلَ فِی الاِْسْلامِ» ، یعنی: در اسلام رهبانیت و بریدن از نکاح نیست.
در قاموس گوید: بتول صفت فاطمه علیهاالسلام سیّده زنان جهان است؛ زیرا از زنان زمان خود و زنان امّت، در فضل و دین و حسب، بریده و ممتاز بود.
🔁 (تکرار: 1).
┅───────────────┅
156 بَثّ: پراکندن. منتشر کردن.
← «فَاَحْیا بِهِ الاَْرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ بَثَّ فیها مِنْ کُلِّ دابَّةٍ» (164/بقره)، یعنی: به وسیله باران زمین را پس از مرده شدن زنده کرد و در آن تمام جنبندگان را پراکند.
🔁 (تکرار: 1)
┅───────────────┅
157 بَجْس: شکافته شدن، شکافتن.
← «فَانْبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتی عَشْرَةَ عَیْنا» (160/اعراف)، یعنی: از آن سنگ، دوازده چشمه بشکافت.
راغب گوید: بَجْس اکثرا در چیزی که از محلّی تنگ بیرون آید، به کار می رود.
🔁 (تکرار: 1).
┅───────────────┅
158 بَحْث: کاویدن، جستجو کردن. ← «فَبَعَثَ اللّه غُرابا یَبْحَثُ فِی الاَْرْضِ» (31/مائده)، سپس خداوند زاغی را فرستاد که در زمین جستجو (و کند و کاو) می کرد.
🔁 (تکرار: 1).
┅───────────────┅
159 بَحْر: دریا. آب وسیع.
← «وَ جاوَزْنا بِبَنی اِسْرائیلَ الْبَحْرِ» (138 / اعراف)، یعنی: بنی اسرائیل را از دریا عبور دادیم.
در قاموس گوید: «اَلْبَحْر: اَلْماءُ الْکَثیرُ».
راغب گوید: آن در اصل هر محلّ وسیعی است که شامل آب زیاد باشد و به اعتبار سِعه در معانی دیگر نیز به کار رفته است. مثلاً به اسب تندرو به اعتبار سِعه سیرش گویند: فَرَسٌ بَحْرٌ.
نقل است که حضرت رسول صلی الله علیه و آله به اسبی سوار شد و فرمود: «وَجَدْتُهُ بحَرْا».
و به آن که معلوماتش وسیع است گویند: بَحْرُ الْعُلوم و مُتَبَحِّر.
و به شتری که گوش آن را می شکافند به جهت سِعه شکاف می گفتند: بَحیرَة.
🔁 (تکرار: 41).
┅───────────────┅
160 بَخْس: ناقص کردن، کم کردن.
← «وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ» (20 / یوسف)، او را به قیمت کم و ناقص فروختند.
🔁 (تکرار: 7)
━━━━━━•••••••••••••••••
#قرار_روزانه
#لغات
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
هدایت شده از مباحث
#لغات_قرآن_کریم
❥༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄
152 بِئْسَ: فعل ذَمّ است و در تمام ذمّ ها به کار می رود، چنان که نِعْمَ در تمام مدح ها (مفردات).
اصل آن از بُؤْس به معنی ناپسند است (اقرب).
←«فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَ لَبِئْسَ المِهاد» (206 / بقره) جهنّم برای او کافی است و بد جایگاهی است.
🔁 (تکرار: 40).
┅───────────────┅
153 بَتَْر: بریدن (قطع). (تکرار: 1).
اَبْتَر: حیوانی که دُمش بریده شده و کسی که فرزند ندارد (قاموس).
راغب گوید: بَتَر در بریدن دم به کار رفته، فرزند نداشتن و ذکر خیر نداشتن معنای ثانوی آن است گویند: فلانی اَبْتَر است یعنی فرزند ندارد و یا ذِکر خیر ندارد.
«اِنَّ شانِئَکَ هُوَ الاَْبْتَر» (3/کوثر)، مسلماً دشمن تو ابتر و بلا عقب است.
یعنی: دشمن تو همو بی دنباله است.
گویند: چون عبداللّه فرزند حضرت رسول صلی الله علیه و آله که از #حضرت_خدیجه علیهاالسلام بود از دنیا رفت، کفّار گفتند او اَبْتَر است و گویند: کُفّار گفتند چون محمّد از دنیا رود دین و آئین اش نیز از بین می رود و اثری از آن نمی ماند، لذا آیه فوق نازل شد.
این سوره جواب هر دو قول است و خبر می دهد که نام مبارک و ذکر خیر و فرزندان و پیروان دین آن حضرت روزافزون و همیشگی خواهند بود.
بقیّه کلام در «کوثر» دیده شود.
🔁 (تکرار: 1).
┅───────────────┅
154 بَتْک: قطع، شکافتن.
← «فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ الاَْنْعامِ» (119 / نساء)، یعنی: پس گوش چهارپایان را بشکافند. بیضاوی بَتْک را در آیه، شکافتن گفته است و گوید: مراد شکافتن گوش بعضی از چهارپایان است که اعراب گوش آنها را شکافته و ذبح و سوار شدن و بار کردن آنها را تحریم می نمودند.
🔁 (تکرار: 1).
┅───────────────┅
155 بَتْل: بریدن، اخلاص.
←«وَ اذْکُرِ اسْمَّ رَبِّکَ وَ تَبَّتَلْ اِلَیْهِ تَبْتیلا» (8 / مزمّل)، یعنی: نام پروردگارت را یاد کن و به سوی او اخلاص کن اخلاصی کامل، منظور بریدن از هوای نفس و خود را به خدا مخصوص کردن است.
در نهایه و مفردات هست که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «لا رَهْبانِیَّةَ وَ لا تَبَتُّلَ فِی الاِْسْلامِ» ، یعنی: در اسلام رهبانیت و بریدن از نکاح نیست.
در قاموس گوید: بتول صفت فاطمه علیهاالسلام سیّده زنان جهان است؛ زیرا از زنان زمان خود و زنان امّت، در فضل و دین و حسب، بریده و ممتاز بود.
🔁 (تکرار: 1).
┅───────────────┅
156 بَثّ: پراکندن. منتشر کردن.
← «فَاَحْیا بِهِ الاَْرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ بَثَّ فیها مِنْ کُلِّ دابَّةٍ» (164/بقره)، یعنی: به وسیله باران زمین را پس از مرده شدن زنده کرد و در آن تمام جنبندگان را پراکند.
🔁 (تکرار: 1)
┅───────────────┅
157 بَجْس: شکافته شدن، شکافتن.
← «فَانْبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتی عَشْرَةَ عَیْنا» (160/اعراف)، یعنی: از آن سنگ، دوازده چشمه بشکافت.
راغب گوید: بَجْس اکثرا در چیزی که از محلّی تنگ بیرون آید، به کار می رود.
🔁 (تکرار: 1).
┅───────────────┅
158 بَحْث: کاویدن، جستجو کردن. ← «فَبَعَثَ اللّه غُرابا یَبْحَثُ فِی الاَْرْضِ» (31/مائده)، سپس خداوند زاغی را فرستاد که در زمین جستجو (و کند و کاو) می کرد.
🔁 (تکرار: 1).
┅───────────────┅
159 بَحْر: دریا. آب وسیع.
← «وَ جاوَزْنا بِبَنی اِسْرائیلَ الْبَحْرِ» (138 / اعراف)، یعنی: بنی اسرائیل را از دریا عبور دادیم.
در قاموس گوید: «اَلْبَحْر: اَلْماءُ الْکَثیرُ».
راغب گوید: آن در اصل هر محلّ وسیعی است که شامل آب زیاد باشد و به اعتبار سِعه در معانی دیگر نیز به کار رفته است. مثلاً به اسب تندرو به اعتبار سِعه سیرش گویند: فَرَسٌ بَحْرٌ.
نقل است که حضرت رسول صلی الله علیه و آله به اسبی سوار شد و فرمود: «وَجَدْتُهُ بحَرْا».
و به آن که معلوماتش وسیع است گویند: بَحْرُ الْعُلوم و مُتَبَحِّر.
و به شتری که گوش آن را می شکافند به جهت سِعه شکاف می گفتند: بَحیرَة.
🔁 (تکرار: 41).
┅───────────────┅
160 بَخْس: ناقص کردن، کم کردن.
← «وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ» (20 / یوسف)، او را به قیمت کم و ناقص فروختند.
🔁 (تکرار: 7)
━━━━━━•••••••••••••••••
#قرار_روزانه
#لغات
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
هدایت شده از مباحث
#لغات_قرآن_کریم
❥༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄
152 بِئْسَ: فعل ذَمّ است و در تمام ذمّ ها به کار می رود، چنان که نِعْمَ در تمام مدح ها (مفردات).
اصل آن از بُؤْس به معنی ناپسند است (اقرب).
←«فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَ لَبِئْسَ المِهاد» (206 / بقره) جهنّم برای او کافی است و بد جایگاهی است.
🔁 (تکرار: 40).
┅───────────────┅
153 بَتَْر: بریدن (قطع). (تکرار: 1).
اَبْتَر: حیوانی که دُمش بریده شده و کسی که فرزند ندارد (قاموس).
راغب گوید: بَتَر در بریدن دم به کار رفته، فرزند نداشتن و ذکر خیر نداشتن معنای ثانوی آن است گویند: فلانی اَبْتَر است یعنی فرزند ندارد و یا ذِکر خیر ندارد.
«اِنَّ شانِئَکَ هُوَ الاَْبْتَر» (3/کوثر)، مسلماً دشمن تو ابتر و بلا عقب است.
یعنی: دشمن تو همو بی دنباله است.
گویند: چون عبداللّه فرزند حضرت رسول صلی الله علیه و آله که از #حضرت_خدیجه علیهاالسلام بود از دنیا رفت، کفّار گفتند او اَبْتَر است و گویند: کُفّار گفتند چون محمّد از دنیا رود دین و آئین اش نیز از بین می رود و اثری از آن نمی ماند، لذا آیه فوق نازل شد.
این سوره جواب هر دو قول است و خبر می دهد که نام مبارک و ذکر خیر و فرزندان و پیروان دین آن حضرت روزافزون و همیشگی خواهند بود.
بقیّه کلام در «کوثر» دیده شود.
🔁 (تکرار: 1).
┅───────────────┅
154 بَتْک: قطع، شکافتن.
← «فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ الاَْنْعامِ» (119 / نساء)، یعنی: پس گوش چهارپایان را بشکافند. بیضاوی بَتْک را در آیه، شکافتن گفته است و گوید: مراد شکافتن گوش بعضی از چهارپایان است که اعراب گوش آنها را شکافته و ذبح و سوار شدن و بار کردن آنها را تحریم می نمودند.
🔁 (تکرار: 1).
┅───────────────┅
155 بَتْل: بریدن، اخلاص.
←«وَ اذْکُرِ اسْمَّ رَبِّکَ وَ تَبَّتَلْ اِلَیْهِ تَبْتیلا» (8 / مزمّل)، یعنی: نام پروردگارت را یاد کن و به سوی او اخلاص کن اخلاصی کامل، منظور بریدن از هوای نفس و خود را به خدا مخصوص کردن است.
در نهایه و مفردات هست که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «لا رَهْبانِیَّةَ وَ لا تَبَتُّلَ فِی الاِْسْلامِ» ، یعنی: در اسلام رهبانیت و بریدن از نکاح نیست.
در قاموس گوید: بتول صفت فاطمه علیهاالسلام سیّده زنان جهان است؛ زیرا از زنان زمان خود و زنان امّت، در فضل و دین و حسب، بریده و ممتاز بود.
🔁 (تکرار: 1).
┅───────────────┅
156 بَثّ: پراکندن. منتشر کردن.
← «فَاَحْیا بِهِ الاَْرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ بَثَّ فیها مِنْ کُلِّ دابَّةٍ» (164/بقره)، یعنی: به وسیله باران زمین را پس از مرده شدن زنده کرد و در آن تمام جنبندگان را پراکند.
🔁 (تکرار: 1)
┅───────────────┅
157 بَجْس: شکافته شدن، شکافتن.
← «فَانْبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتی عَشْرَةَ عَیْنا» (160/اعراف)، یعنی: از آن سنگ، دوازده چشمه بشکافت.
راغب گوید: بَجْس اکثرا در چیزی که از محلّی تنگ بیرون آید، به کار می رود.
🔁 (تکرار: 1).
┅───────────────┅
158 بَحْث: کاویدن، جستجو کردن. ← «فَبَعَثَ اللّه غُرابا یَبْحَثُ فِی الاَْرْضِ» (31/مائده)، سپس خداوند زاغی را فرستاد که در زمین جستجو (و کند و کاو) می کرد.
🔁 (تکرار: 1).
┅───────────────┅
159 بَحْر: دریا. آب وسیع.
← «وَ جاوَزْنا بِبَنی اِسْرائیلَ الْبَحْرِ» (138 / اعراف)، یعنی: بنی اسرائیل را از دریا عبور دادیم.
در قاموس گوید: «اَلْبَحْر: اَلْماءُ الْکَثیرُ».
راغب گوید: آن در اصل هر محلّ وسیعی است که شامل آب زیاد باشد و به اعتبار سِعه در معانی دیگر نیز به کار رفته است. مثلاً به اسب تندرو به اعتبار سِعه سیرش گویند: فَرَسٌ بَحْرٌ.
نقل است که حضرت رسول صلی الله علیه و آله به اسبی سوار شد و فرمود: «وَجَدْتُهُ بحَرْا».
و به آن که معلوماتش وسیع است گویند: بَحْرُ الْعُلوم و مُتَبَحِّر.
و به شتری که گوش آن را می شکافند به جهت سِعه شکاف می گفتند: بَحیرَة.
🔁 (تکرار: 41).
┅───────────────┅
160 بَخْس: ناقص کردن، کم کردن.
← «وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ» (20 / یوسف)، او را به قیمت کم و ناقص فروختند.
🔁 (تکرار: 7)
━━━━━━•••••••••••••••••
#قرار_روزانه
#لغات
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
هدایت شده از مباحث
#لغات | #قرآن_کریم
❥༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄
161 بَخْع: کشتن و تلف کردن خود از اندوه.
← «لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ اَلّا یَکُونُوا مُؤْمِنینَ» (3/شعراء)، شاید تو خودت را تلف کنی از این که ایمان نمی آورند.
🔁 (تکرار: 2).
┅───────────────┅
162 بُخْل: ضدّ سخاوت، خودداری از بخشیدن.
راغب گوید: بخل امساک موجودی است از محلّی که نباید امساک شود. ← «اَلَّذینَ یَبْخَلُونَ وَ یَأْمُرُونَ النّاسَ بِالْبُخْلِ» (37 / نساء)، یعنی: کسانی که بخل می ورزند و مردم را به بخل امر می کنند.
🔁 (تکرار: 12).
┅───────────────┅
163 بَدْء: شروع.
←«فَبَدَءَ بِاَوْعِیَتِهِمْ قَبْلَ وِعاءِ اَخیهِ» (76 / یوسف)، شروع کرد به ظروف آنان پیش از ظرف برادرش.
🔁 (تکرار: 16).
┅───────────────┅
164 بَدَر: عجله کردن، سرعت گرفتن.
← «وَ لا تَأْکُلُوها اِسْرافا وَ بِدارا اَنْ یَکْبَرُوا» (6 / نساء)، یعنی: و پیش از آن که بزرگ شوند، اموالشان را از روی اسراف نخورید.
🔁 (تکرار: 1).
┅───────────────┅
165 بَدْر: نام محلّی است مابین مکه و مدینه که جنگ معروف بدر درآن واقع شد.
← «وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّه بِبَدْرٍ وَ اَنْتُمْ اَذِلَّةٌ» (123/آل عمران)، خداوند شما را در «بدر» یاری کرد (و بر دشمنان خطرناک پیروز ساخت) در حالی که شما (نسبت به آن ها) ناتوان بودید.
┅───────────────┅
166 بَدْع: ایجاد ابتکاری. باید دانست هر ایجادی اِبداع نیست بلکه اِبداع آن است که بدون سابقه و بدون پیروی از دیگران باشد.
بهترین کلمه برای آن، اِبتکار است.
← «بَدیعُ السَّمواتِ وَ الاَْرْضِ» (117 / بقره)، خدا آفریننده آسمان ها و زمین است.
🔁 (تکرار: 4).
┅───────────────┅
167 بَدْل: عوض گرفتن.
← «اِلاّ مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْنا بَعْدَ سُوءِ» (95/اعراف)، سپس خوب را به جای بد عوض کرد.
راغب گوید: اِبدال، تَبدیل، تَبَدُّل و اِسْتِبْدال همه به معنی عوض گرفتن و قرار دادن چیزی است در جای چیزی.
← «لا تَبْدیلَ لِکَلِماتِ اللّهِ» (64 / یونس)، برای کلمات خدا تغییری نیست یعنی یکی به جای دیگری قرار گرفته نمی شود. «… بِئْسَ لِلظّالِمینَ بَدَلاً» (50 / کهف)، شیطان و اولیاء او برای ظالمان به جای خدا، عوض بدی اند.
🔁 (تکرار: 44).
┅───────────────┅
168 بَدَن: تن، جسد.
← «فَالْیَوْمَ نُنَجّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَةً» (92 / یونس)، یعنی: امروز تو را به وسیله بدنت نجات می دهیم تا برای کسانی که از پس تواند، عبرتی باشی یعنی زنده نجات یافتن تو، شدنی نیست فقط پیکرت را از آب بیرون خواهیم انداخت و آن نوعی از نجات تو است و آن هم برای عبرت دیگران.
🔁 (تکرار: 1).
┅───────────────┅
169 بُدْن: جمع بَدَنَه به معنی شتر قربانی است، «وَ الْبُدْنَ جَعَلْناها لَکُمْ مِنْ شَعائِرِ اللّهِ» (36 / حجّ)، یعنی: شتران قربانی را برای شما از نشانه های خدا قرار دادیم.
🔁 (تکرار: 1).
━━━━━━•••••••••••••••••
#قرار_روزانه
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
هدایت شده از مباحث
#لغات | #قرآن_کریم
❥༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄
170 بُدُوّ: ظهور شدید (مفردات).
← «وَ بَدا لَهُمْ مِنَ اللّه ما لَمْ یَکُونُوا یَحْتَسِبُونَ» (47/زمر)، یعنی: از خدا برای آنان آنچه گمان نمی کردند آشکار شد.
قاموس آن را مطلق ظهور گفته است.
← «وَ بَدا بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ» (4/ممتحنه)، یعنی: میان ما و شما دشمنی و کینه آشکار شد.
به جای ظهور رأی و مصلحت نیز به کار رفته. مثل «ثُمَّ بَدالَهُمْ مِنْ بَعْدِ ما رَأَوُا الاْیاتِ لَیَسْجُنُنَّهُ حَتّی حینٍ» (35/یوسف)، بعد چنین مصلحت شد که او را تا مدّتی محبوس کنند.
← «وَ ما نَراکَ اتَّبَعَکَ اِلاَّ الَّذینَ هُمْ اَراذِلُنا بادِیَ الرَّأْیِ» (27/هود)، یعنی: و کسانی را که از تو پیروی کردند جز گروهی اراذل ساده لوح نمی یابیم.
کلمه «بادی» را بعضی بادء با همزه آخر و بعضی بادی با یاء آخر خوانده اند (مجمع البیان) بنا بر قرائت اوّل، اصل آن از بَدَءَ به معنی شروع و بنا بر قرائت دوّم از بُدُوّ به معنی ظهور است.
بادِی الرَّأْیِ بنا بر معنی اول کسی است که ناپخته رأی باشد و بنا بر معنی دوّم کسی که اظهار رأی می کند در حالی که تحقیق نکرده است (مفردات).
«بادِیَ الرَّأْیِ» در آیه اگر قید «اِتَّبَعَکَ» باشد معنی این می شود: بی آنکه تدبّر و تحقیق کنند.
← «سَواءً الْعاکِفُ فیهِ وَ الْبادِ» (25 / حج). «باد» دراینجا به معنی مسافر است که ظاهر می شود یعنی: مقیم و مسافر در آن یکسان است.
🔁 (تکرار: 26).
┅───────────────┅
171 بَدْو: بادیه، صحرا.
← «وَ جاءَ بِکُمْ مِنَ الْبَدْوِ» (100 / یوسف)، یعنی: و شما را از آن بیابان (به این جا) آورد.
در مجمع فرموده: بادِی کسی است که در بادیه ساکن باشد.
🔁 (تکرار: 2).
┅───────────────┅
172 بَذْر: پاشیدن تخم؛ و به اسراف کار از آن جهت مُبذِّر می گویند که مال را می پاشد و متفرّق می کند.
راغب گوید: تبذیر به معنی تفریق و اصل آن بذر پاشیدن است بعدا به طور استعاره به آن که مال خویش را ضایع می کند مُبَذِّر گفتند.
← «اِنَّ الْمُبَذِّرینَ کانُوا اِخْوانَ الشَّیاطین» (27/اسراء)، اسراف کاران برادران شیاطین اند.
🔁 (تکرار: 3).
┅───────────────┅
173 بَرَء: خلاص شدن، کنار شدن، آفریدن.
در مفردات آمده: بَرء و بَراء و تَبَرّی کنار شدن از چیزی است که مجاورت آن ناپسند است، لذاست که گویند: از مرض بری شدم و از فلان بری شدم.
در قرآن کریم به هر دو معنی کنار شدن و آفریدن آمده است.
← «فَلَمّا تَبَیَّنَ لَهُ اَنَّهُ عَدُوٌّ لِلّهِ تَبَرَّءَ مِنْهُ» (114 / توبه)، یعنی: چون بر ابراهیم روشن گردید که (عمویش) آزر دشمن خدا است از او کنار گرفت و بیزاری کرد.
← «اِنَّ اللّه بَرِیٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ وَ رَسُولُهُ» (3/توبه)، یعنی: حقّا که خدا و رسولش از مشرکان کنار و بیزارند، معنی دوم را در «بَرِیَّه» بخوانید.
🔁 کلمه بریء 11 بار در قرآن مجید آمده است.
┅───────────────┅
174 بَرِیَّه: مخلوقات.
← «اُوْلئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّة» (7 / بَیِّنَة)، یعنی: آنها بهترین خلق اند. با در نظر گرفتن معنی برء که گفته شد، به نظر می آید که خلق را از آن جهت بَرِیّه گفته اند که از مادّه عالم کنار شده و به صورت انسان و زنده درآمده اند.
🔁 (تکرار: 2).
━━━━━━•••••••••••••••••
#قرار_روزانه
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
هدایت شده از مباحث
#لغات | #قرآن_کریم
❥༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄
175 بارِئ: آفریننده.
←«هُوَ اللّه الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الاَْسْماءُ الْحُسْنی» (24/حشر)، یعنی: اوست خدای اندازه گیر، آفریننده، صورت ده، برای اوست نام های خوب.
با در نظر گرفتن آنچه در «برء بَرِیّه» گفتیم، شاید خدا را از آن جهت باری گوئیم، که به وسیله ایجاد، اشیاء را از نبودن کنار و به طرف بودن می کشاند.
🔁 (تکرار: 31).
┅───────────────┅
176 بُرْج: آشکار شدن.
←«وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الاُْولی» (33/احزاب)، یعنی: و همچون جاهلیت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید.
در مجمع البیان ذیل آیه 60 از سوره نور گوید: تَبَرُّجْ آن است که زن زیبائی های خود را آشکار کند. «غَیْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزینَةٍ» (60 / نور)، یعنی: زنانی که خودنمائی به زینت نمی کنند.
اکنون می رسیم به آیاتی که راجع به بروج آسمان اند، بُروج که 3 بار در قرآن آمده است همان ستارگان اند که در آسمان می درخشند و به مناسبت ظهور و آشکار بودنشان که معنای اصلی برج است، بروج نامیده شده اند و آسمان به وسیله آنها زینت داده شده است.
←«وَ السَّماءِ ذاتِ البُرُوجِ» (1 / بروج)، یعنی: سوگند به آسمان که دارای برج های بسیار است.
←«وَ لَقَدْ جَعَلْنا فِی السَّماءَ بُرُوجا وَ زَیَّناها لِلنّاظِرینَ» (16/حجر)، یعنی: ما در آسمان برج هایی قرار دادیم و آن را برای بینندگان تزیین کردیم.
🔁 (تکرار: 7).
┅───────────────┅
177 بَرْح: کنار رفتن.
←«فَلَنْ اَبْرَحَ الاَْرْضَ حَتّی یَأْذَنَ لِی اَبِی» (80 / یوسف)، یعنی: هرگز از این زمین کنار نمی روم تا پدرم اجازه دهد.
🔁 (تکرار: 3).
┅───────────────┅
178 بَرْد: خنک.
←«قُلْنا یا نارُ کُونِی بَرْدا وَ سَلاما عَلی اِبْراهیم» (69 / انبیاء)، یعنی: گفتیم ای آتش🔥 بر ابراهیم خنک و سالم باش.
🔁 (تکرار: 5).
┅───────────────┅
179 بارِد: اسم فاعل از بَرْد است.
←«وَ ظِلٍّ مِنْ یَحْمُومٍ لا بارِدٍ وَ لا کَریمِ» (44 / واقعه)، یعنی: و سایه ای از دود که نه خنک است و نه گوارا.
🔁 (تکرار: 2).
┅───────────────┅
180 بَرَد: تگرگ.
←«وَ یُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ مِنْ جِبالٍ فیها مِنْ بَرَدٍ فَیُصیبُ بِهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَصْرِفُهُ عَمَّنْ یَشاءُ» (43 / نور)، یعنی: و از آسمان، از کوه هایی که در آن است دانه های تگرگ نازل می کند و هر کَس را بخواهد، به وسیله آن زیان می رساند و از هر کَس بخواهد، این زیان را برطرف می کند.
🔁 (تکرار: 5).
━━━━━━•••••••••••••••••
#قرار_روزانه
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
هدایت شده از مباحث
#لغات | #قرآن_کریم
❥༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄
181 بَرَر: این مادّه در قرآن مجید به سه معنی زیر آمده و ریشه همه خشکی است که چون توأم با وسعت است در معنای احسان کننده و نیکوکار و نیکی و خوبی نیز به کار می رود:
1 بَرّ: خُشکی، مثل «هُوَ الَّذی یُسَیِّرُکُمْ فِی البَرِّ وَ الْبَحْرِ» (22 / یونس)، یعنی: او کسی است که شما را در خشکی و دریا 🌊 راه می برد.
🔁 (تکرار: 12).
____________
2 بَرّ: احسان کننده و نیکوکار. مثل «اِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحیم» (28/طور)، یعنی: حقّا که اوست صاحب احسان وسیع و مهربان و مثل «وَ بَرّا بِوالِدَتی وَ لَمْ یَجْعَلْنی جَبّارا شَقِیّا» (32/مریم)، یعنی: مرا به مادرم نیکوکار قرار داد و جبّار و شقی نگردانیده.
🔁 (تکرار: 8).
┅───────────────┅
182 بِرّ: نیکی، خوبی.
← مثل «اَ تَأْمُرُونَ النّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ اَنْفُسَکُمْ» (44 / بقره)، یعنی: آیا مردم را به نیکی دستور می دهید و خود را از یاد می برید؟
🔁 (تکرار: 8)
____________
اَبْرار: نیکوکاران.
← «اِنَّ الاَْبْرارَ لَفی نَعیم» (13 / انفطار)، یعنی: مسلماً نیکان در نعمت فراوانی هستند.
بَرَرَة نیز به همان معنی است مثل «بِاَیْدی سَفَرَةٍ کِرامٍ بَرَرَةٍ» (16 / عبس) یعنی: به دست سفیرانی است والامقام و فرمانبردار و نیکوکار.
🔁 (تکرار: 6)
┅───────────────┅
183 بُرُوز: آشکار شدن. مبارزه را از آن جهت مبارزه گویند که دو حریف مقابل هم آشکار می شوند.
← «وَ لَمّا بَرَزُوا لِجالُوتَ وَ جُنُودِه قالُوا رَبَّنا اَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْرا» (250/بقره)، یعنی: چون برای جالوت و لشکریان او آشکار شدند، گفتند: پروردگارا ما را پایدار گردان.
ناگفته نماند: بروز چون با الی و مِنْ متعدّی شود معنی خروج می دهد، گوئیم «بَرَز اِلَیْهِ» یعنی به سوی او خارج شد «بَرَز مِنْ عِنْدِه» یعنی از نزد او خارج شد و این دو معنی با معنی اوّل مخالف نیست.
← مثل «لَبَرَزَ الَّذینَ کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ اِلی مَضاجِعِهِمْ» (154 / آل عمران)، یعنی: هر آینه آنان که مرگ برایشان نوشته شده به سوی قتلگاهشان خارج می شدند.
🔁 این کلمه با مشتقات آن 9 بار در قرآن آمده است.
┅───────────────┅
184 بَرْزَخ: واسطه و حایل میان دو چیز.
← «بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ» (20 / رحمن)، یعنی: میان آن دو حایلی است که تجاوز نمی کنند. عالَم مرگ را برزخ گوئیم چون میان زندگی دنیا و آخرت واسطه است.
🔁 (تکرار: 3)
┅───────────────┅
185 بَرَص: پیسی. مرضی است پوستی که رنگ قسمت هائی از بدن سفید می گردد.
← «وَ اُبْرِءُ الاَْکْمَهَ وَ الاَْبْرَصَ وَ اُحْیِی الْمَوْتی بِاِذْنِ اللّهِ» (49 / عمران)، یعنی: به اذن خدا کور مادرزاد و شخص بَرَص زده را شفا می دهم و مردگان را زنده می کنم.
اَبْرَص وصف بَرَص است.
🔁 (تکرار: 2)
━━━━━━•••••••••••••••••
#قرار_روزانه
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
هدایت شده از مباحث
#لغات | #قرآن_کریم
❥༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄
186 بَرْق: نور. (نیروی مخصوص) در لغت عرب نوری است که از اَبر می جهد.⚡️
←«یُریکُمُ الْبَرْقَ خَوْفا وَ طَمَعا» (12 / رعد)، یعنی: برق را به شما نشان می دهد که هم مایه ترس است هم امید.
←«یَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ بِاَکْوابٍ وَ اَباریقَ» (18 / واقعه)، یعنی: پسران جاویدان با کاسه ها و بطری های مخصوص به دور آنها می گردند. اکواب جمع کُوب و آن به معنی کاسه بی دستگیره و اَباریق جمع اِبْریق به معنی بُطری است. و چون اکواب و اباریق هر دو نکره آمده اند معلوم است نمی توان آنها را کاسه و بطری معمولی دانست. در اباریق لازم است معنی «برق» ملحوظ باشد.
🔁 (تکرار: 11).
____________
اِسْتَبْرَق: ابریشم ضخیم برّاق و سُنْدُس به معنی ابریشم نازک است (مجمع البیان).
ناگفته نماند: سندس و استبرق هر دو نکره است، نمی شود گفت: مانند حریر معمولی اند.
←«عالِیَهُمْ ثِیابُ سُنْدُسٍ خُضْرٌ وَ اِسْتَبْرَقٌ» (21 / انسان)، یعنی: بر اندام آنها (بهشتیان) لباس هایی است از حریر نازک و سبز رنگ و از دیبای ضخیم.
🔁 (تکرار: 4).
┅───────────────┅
187 بَرَکَت: فایده ثابت.
قاموس برکت را نموّ، زیادت، سعادت و بُرُوک را ثبوت معنی کرده و گوید: بارِکْ عَلی مُحَمَّدٍ و آل محمد یعنی شرف و کرامت آنها را همیشگی کن؛
پس برکت به معنی ثبوت فایده است در اثر نُموّ و رشد.
محل جمع شدن آب را بِرْکَة گویند که آب در آن ثابت است.
تَبارَکَ اللّه از آن جهت گفته می شود که فایده های ثابت در خدا و از خداست با بلندی مقام.
«تَبارَکَ اللّه رَبُّ الْعالَمینَ» (54 / اعراف)، یعنی: پربرکت (و زوال ناپذیر) است، خداوندی که پروردگار جهانیان است.
🔁 (تکرار: 32).
┅───────────────┅
188 بَرْم: اِبرام به معنی محکم کردن است.
← «اَمْ اَبْرَمُوا اَمْرا فَاِنّا مُبْرِمُونَ» (79/زخرف)، یعنی: یا کاری را محکم کرده اند، ما محکم کنندگانیم.
اصل آن از محکم کردن ریسمان است با تاب دادن.
🔁 (تکرار: 2).
┅───────────────┅
189 بُرْهان: دلیل روشن.
← «یا اَیُّهَا النّاسُ قَدْ جائَکُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّکُمْ» (174 / نساء)، یعنی: ای مردم دلیل روشنی از سوی پروردگارتان برای شما آمد.
راغب تصریح می کند که: برهان محکم ترین دلیل ها است.
🔁 (تکرار: 8).
━━━━━━•••••••••••••••••
#قرار_روزانه
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
هدایت شده از مباحث
#لغات | #قرآن_کریم
❥༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄
190 بَزْغ: بُزوغ به معنی طلوع است.
← «فَلَمّا رَأَی الْقَمَرَ بازِغا قالَ هذا رَبّی» (77/انعام)؛ یعنی: چون ماه را طالع دید گفت: این پروردگار من است.
🔁 (تکرار: 2).
┅───────────────┅
191 بَسْر: بُسُور: چهره در هم کشیدن.😤😣😞😔😟
در مجمع فرموده: بُسور آشکار شدن کراهت در چهره است.
زِمَخْشَری و بیضاوی در ذیل آیه «وَ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ باسِرَةٌ» (24/قیامت)، بَسْر را شدّت عبوس بودن گفته اند. یعنی: و چهره هایی در آن روز شدیدا چهره درهم کشیده اند و اندوهناک اند.
🔁 (تکرار: 2).
┅───────────────┅
192 بَسّ: کوبیده شدن، نرم شدن در اثر کوبیده شدن.
← «وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسّا فَکانَتْ هَباءً مُنْبَثّا» (5 / واقعه)، کوبیده می شوند کوه ها کوبیده شدن عجیبی پس غبار💨 پراکنده می گردند.
🔁 (تکرار: 2).
┅───────────────┅
193 بَسْط: گشودن، وسعت دادن، گستردن. هر سه معنی نزدیک به هم اند.
← «وَ لَوْ بَسَطَ اللّه الرِّزْقَ لِعِبادِه لَبَغَوْا فِی الاَْرْضِ» (27 / شوری)، یعنی: اگر خدا روزی را بر بندگانش گشایش می داد، حتماً در زمین طغیان می کردند.
← «وَ اللّه جَعَلَ لَکُمُ الاَْرْضَ بِساطا» (19 / نوح)، یعنی: خدا زمین را برای شما گسترده قرار داده است. راغب گفته: بِساط به معنی زمین گسترده و وسعت یافته است.
🔁 (تکرار: 23).
┅───────────────┅
194 بَسَقَ: بُسُوق، ارتفاع.
← «وَ النَّخْلَ باسِقاتٍ لَها طَلْعٌ نَضید» (10/ق)، نخل 🌴 های بلند که میوه آن روی هم چیده است.
🔁 (تکرار: 1)
┅───────────────┅
195 بَسَلَ: بَسَلَه به معنای منع کردن و حبس کردن است (المنجد).
← «وَ ذَکِّرْ بِهاَنْ تُبْسَلَ نَفْسٌ بِما کَسَبَتْ» (70 / انعام)، آن را تذکّر بده مبادا نفسی در اثر عمل خویش از ثواب و رحمت خدا ممنوع و محروم گردد.
🔁 (تکرار: 2).
┅───────────────┅
196 بَسْم: خنده جزئی ☺️ (لبخند).
← «فَتَبَسَّمَ ضاحِکا مِنْ قَوْلِها» (19 / نمل)، در اثر دانستن کلام مورچه🐜 از شادی لبخند زد.
🔁 (تکرار: 1).
┅───────────────┅
197 بِشْر: در اینجا درباره بِشارت و مشتقّات آن و همچنین درباره بَشَر به معنی انسان توضیح داده خواهد شد.
____________
1 شک نیست که بَشَر به معنی انسان است ولی همان طور که در انسان گذشت، آدمی را نسبت به فضائل و کمالات و استعدادهایش انسان و نسبت به جسد و ظاهر بدن و شکل ظاهرش بَشَر می گویند.
← «وَ هُوَ الَّذی خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَرا» (54 / فرقان)، یعنی: او کسی است که از آب انسانی را آفرید. بنابراین فرموده «اِنَّما اَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ» (6 / فصلت). مردم و پیامبران از حیث بشریّت برابراند و فرقشان در کمالات و اعمال است. ناگفته نماند کلمه بَشَر، 35 بار و کلمه «بَشَرَیْنِ» 1 بار در قرآن مجید به کار رفته؛ 1 بار هم به معنی بَشَرَه ها و ظاهر پوست بدن آمده.
←«لا تُبْقِی وَ لا تَذَرُ لَوّاحَةٌ لِلْبَشَر» (28 و 29/مدثّر)، یعنی: نه باقی می گذارد و نه ترک می کند متغیّر کننده بشره هاست.
در آیه «ما هذا بَشَرا اِنْ هذا اِلاّ مَلَکٌ کَریم» (31/یوسف)، یعنی: این بشر نیست، این یک فرشته بزرگوار است. مرادِ زنان آن بود که این شکل و قیافه نمی تواند بشر باشد بلکه فرشته است.
____________
2 بِشارت و بُشری به معنی خبر مَسرّت بخش است.
طبرسی و راغب در وجه آن می گویند: چون کسی خبر مسرّت بخش را بشنود اثر آن در پوست صورتش آشکار می گردد.
← «وَ ما جَعَلَهُ اللّه اِلاّ بُشْری لَکُمْ» (126 / آل عمران)، یعنی: خدا آن را برای شما بشارت و خبر شادی بخش قرار داد.
← «قالَ یا بُشْری هذا غُلام» (19 / یوسف)، یعنی: صدا زد مژده باد: این کودکی است (زیبا و دوست داشتنی).
کلمه بُشْری در این آیات و نظایر آن به معنی خبر مسرّت بخش است.
____________
3 بِشارت در خبر مسرّت بخش و اندوه بخش هر دو به کار رفته است. «بَشِّرِ الَّذینَ امَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ» (25 / بقره)، یعنی: به کسانی که ایمان آورده اند و عمل صالح دارند بشارت ده.
____________
4 بَشیر: مژده دهنده. جمع آن بُشَراء است.
← «وَ هُوَ الَّذی اَرْسَلَ الرِّیاحَ بُشْرا بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِه» (48 / فرقان)، او کسی است که بادها💨 را پیش از رحمت🌫 خود (باران🌧) مژده دهنده فرستاده.
🔁 (تکرار: 9).
━━━━━━•••••••••••••••••
#قرار_روزانه
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
هدایت شده از مباحث
#لغات | #قرآن_کریم
❥༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄
198 بَصَر: قوه بینائی، چشم، علم (اقرب الموارد).
در صحاح گوید: بصر حِسّ بینایی … و علم است.
راغب گفته: بصر هم به چشم گفته می شود و هم به قوه بینایی.
در اینجا چند مطلب شایان تحقیق و توضیح است:
1) همان طور که گفته شد: بَصَر هم به چشم گفته می شود و هم به حسّ بینایی.
←مثل «وَ ما اَمْرُ السّاعَةِ اِلاّ کَلَمْحِ الْبَصَرِ» (77 / نحل)، یعنی: و امر قیامت (به قدری آسان است) درست همانند چشم بر هم زدن.
امر قیامت نیست مگر مانند اشاره چشم.
← و مثل «اِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُوأدَ کُلُّ اُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْئُولاً» (36 / اسراء)، یعنی: گوش و چشم و قلب همه مسئولند.
در قرآن مجید ظاهرا بَصَر تنها در قوّه بینائی به طوری که چشم منظور نباشد به کار رفته است گرچه اطلاق بصر به چشم به لحاظ بینائی آن است، ولی افعال آن اکثرا در معنی بینایی و دیدن به کار رفته است.
←مثل «وَ لَهُمْ اَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها» (179/اعراف)، یعنی: و آن ها چشمانی دارند که با آن نمی بینند.
← و مثل «وَ نَحْنُ اَقْرَبُ اِلَیْهِ مِنْکُمْ وَ لکِنْ لا تُبْصِرُونَ» (85/واقعه)، یعنی: و ما به او نزدیک تریم از شما، ولی نمی بینید.
جمع بَصَرْ، اَبْصار است.
← مثل «وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الاَْبْصارَ وَ الاَْفْئِدَةَ» (78/نحل)، یعنی: امّا برای شما گوش و چشم و عقل قرارداد.
اَبصار به معنی بصیرت ها و معرفت ها نیز آمده که در بند دوّم خواهیم گفت.
🔁 کلمه ابصار (تکرار: 48).
2) بصیرت به معنی بینائی دل است،
راغب گوید: به درک قلب بَصیرَت و بَصَر گویند.
این معنی، مترادف معرفت و درک است و همان است که از صحاح و اقرب الموارد نقل شد که یکی از معانی بَصَر، علم است.
طبرسی در آیه «اَدْعُوا اِلَی اللّه عَلی بَصیرَةٍ اَنَا» (108 / یوسف)، یعنی: من با #بصیرت کامل همه مردم را به سوی خدا دعوت می کنم. آن را معرفت و بینایی دل فرموده است و از این جا است که بصیرت را عقل و زیرکی معنی کرده اند.
🔁 (تکرار: 53).
________
تبصرة: یعنی بینایی دادن، واضح نمودن.
←«تَبْصِرَةً وَ ذِکْری لِکُلِّ عَبْدٍ مُنیب» (8/ق) تا وسیله بینایی و بیداری برای هر بنده توبه کاری باشد. 🔁 (تکرار: 1).
┅───────────────┅
199 بَصَل: پیاز 🧅
← «یُخْرِجْ لَنا مِمّا تُنْبِتُ الاَْرْضُ مِنْ بَقْلِها … وَ بَصَلِها» (61 / بقره)، از آن چه در زمین می روید، از سبزیجات … و پیاز برای ما برویاند.
🔁 (تکرار: 1)
┅───────────────┅
200 بِضْع: مقداری از زمان.
«فَلَبِثَ فِی السِّجْنِ بِضْعَ سِنینَ» (42/یوسف)، پس چند سال در زندان ماند.
🔁 (تکرار: 2)
━━━━━━•••••••••••••••••
#قرار_روزانه
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────