🇮🇷 نفس عمیق 🇵🇸
#شهدا گفتگو با همسر شهید مدافع حرم «حمید سیاهکالی مرادی» #قسمت_اول بهترین اتفاقات زندگی شهید حمی
#شهدا
#قسمت_دوم
از روزهای آشناییتان تعریف کنید.
همسرم پسرعمه من بود و از کودکی یکدیگر را میشناختیم؛ اما به دلیل فضا و اعتقادات مذهبی فامیل، تداخل محرم و نامحرم در آن وجود نداشت و همین هم سبب میشد که ما در دوران کودکی نیز با یکدیگر همبازی نشویم.
وقتی بزرگتر شدیم، آبان ماه سال ۹۱ عقد کردیم و یک ماه پس از آن نیز همزمان با عید غدیر خم عروسی برگزار شد، در طول زندگی مشترکمان به دلیل فعالیتهایی که داشتیم، مدت زیادی را با یکدیگر نمیگذراندیم.
*علت این موضوع چه بود؟
هردوی ما دانشجو بودیم و بخشی از زمان خود را در دانشگاه به سر میبردیم، از سوی دیگر رشد کردن در خانوادههای مذهبی به ما آموخته بود که باید زکات دانش خود را به هر شکل ممکن بپردازیم و از همین رو در جلسات مذهبی به آموزش احکام، فقه، پاسخ به شبهات و شیعه شناسی و نظایر آن میپرداختیم.
روزهایی از هفته را نیز در باشگاه نزد پدرم به ورزش کاراته میپرداخت، وی همچنین مربی حلقههای صالحین بود و هر هفته در پایگاه شهدای صادقیه جلسه داشت.
در روزهای نزدیک به عید که زمان شستوشوی موکتهای حسینیه سپاه بود، همسرم به سربازان کمک میکرد تا خسته نشوند و بتوانند از دوران سربازی خود لذت ببرند.
همسرم علاوه بر انجام وظایف و شرکت در رزمایشها و مأموریتهای کاری، در هیئت خیمهالعباس نیز فعالیت داشت و پنجشنبه هر هفته در آن حضور مییافت؛ ضمن اینکه جلساتی نیز بهصورت متفرقه در هیئت برگزار میشد اما در مجموع فکر نمیکردیم عمرزندگی ما تا این اندازه کوتاه باشد.
@NafasseAmigh
May 11
❤️ #سلام_امام_زمانم❤️
💚 #سلام_آقای_من💚
💝 #سلام_پدر_مهربانم💝
سرمایه ی عاشقان هستی ناز است
با هیچ کسی مگو، ڪہ این یک راز است
از رونــق درس نـــدبه اش فهمیدم
که مکتب عشق،جمعه ها هم باز است
#انتظار
@NafasseAmigh
💫🌻💫🌻💫
#انتظار
#السلام_ایها_غریب
السلام_علیک_یا_حجة_الله_فی_خلقه
#مهدے_جان
به تمنای طلوع تو جهان چشم به راه
به امید قدمت کون و مکان چشم به راه
سالها می رود و حرف دل من این است
تا به کی صبر کنم؟ تا چه زمان چشم به راه؟
شهر یکپارچه از دوری تو می گرید
همه از مرد و زن و پیر و جوان چشم به راه
در نبودت همه چیز از جریان افتاده است
کوه و دشت و چمن و رود روان چشم به راه
#اللهمعجللولیڪالفرج
@NafasseAmigh
▪️تنهاترین غریب دیار مدینه بود
▪️او مرد علم و زهد و وقار و سکینه بود
▪️صد باب علم از کلماتش گشوده شد
▪️در بین عالمان به خدا بی قرینه بود
🔳 #شهادت_امام_باقر_ع_تسلیت
@NafasseAmigh
🏴🔘🏴🔘🏴
#امام_محمد_باقر
نگاه کودکیات دیده بود قافله را
تمام دلهرهها را، تمام فاصله را
هزار بار بمیرم برات، میخواهم
دوباره زنده کنم خاطرات قافله را
تو انتهای غمی، از کجا شروع کنم
خودت بگو، بنویسم کدام مرحله را؟
چقدر خاطرۀ تلخ مانده در ذهنت
ز نیزهدار که سر برده بود حوصله را
چه کودکی بزرگیست این که دستانت
گرفته بود به بازی گلوی سلسله را
میان سلسله مردانه در مسیر خطر
گذاشتی به دل درد، داغ یک گِله را
چقدر گریه نکردید با سهساله، چقدر
به روی خویش نیاوردهاید آبله را
دلیل قافله میبرد پا به پای خودش
نگاه تشنۀ آن کاروان یک دِله را
هنوز یک به یک، آری به یاد میآری
تمام زخم زبانهای شهر هلهله را
مرا ببخش که مجبور میشوم در شعر
بیاورم کلماتی شبیه حرمله را
بگو صبور بلا در منا چه حالی داشت
که در تلاطم خون دید قلب قافله را؟
✔️ #سیدحمیدرضا_برقعی ✔️
@NafasseAmigh
🔘🏴🔘🏴🔘
#امام_محمد_باقر
#یاباقرالعلوم 💔•~°
تو انتهای غمی از کجا شروع کنم؟
خودت بگو، بنویسم کدام مرحله را
چقدر خاطره ی تلخ مانده در ذهنت
ز نیزه دار که سر برده بود حوصله را
✔️ #سیدحمیدرضابرقعی ✔️
@NafasseAmigh