eitaa logo
🇮🇷 نفس عمیق 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
850 ویدیو
46 فایل
@MLN1360 کانال دوم ما: 🎀دونفره های عاشقی🎀 💌 @DoNafarehayeAsheghi 💌
مشاهده در ایتا
دانلود
#ماه_محرم هَر جا دِلت گِرفت کَمی مُحتشم بِخوان هی دَر میان گِریه بِگو جان، بِگو حُسین... @NafasseAmigh
#ماه_محرم چای روضه آب حیات است... حیات خضر نبی گر به آب بقاست حیات ما اثر چای روضه سقاست 🏴 #اللهُم_َّعَجِّل_ْلِوَلِیِّک_َالْفَرَج 🏴 @NafasseAmigh
هدایت شده از سیدحمیدرضا برقعی
شعر خوانی شب چهارم محرم.mp3
30.37M
مراسم عزاداری شب چهارم محرم‌الحرام ۱۴۴۱ هجری‌قمری غم‌خانه بی‌بی شهربانو سلام‌الله علیها قم بامداد چهار‌شنبه ۱۳ شهریور ماه ۱۳۹۸ @hamidreza_borghei
▪️✨▪️✨▪️ روز عاشوراست کربلا غوغاست کربلا آن روز غوغا بود عشق، تنها بود! آتشِ سوز و عطش بر دشت می‌بارید در هجوم بادهای سرخ بوته‌های خار می‌لرزید از عَرَق پیشانی خورشید، تر می‌شد دم به دم بر ریگ‌های داغ سایه‌ها کوتاه‌تر می‌شد سایه‌ها را اندک اندک ریگ‌های تشنه می‌نوشید زیر سوز آتش خورشید آهن و فولاد می‌جوشید دشت، غرق خنجر و دشنه کودکان، در خیمه‌ها تشنه آسمان غمگین، زمین خونین هر طرف افتاده در میدان: اسب‌های زخمی و بی‌زین نیزه و زوبین شور محشر بود نوبتِ یک یار دیگر بود خطی از مرز افق تا دشت می‌آمد خط سرخی در میان هر دو لشکر بود آن طرف، انبوه دشمن غرق در فولاد و آهن بود این طرف، منظومهٔ خورشیدِ روشن بود این طرف، هفتاد سیّاره بر مدار روشن منظومه می‌چرخید دشمنان، بسیار دوستان، اندک این طرف، کم بود و تنها بود این طرف، کم بود، اما عشق با ما بود شور محشر بود نوبت یک یار دیگر بود باز میدان از خودش پرسید: «نوبت جولانِ اسب کیست؟» دشت، ساکت بود از میان آسمانِ خیمه‌های دوست ناگهان رعدی گران برخاست این صدای اوست! این صدای آشنای اوست! این صدا از ماست! این صدای زادهٔ زهراست «هست آیا یاوری ما را؟» باد با خود این صدا را برد و صدای او به سقف آسمان‌ها خورد باز هم برگشت: «هست آیا یاوری ما را؟» انعکاس این صدا تا دورترها رفت تا دلِ فردا و آن‌سوتر ز فردا رفت دشت، ساکت گشت ناگهان هنگامه شد در دشت باز هم سیّاره‌ای دیگر از مدار روشنِ منظومه بیرون جَست کودکی از خیمه بیرون جَست کودکی شورِ خدا در سر با صدایی گرم و روشن گفت: «اینک من، یاوری دیگر» آسمان، مات و زمین، حیران چشم‌ها از یکدگر پرسان: «کودک و میدان؟» کار کودک خنده و بازی‌ست! در دل این کودک اما شوق جانبازی‌ست! از گلوی خستهٔ خورشید باز در دشت آن صدای آشنا پیچید گفت: «تو فرزند آن مردی که لَختی پیش خون او در قلب میدان ریخت! هدیه از سوی شما کافی است!» کودک ما گفت: «پای من در جستجوی جای پای اوست! راه را باید به پایان برد!» پچ پچی در آسمان پیچید: «کیست آن مادر، که فرزندی چنین دارد؟! این زبان آتشین از کیست؟ او چه سودایی به سر دارد؟» و صدای آشنا پرسید: «آی کودک، مادرت آیا خبر دارد؟» کودک ما گرم پاسخ داد: «مادرم با دست‌های خود بر کمر، شمشیر پیکار مرا بسته است!» از زبانش آتشی در سینه‌ها افتاد چشم‌ها، آیینه‌هایی در میان آب عکسِ یک کودک مثل تصویری شکسته در دلِ آیینه‌ها افتاد بعد از آن چیزی نمی‌دیدم خون ز چشمان زمین جوشید چشم‌های آسمان را هم اشک همچون پرده‌ای پوشید من پس از آن لحظه‌ها، تنها کودکی دیدم در میان گرد و خاک دشت هر طرف می‌گشت می‌خروشید و رَجَز می‌خواند: «این منم، تیر شهابی روشن و شب‌سوز! بر سپاه تیرگی پیروز! سرورم خورشید، خورشید جهان‌افروز! برقِ تیغ آبدار من آتشی در خرمن دشمن» خواند و آن‌گه سوی دشمن راند 👇🏿👇🏿👇🏿
👆🏿👆🏿👆🏿 هر یک از مردان به میدان بلا می‌رفت در رجزها چیزی از نام و نشان می‌گفت چیزی از ایل و تبار و دودمان می‌گفت او خودش را ذره‌ای می‌دید از خورشید او خودش را در وجود آن صدای آشنا می‌دید او خدا را در طنینِ آن صدا می‌دید! گفت و همچون شیر مردان رفت و زمین و آسمان دیدند: کودکی تنها به میدان رفت تاکنون در هر کجا پیران، کودکان را درس می‌دادند اینک این کودک، در دل میدان به پیران درس می‌آموخت چشم‌هایش را به آن سوی سپاهِ تیرگی می‌دوخت سینه‌اش از تشنگی می‌سوخت چشم او هر سو که می‌چرخید در نگاهش جنگلی از نیزه می‌رویید کودکی لب تشنه سوی دشمنان می‌رفت با خودش تیغی ز برقِ آسمان می‌برد کودکی تنها که تیغش بر زمین می‌خورد کودکی تنها که شمشیر بلندش کربلا را شخم می‌زد! در زمین کربلا با گام‌های کودکانه دانهٔ مردانگی می‌کاشت گرچه کوچک بود؛ شمشیر بلندی داشت! کودک ما در میان صحنه تنها بود آسمان، غرق تماشا بود ابرها را آسمان از پیشِ چشمِ خویش پس می‌زد و زمین از خستگی در زیر پای او نفس می‌زد آسمان بر طبل می‌کوبید کودکی تنها به سوی دشمنان می‌راند می‌خروشید و رجز می‌خواند دستهٔ شمشیر را در دست می‌چرخاند در دل گرد و غبارِ دشت می‌چرخید برق تیغش پارهٔ خورشید! شیههٔ اسبان به اوج آسمان می‌رفت و چکاچاکِ بلند تیغ‌ها در دشت می‌پیچید کودک ما، با دل صد مرد تیغ را ناگه فرود آورد! و سواران را، ز روی زین بر زمین انداخت لرزه‌ای در قلب‌های آهنین انداخت من نمی‌دانم چه شد دیگر بس که میدان خاک بر سر زد بعد از آن چیزی نمی‌دیدم در میان گرد و خاک دشت مرغی از میدان به سوی آسمان پر زد پردهٔ هفت‌آسمان افتاد دشت، پرخون شد عرش، گلگون شد عشق، زد فریاد آفتاب، از بام خود افتاد شیونی در خیمه‌ها پیچید بعد از آن، تنها خدا می‌دید بعد از آن، تنها خدا می‌دید قصهٔ آن کودک پیروز سال‌ها سینه به سینه گشته تا امروز بوی خون او هنوز از باد می‌آید داستانش تا ابد در یاد می‌ماند داستان کودکی تنها که شمشیر بلندش کربلا را شخم می‌زد! خون او امروز در رگ‌های گل جاری‌ست خون او در نبض بیداری‌ست خون او در آسمان پیداست خون او در سرخی رنگین‌کمان پیداست این زمان، او را در میان لاله‌های سرخ باید جُست از میان خون پاک او در آن میدان باغی از گل رُست روز عاشوراست باغِ گل، لب تشنه و تنهاست عشق اما همچنان با ماست ✔️ ✔️ @NafasseAmigh
شدیدا پیشنهاد میکنم مطالعه کنین @NafasseAmigh
هدایت شده از 
05-Moharam[Shab5]-1381[1424]-Zaker-Shoor[02].mp3
3.4M
ایهاالناس ایهاالناس شده ام مجنون عباس بخدا دل برده از من قامت موزون عباس 🏴 🏴 شب پنجم کاشان81 ✔️قسمت پنجم 🔘پخش کامل برای اولین بار 🔘 @seyedjavadezaker
✨🖤✨🖤✨ علیه‌السلام هرکه می‌داند بگوید، من نمی‌دانم چه شد مست بودم مست، پیراهن نمی‌دانم چه شد من فقط یادم می‌آید گفت: وقت رفتن است دیگر از آنجا به بعد اصلاً نمی‌دانم چه شد روبه روی خود نمی‌دیدم به جز آغوش دوست در میان دشمنان، دشمن نمی‌دانم چه شد سنگ باران بود و من یکسر رجز بودم رجز ناله از من دور شد، شیون نمی‌دانم چه شد من نمی‌دانم چه می‌گویید، شاید بر تنم از خجالت آب شد جوشن، نمی‌دانم چه شد مرده بودم، بانگ هل من ناصرش اعجاز کرد ناگهان برخواستم، مردن نمی‌دانم چه شد پا به پای او سرم بر نیزه شد از اشتیاق دست و پا گم کرده بودم، تن نمی‌دانم چه شد ناگهان خاکستری شد روزگار آسمان در تنور آن چهرۀ روشن نمی‌دانم چه شد وصف معراج جنونش کار شاعر نیست، نیست از خودش باید بپرسی، من نمی‌دانم چه شد ✔️ ✔️ @NafasseAmigh 🖤✨🖤✨🖤
✨ @NafasseAmigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ماه_محرم بچه شیعه باید سینه‌زن امام حسین باشه😍 @NafasseAmigh
سوی میدان تاخت قاسم چون صدای العطش از خیام کودکان بی پناه آمد برون از پی نوشیدن جام شهادت آن یتیم چون در خونین ز دریای سیاه آمد برون هر که بوسید از ارادت آستانش را رسا رفت آنجا با گناه و بی گناه آمد برون السلام علیک یاقاسم بن الحسن💚 @NafasseAmigh
نه زیر کولر بودن، نه مداح معروفی داشتن، نه لباسشون یکدست سیاه بود، نه بلندگو و سیستم آنچنانی گذاشته بودن، نه طبل و... یکی از بی ریا ترین عزاداری هایی که میشد دید. . . . . 🔙 @NafasseAmigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حرمله آنقدر ها هم میگویند تیرانداز ماهری نبوده است هدفهای روشنی داشت...... ✔️ ✔️ @NafasseAmigh
○🏴○🏴○🏴○ با خودم فکر می کنم اصلا چرا باید رباب ، با آب هم قافیه باشد روضه خوان ها زیادی شلوغش می کنند حرمله آنقدر ها هم که می گویند تیر انداز ماهری نبود هدف های روشنی داشت تنها تو بودی که خوب فهمیدی استخوانی که در گلوی علی بود سه شعبه داشت شش ماه علی بودن را طاقت آوردی خون تو جاذبهء زمین را بی اعتبار کرد حالا پدرت یک قدم می رود بر می گردد می رود بر می گردد می رود... با غلاف شمشیر برایت از خاک گهواره ای بسازد تادیگر صدای سم اسب های وحشی از خواب بیدارت نکند رباب می رسد از راه با نگاه بایک جملهء کوتاه آقا خودتان که سالمید انشاالله... ✔️ ✔️ @NafasseAmigh 🏴○🏴○🏴○🏴
دئدی لایلای دیورم بس نیه یاتمورسان علی 💔سن سوسوز منده سوسوزآغلیوب آغلاتمامنی آنامون دوشلرینه باخماعلی حسرتیلن 💔غم یمه ساقدی عموسوگتیرزحمتیلن #شب_هفتم_محرم
Banifatemeh-Shab 07 Moharam1397-009.mp3
2.43M
●طفل رباب نخورده آب● ● بانوای: #حاج_سید_مجید_بنی_فاطمه #شور #شب_هفتم_محرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
༻﷽༺ #یا_علےاصغر_رباب💔 💔لب ها #هلاڪ آب،دل ها ز غصہ #آب #غم آمده بہ دل،رفتہ ز خیمہ تاب 💔ذڪر همہ شده #لالا_علےبخواب واے از دل رباب،واے از #دل_رباب #موج_مزن_آب_فراٺ🍂 #بخاطر_دل_رباب #شب_هفتم_محرم
هدایت شده از سیدحمیدرضا برقعی
@hamidreza_borghei
✔️✨✔️✨✔️ روی دستش "پسرش" رفت ولی "قولش نه" نیزه ها تا "جگرش" رفت ولی "قولش نه" این چه خورشید غریبی است که با حالِ نزار پای "نعش قمرش" رفت ولی "قولش نه" شیر مردی که در آن واقعه "هفتاد و دو" بار دست غم بر "کمرش" رفت ولی "قولش نه" هر کجا می نگری "نام حسین است و حسین" ای دمش گرم "سرش" رفت ولی "قولش نه" @NafasseAmigh ✔️✨✔️✨✔️
هدایت شده از 💓نبض عشق💓
❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀ مظلوم دیروز💔 💔غریب امروز 🍃ان شاءالله مزد عزاداریها ظهور حضرت مهدی عج...🍃 ✨فرج مولا صلوات✨ ❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀ ✔️ @nabzeshgh
مادر به اشک روضه به من شیر داده است در شیرم آب کرده ولی سود با من است السلام علیکِ یا زوجة الحسین یا رباب السلام علیکَ یا طفل الصغیر یا علی @nafasseamigh