#امامخامنهای
کلاممولاخامنهای
[دشمنان در جنگنرم سعی میکند] باور به گذشته را تغيير بدهند. گذشته يعنی همين گذشتهی نزديک. آن گذشتهای كه جمهوریاسلامي آمد آن را تغيير داد. فرض بفرماييد نگاه به رضاخان تغيير پيدا كند. رضاخانِ قُلدرِ سفّاکِ بیرحمِ خشنِ مالدوستِ آنچناني را؛ تبديلش كنند به يک عنصرِ خدمتگزارِ نجيبِ چنين و چنان! اين كارها دارد الآن انجام ميگيرد. محمدرضا را از يک عنصرِ وابسته، فاسد، نجس - نجسِاخلاقيحقيقتاً-، ضعيفالنفس، زورگو؛ تبديل كنند به يك چهرهی موجّه! هويدا را تبديل كنند به يك انسانِ قابلِ قبول! مینشينند پول خرج ميكنند براي اين كارها. كتاب مينويسند، پول خرج ميكنند، چاپ ميكنند.١٣٩٤/٧/٢٠
@NafasseAmigh
#یاامیرالمومنین
هر آن دعا که بود با ولای او توأم
دعانکرده خداوند مستجاب کند!
@NafasseAmigh
#عید_غدیر
#امام_خامنه_ای
علی شدی که غلام و فقیرتان باشیم
گدایی ات همه اعصار؛ فخر عالم شد
میان مصرع شعرم دلم هوایی شد
سپس مقابل ایوان تو قد م خم شد
خیال بود و تخیل ؛ کنار تو بودن
از این خیال محالم، دلم پر از غم شد
چشیدن از دو سه انگور مضجعت شرف است!
به پای بوسی صحن تو اشک؛ شبنم شد
مسیح اگر که شفا داد مرده را به یقین
(به یا علی مدد) او صاحب همان دم شد
دو قطره به چشمم نشست از عشقت
به اذن فاطمه اشکم چو رود زمزم شد
نبود مدعی عشق قلب ناپاکم
به چشم پوشی تو دل، انیس و محرم شد
علی تو هستی و من هم فدای سیدعلی
همین بس است برایم؛ جنون فراهم شد...
#بچه_شیعه
@NafasseAmigh
🌿💐🌿💐🌿
#عید_غدیر
اتّفاقی نبود می دانم،
اتّفاقی که در غدیر افتاد
دست مولا به سمت بالا رفت،
سرِ نامردها به زیر افتاد
همه دیدند عشق در کار است،
دست بالای دست بسیار است
همه دیدند اشک را وقتی
سر زد از گونه امیر افتاد
چه قدر ردّ پا که رفتند و
باز از نیمه راه برگشتند
بس که رفتند و بس که برگشتند
چین به پیشانی کویر افتاد
از بیابان گذشت لبّیکی
که به طرزی عجیب کوفی بود
آن قدر آشنا که در کوفه،
لرزه بر کاسه های شیر افتاد
دست خود را گذاشت بر زانو
روی پایش بلند شد برکه
عاقبت دستِ دست گیر علی
توی دست غدیر گیر افتاد
#مهدی_رحیمی
@NafasseAmigh
💐🌿💐🌿💐
#عاشقانه
آب در هاون کوبیدن است اینکه من شعر بنویسم
و تو فال قهوه بگیری
وقتی؛ آخر همه شعرهای من تو می آیی؛
و ته همه ی فنجان های تو من میروم !!
@NafasseAmigh
#عاشقانه
✦ فریدون مشیري
توي یکي از شعرهاش میگھ :
معناي زندھ بودنِ من ؛ با تو بودن است🤭👀♥️✦
.
💌 گزیده ای از #خطبه_غدیر
💠 ای مردمان ! همانا او ( یعنی علی) امام است از جانب خداوند و خدا هرگز توبه ی کسی را که منکر ولایت او باشد نپذیرد و او را نبخشاید .
❣#غدیر ❣#عید_غدیر
😍 1 روز تا عیدُ اللهِ الاکبر
@NafasseAmigh
11.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#عید_غدیر
#فقط_به_عشق_علی
سکوت عین سکوتست بی همانندست
که پیشوند ندارد؛ بدون پسوندست
سکوت کرد علی سالهای پی در پی
همان علی که در قلعه را ز جا کندست
#علی خلیفه شد آخر اگرچه دیر ولی
چقدر بر تنش این پیرهن برازندست
#سید_حمیدرضا_برقعی
@NafasseAmigh
🇮🇷 نفس عمیق 🇵🇸
#عید_غدیر #فقط_به_عشق_علی سکوت عین سکوتست بی همانندست که پیشوند ندارد؛ بدون پسوندست سکوت کرد علی
🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿
#غدیر
#عید_غدیر
سکوت عین سکوت است، بی همانندست
که پیشوند ندارد، بدون پسوندست
زبان رسمی اهل طریقت است سکوت
سکوت حرف کمی نیست، عین سوگندست
زمین یخ زده را گرم می کند آرام
سکوت، معجزه ی آفتاب تابنده ست
سکوت پاسخ دندان شکن تری دارد
سکوت مغلطه ها را جواب کوبنده ست
سکوت ناله و نفرین، سکوت دشنام است
سکوت پند و نصیحت، سکوت لبخندست
سکوت کرد علی سالهای پی در پی
همان علی که در قلعه را ز جا کنده ست
همان علی که به توصیف او قلم در دست
مردّدم بنویسم خداست یا بنده ست
علی به واقعه جنگید با زبان سکوت
که ذوالفقار علی در نیام برّنده ست
علی به واقعه کار مهم تری دارد
که آیه آیه کتاب خدا پراکنده ست
از آن سکوت چه باید نوشت؟ حیرانم!
از آن سکوت که لحظه به لحظه اش پندست
از آن سکوت که در عصر خود نمی گنجد
از آن سکوت که ماضی و حال و آینده ست
از آن سکوت که نامش عقب نشینی نیست
از آن سکوت که هنگام جنگ ترفندست
از آن سکوت که دستان حیله را بسته
و دور گردن فتنه طناب افکنده ست
سکوت کرد علی تا عرب خیال کند
ابو هریره به فن بیان هنرمندست
صحابه ای که فقط یک سوال شرعی داشت
پیاز عکه به ذی الحجه دانه ای چندست؟!
علی خلیفه شود پیرمرد بیغوله
یکی است در نظرش با حسن که فرزندست
ملاک او به رگ و ریشه نیست، از این رو؛
محمد بن ابوبکر آبرومندست
علی خلیفه شود شیوه ی حکومت او
برای عده ای از قوم ناخوشایندست
ستانده می شود آن رفته های بیت المال
ازین درخت اگر میوه ای کسی کنده ست
اگر به پای کنیزانشان شده خلخال
اگر به گردن دوشیزگان گلوبندست
علی خلیفه شد آخر اگر چه دیر ولی
چقدر بر تنش این پیرهن برازنده ست
کنون لباس خلافت چنان زنی باشد
که توبه کار شده، از گذشته شرمنده ست
برادرم! به تریج قبات برنخورد
که ناگزیر زبان قصیده برّنده ست
دوباره پشت در خانه ی علی غوغاست
دوباره کوچه ای از بوی دود آکنده ست
نشاط مردم شهر آنچنان شده ست انگار
که روی مجمر آتش گرفته اسپندست
اگرچه روی زبان زبیر تبریک است
اگرچه بر لب امثال طلحه لبخندست
اگرچه دور و بر او صحابه جمع شدند
ولیکن از دلشان باخبر خداوندست
از آن سکوت چه باید نوشت؟ حیرانم!
از آن سکوت که لحظه به لحظه اش پندست
🌟 #سید_حمیدرضا_برقعی 🌟
@NafasseAmigh
🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿