✨🖤✨🖤✨
#امام_سجاد علیهالسلام
پیش چشمم تو را سر بریدند
دستهایم ولی بیرمق بود
بر زبانم در آن لحظه جاری
قل اعوذ برب الفلق بود
گفتی «آیا کسی یار من نیست؟»
قفل بر دست و دندان من بود
لحظهای تب امانم نمیداد
بیتو آن خیمه زندان من بود
کاش میشد که من هم بیایم
در سپاهت علمدار باشم
کاش تقدیرم از من نمیخواست
تا که در خیمه بیمار باشم
ماندم و در غروبی نفسگیر
روی آن نیزه دیدم سرت را
ماندم و از زمین جمع کردم
پارههای تن اکبرت را
ماندم و تا ابد دادم از کف
طاقت و تاب، بعد از اباالفضل
ماندم و ماند کابوس یک عمر
خوردن آب، بعد از اباالفضل
ماندم و بغض سنگین زینب
تا ابد حلقه زد بر گلویم
ماندم و دیدم افتاد بر خاک
قاسم آن یادگار عمویم
گفتم ای کاش کابوس باشد
گفتم این صحنه شاید خیالیست
یادم از طفل ششماهه آمد
یادم آمد که گهواره خالیست
پیش چشمم تو را سر بریدند
دستهایم ولی بی رمق بود
بر زبانم در آن لحظه جاری
قل اعوذ برب الفلق بود
✔️ #افشین_علا ✔️
@NafasseAmigh
✨🖤✨🖤✨
🖤✨🖤✨🖤
#امام_سجاد
ب گویای من و دیده خونبار من است
داغ یکدشت شهید و غم یک دشت اسیر
این همه بار گران بر تن بیمار من است
پای در سلسله ودست به دامان وصال
دشمن از بی خردی در پی آزار من است
دشمنم بسته به زنجیر ولی غافل از آن
که بر انداختن ریشه او کار من است
تا بر انداز یبنیاد ستم می جنگم
اشک من منطق من حربه پیکار من است
پرچم نهضت خونین شهیدان خدا
گرچه بر دوش من و عمه افکار من است
صبر را بین که در این مرحله از وادی عشق
سخت بیمارم و او باز پرستار من است
آنکه در کرببلا بود انیس پدرم
درره شام بلا مونس و غمخوار من است
در کنار شهدا جان مرا باز خرید
عمه ام بعد خداوند نگهدار من است
خواهر کوچک من همچو گلی پرپر شد
اشک طفلان زغمش شمع شب تار من است
از غم اصغر و اکبر جگرم می سوزد
آه از این غم که خداوندخبر دار من است
در ره آل عیل عمر مؤید طی شد
شاهد زنده من دفتر اشعار من است
✔️ #سیدرضامؤید ✔️
@NafasseAmigh
✨🖤✨🖤✨
▪️💫▪️💫▪️
#امام_سجاد
آقا سلام بر تو و شام غریب تو
آقا سلام بر دل غربت نصیب تو
از راه دور با دل رنجور آمدی
مرهم به غیر صبر ندارد طبیب تو
باغ از صدای زمزمه، از عطر گل تهیست
جا مانده در خرابه مگر عندلیب تو؟
تصویر کربلاست که همواره روشن است
در چشمۀ زلال نگاه نجیب تو
رفتی و قرنهاست که تکرار میشود
نجوای عاشقانۀ اَمّن یجیب تو
✔️ #فاطمه_سالاروند ✔️
@NafasseAmigh
▪️💫▪️💫▪️
•° #امام_سجاد
هرگاه به نماز مے ایستاد
چونان تنہ درختے بود کہ
چیزے از آن نِمیجُنبید
مگر آنچہ را کہ
باد مے جُنباند°•
#شهادت_امام_سجاد
#امام_سجاد
@NafasseAmigh
🔆🌿🔆🌿🔆
#میلاد_امام_سجاد
#امام_سجاد علیهالسلام
ای خالق راز و نیاز عاشقانه
در پیشگاه عشق مخلوقی یگانه
ای آسمان پیشانیات، ای ابر ای کوه
سجادۀ تو دشتهای بیکرانه
دارند در دستانِ هنگامِ قنوتت
گنجشکهای بیشماری آشیانه
تسبیح میگویی تمام طول شب را
با اشکهایت دانه دانه دانه دانه
فرزند زمزم! کیستی، اهل کجایی؟
در چشمهایت داری از کوثر نشانه
فریاد عاشوراست موج پرچمی که
وادی به وادی میبری بر روی شانه
وقتی که در حال مرور کربلایی
عالم سراسر میشود پروانهخانه
این بیت آخر با خودش دارد درودی
بر مادرت، آن شهربانوی زمانه
📝 #اعظم_سعادتمند
#ماه_شعبان
@NafasseAmigh
🔆🌿🔆🌿🔆
#میلاد_امام_سجاد
#امام_سجاد علیهالسلام
بستهست همه پنجرهها رو به نگاهم
چندیست که گمگشتۀ در نیمۀ راهم
حس میکنم آیینۀ من تیره و تار است
بر روی مفاتیح دلم گرد و غبار است
از بس که مناجات سحر را نسرودم
سجادۀ بارانی خود را نگشودم
پای سخن عشق دلم را ننشاندم
یعنی چه سحرها که ابوحمزه نخواندم
ای کاش کمی کم کنم این فاصلهها را
با خمسهعشر طی کنم این مرحلهها را
بر آن شدهام تا که صدایت کنم امشب
تا با غزلی عرض ارادت کنم امشب
ای زینت تسبیح و دعا زمزمههایت
در حیرتم آخر بنویسم چه برایت؟
اعجاز کلام تو مزامیر صحیفهست
جوشیده زبور از دل قرآن به دعایت
در پردۀ عشاق تو یک گوشه نشستهست
صد حنجره داوود در آغوش صدایت
از بس که ملک دور و برت پر زده گشتهست
«پیراهن افلاک پر از عطر عبایت»
تنها نه فقط آینه در وصف تو حیران
باشد حجرالاسود، الکن به ثنایت
من کمتر از آنم که به پای تو بیفتم
عالم شده سجاده و افتاده به پایت
📝 #سیدحمیدرضا_برقعی
@NafasseAmigh
🏴
#امام_سجاد علیهالسلام
همان وقتی که خنجر از تن خورشید سر میخواست
امامت از دل آتش چنان ققنوس برمیخاست
علی باشی و در میدان نجنگی، داغ از این بدتر؟
خدا او را به بزم عشقبازی شعلهور میخواست
علی در خونِ خود پرپر، علی با تیرِ در حنجر
علی از شعله سوزانتر، علی بودن هنر میخواست
نباید شعلۀ این ماجرا یک لحظه بنشیند
عبایش سوخت در آتش که آتش بال و پر میخواست
به پاهای کبوتر نامهای از جنس زنجیر است
که فریاد بلند تشنگان، پیغامبر میخواست
مصیبت تازه بعداز کربلا آغاز شد یعنی
به غیر از خونِ تن، دشمن از او خون جگر میخواست
امامت را زنی با جان و دل میبرد آهسته
که زینب بود، اگر او زیر دست و پا سپر میخواست
پدر لبتشنه جان داد و گذشت اما تمام عمر
صدای شرشر باران چه از جان پسر میخواست
غریب است آنچنان کعبه میان آشنایانش
که استعلام حقانیتش را از حجر میخواست
📝 #سیدحمیدرضا_برقعی
@NafasseAmigh
🏴
🏴
#امام_سجاد علیهالسلام
بیمار، غیرِ شربتِ اشک روان نداشت
در دل هزار درد و توانِ بیان نداشت...
یک گل نداشت باغ و به آتش کشیده شد
جز آه در بساط، دگر باغبان نداشت
یکسر به خاک ریخت گل و غنچه، شاخ و برگ
دیگر ز باغِ عشق، نصیبی خزان نداشت
ماهی که آفتاب از او نور میگرفت
جز ابرِ خشکِ دیده، به سر، سایبان نداشت
دانی به کربلا ز چه او را عدو نکشت؟
تا کوفه، زنده ماندنِ او را گمان نداشت
از تب ز بس که ضعف به پا چیره گشته بود
میخواست بگذرد ز سرِ جان، توان نداشت
یک آسمان، ستاره به ماه رخش، ز اشک
میرفت و یک ستاره به هفت آسمان نداشت...
#استاد_علی_انسانی
#محرم
@NafasseAmigh
🏴
مجموعه اشعار بچههای گروه نفسهای عمیق با موضوع شهادت #امام_سجاد
#چالش_مصرع
مدینه تشنه ی تکرار ربنایش بود
#صادق_بخشی
༺م . نظرے༻:
مدینه تشنه ی تکرار ربنایش بود
طنین غصه تلخی که در صدایش بود
بچه شیعه:
مدینه تشنه ی تکرار ربنایش بود
صحیفه شاهد سجاده و دعایش بود
به یاد غربت در کربلا ؛ غمین میشد
همیشه حزن و غم کهنه در صدایش بود
ز یاد روضه ی اصغر؛ دمی نشد سیراب
که اشک همدم هر لحظه ی عزایش بود
مرور بزم شراب و خرابه و ساعات
به صبح و شام شریک غم و غذایش بود
به قصر کوفه و شام آبرو ببرد از خصم
که خطبه خواند و یزید این کمین* سزایش بود
کمست از نفس حقِ او غزل خواندن
که شعر بنده ی سرحلقه ی رهایش بود...
*کمترین
😷 💚εαɖᵃT سادات الحسینی💚:
مدینه تشنه ی تکرار ربنایش بود
و عشق ، معنی دیدار کربلایش بود
به کربلا ز غل و زنجیر و سنگ عدو
جگر به کنار پر زخون عبایش بود
دلم گرفته از این جماعت دلسنگ
که حزن و غصه وغم در کلامش بود
کوله بستم حاضرم یاصاحب صبر:
هزار زخم نخورده به جای جایش بود
ز کربلا نشان به پا و دستهایش بود
همیشه اشک و همیشه غمی به صورت داشت
مدام بغض غریبی سرِ صدایش بود
چنان نزار و پریشان به روضه ها میشد
که روضه خوان نگران از هوارهایش بود
به آب و طفل و جوانی نظاره که میکرد
تر از زیادیِ اشکش پرِ قبایش بود
حزین و غمزده بود و اسیر درد اما
" مدینه تشنه ی تکرار ربنایش بود"
الهی...عجل لولیك الفرج...:
مدینه تشنه ی تکرار ربنایش بود
وخاک سرد بقیعیش به انتظارش بود...
همان که بر سر نی دیده رأس بابا را
همان که با تن تبدار در کنارش بود...
#محرم
https://eitaa.com/joinchat/2095644695C087c9bc0a2