eitaa logo
🇮🇷 نفس عمیق 🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
850 ویدیو
46 فایل
@MLN1360 کانال دوم ما: 🎀دونفره های عاشقی🎀 💌 @DoNafarehayeAsheghi 💌
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️🍃❤️ 💐 💐 باورم نمیشد.. جا پای پدر و سازمانش در تمام بدبختی هایمان بود.مبهوت از اتفاقاتی که تا آن لحظه فقط چند خطش را شنیده بودم، خواستارِ بیشتر دانستن، در سکوتی پرهیاهو چشم به حسام دوختم. حســ🌷ـــامی که حالا او را فرشته ی نجاتی میدیدم که زندگیم را مدیونش بودم 💖و خدایی که در اوجِ بی خداییم، هوایم را داشت..💖 حسام آرام و متین به حرفهایش ادامه میداد _به وسطه ی نزدیکی به دانیال متوجه شدم که اش زیاده، هر چند که رو نمیکنه. اما اشو داره. پس بیشتر و بیشتر روش کار کردم. تصویر نمازهایِ پر مایه یِ دانیالِ آن روزها و خنده هایی که میدانستم قشنگتر از سابق است، در خاطراتم مرورشد. خاطراتی که منوط به روزهایِ مانده به بی قراریم برایِ وحشی شدنش بود.. حالا که فکر میکنم، میبینم جنسِ خنده ها و نمازهایش شبیه حسام این روزها بود. حواسم را به گفته هایش دادم _از طرفی که تو داعش داشتیم، تو یکی از بمبارونهایِ سوریه، کشته شد و عملا کسی وجود نداشت تا رو که رابطمون جمع آوری کرده بود، بهمون برسونه. لحظه به لحظه کنجاوتر میشدم _چه اطلاعاتی؟؟ لبخند بر لب مکثی کرد _یه از اسماییِ افراد کلیدی که سعی داشتن واسه تو فعالیت کنن.. و یه سری دیگه که جز اسرار محسوب میشه.. تعجب کردم، یعنی ایران تا این حد هشیار بود؟ _شما تویِ داعش رابط دارین؟؟ شوخی میکنید دیگه.. تبسم لبهایش، پمخصوصِ خودش بود _نه.. کاملا جدی گفتم.. پدرم حق داشت.. ایرانی ها این توانایی را داشتند تا از بزرگترین باشند. ترسی که در نظر او، اسمی از پاسداران بود _شما دقیقا چه کاره ایید؟؟ نکنه پاسدارین..؟؟ تبسم عمیق اش مهر تاییدی شد بر حدسم. سپاه، کابوسِ اعظمِ پدرم و سازمان کفتار زده اش..نام ژنرالِ معروف شده از فرط خطرشان را در ذهنم مرور کردم. مردی که اخباره هروزه ی بی باکی اش، تیتری بود بر هم کیشی اش با مرگ و سر نترسی که غربیها امیدِ به باد دادنش را داشتنداین ژنرال و سربازانِ پاسدارنامش، از سَرِ پیمانی رفاقتی که با مرگ داشتند، هراسی بی حد به جانِ منادیان قدرت انداخته بودند.. و حسامی که حسِ خوبش، مشتی بود محضه نمونه، از خروارِ آن ژنرال شجاع و لشگریانش.. بی صبرانه ادامه ماجرا را جویا شدم. _تهدیدات سازمان رویِ دانیال زیاد شده بود و این جریان حسابی کلافه اش میکرد. پس ما وارد عمل شدیم. ?باهاش حرف زدیم؛ تمام جریان رو براش تعریف کردیم. از تهدید خوونوادش توسط سازمان منافقین تا نقشه ی داعش که هنوز اجرایی نشده بود و اون متوجه شد که ما از همه چیز با خبریم. اما بهش اطمینان دادیم که امنیت خوونوادشو تامین میکنیم. 🌹 🌹 @NafasseAmigh 🍃❤️🍃
❤️🍃❤️ 💐 💐 _حالا داعش میدونست که ضربه ی سختی از این ی جدید الورود و ، که به نوعی پیشنهادِ هم محسوب میشد، خورده. و همین باعث شد تا بالا دستی های منافقین و داعش واسه پیدا کردنِ مقصر بین خودشون، مثه سگ و گربه به جوون هم بیوفتن. 👈بی خبر از وجود یک رابط تو زنجیره ی اصلی خودشون و چیتی حاوی اسرار سِری، در دست ما ایرانیها.. حالم زیاد خوب نبود. عجولانه سوالم را پرسیدم _اما این امکان نداره.. چون عثمان و صوفی مدام اسم اون رابط رو ازتون میپرسیدن و .. به میان حرفم پرید _صبر کنید.. چقدر عجله دارین.. بله.. اونا دنبال رابط بودن.. اصلا دلیل همه ی اتفاقها رسیدن به اون رابط بود. و اِلا عملا کشتنِ دانیال یا من، سودی جز صرف هزینه و وقت براشون نداشت. چون عملیاتی که نباید لو میرفت ، رفته بود و اونا انقدر بیکار نیستن که بخوان از یه خائن انتقام بگیرن. اما.. اما وقتی تعدادی از های اصلیشون تو دستگیر شدن، اونا به این نتیجه رسیدن که جریان باید باشه و فردی درست در هسته اصلی داره یه سری از اطلاعاتو لو میده..چون دسترسی به اسمایی اون افراد برای کسی مثه دانیال غیر ممکن بود.اونا با یه تحقیق گسترده به این نتیجه میرسن که یک رابط تو زنجیره ی اصلیشون وجود داره که مطمئنا دانیال از هویتش باخبره.. بی اطلاع از اینکه روح برادرتون هم از ماهیت اون رابط خبر نداشت. پس 👈باید دانیالو پیدا میکردن و تو اولین قدم سعی کردن تا به شما نزدیک بشن، البته از درِ دوستی. چون فکر میکردن که شما حتما از دانیال خبر دارین. اما تیرشون به سنگ خورد. آخه فهمیدن بی خبرتر از خودشون، خوونوادش هستن.اما پیدا کردنِ اون رابط براشون از هر چیزی مهمتر بود، ❌ به همین دلیل ♨️عثمان♨️ به عنوان یه دوست خوب و مهربون کنارتون موند و ازتون در برابر مشکلات و حتی صوفی هم مراقبت کرد. کسی که چهره ی دوست داشتنی و همیشه نگرانش باعث شد تا وارد خونه و حریم خصوصیتون بشه و حتی به عنوانِ یه عاشقِ سینه چاک بهتون پیشنهاد ازدواج بده..اونا مطمئن بودن که بالاخره دانیال سراغتون میاد و اگه عثمان بتونه اعتمادتونو جلب کنه، خیلی راهت میتونن، گیرش بندازن. اما بدخلقی و یک دنده گی تون مدام کارو برایِ عثمان و بالادستی هاش سخت و سختتر میکرد.. ناگهان خندید و دستش را رویِ گونه اش گذاشت _البته شانس با عثمان یار بود.. آخه نفهمید که چه دستِ سنگینی دارین، ماشالله.. منظورش آن سیلی بود که در باغ به صورتش زدم.. _عثمان نفهید اما من طعم دست سنگین و بی رحمش را چشیده بودم. خجالت کشیدم. فقط سیلی نبود، یک بریدگی عمیق هم رویِ سینه اش به یادگار گذاشته بودم و او محجوبانه آن را به یاد نمیآورد.. 🌹 🌹 @NafasseAmigh 🍃❤️🍃
#شهدا مهاجم و کاپیتان افسانه ایِ تیم ملی جوانان #ایران با ۱۵ گل ملـی... باشگاه #پرسپولیس در به در دنبال قرارداد با او بود... او در اوج دوران ورزشی‌اش چندین بار به #جبهه رفت ! آخرین بار قـرار بود با باشگاه پرسپولیس قرارداد ببندد و در تمرینات این تیم هم شرکت کرده بود که برای شرکت در عملیات #کربلای۵ راهی #جبهه شد و در اسفند ۱۳۶۵ به مقام #شهادت رسید... #شهید_مهدی_رضایی‌مجد #یادش_باصلوات @NafasseAmigh
#شهدا 🍁چه #عاشقانه دویدند به سوی #شهادت تا امروز #ایران (سوریه و یمن و ... ) نباشد... حواست به صدای #بی_سیم شان باشد پیامشان واضح است... #گرچه_رفتند #ولی_قافله_راهش_برجاست @NafasseAmigh
‏زمانهای شروع رژیم غذایی و ورزش در : -بعد از عید بعد از -بعد از ماه رمضون -بعد از محرم صفر -بعد از تابستون -بعد از شب یلدا -بعد از هالووین -بعد از چهارشنبه‌سوری -بعد از شب عید بعد از چه ربطی به برجام داشت؟؟😳😂😂 از اول😂😅😁 @NafasseAmigh
✌️✌️✌️درود به شرف و غیرتتون که ای اف سی و دلارای کثیف سعودی هم نتونست جلوتون رو بگیره🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ❤️❤️❤️❤️❤️ ای اف سی از ترس گلزنی ، او را به خاطر حرکت تنگ کردن چشمانش شبیه برادرزاده اش به 6 ماه محرومیت محکوم کرد! کی بود میگفت ورزش، سیاسی نیست؟! @NafasseAmigh
عاشقی نیست مگر لحظه افتادن برگ روی تن پوش غریبانه رود تا در آغوش بگیرد همه هستی خود را که از آن شاخه تماشا کرده @NafasseAmigh
توصیه اخلاقی از شهید حاج قاسم سلیمانی به علی نجیب‌زاده علی عزیز چهار چیز را فراموش نکن ۱- اخلاص، اخلاص، اخلاص. یعنی گفتن، انجام دادن و یا ندادن برای خدا ۲- قلبت را از هر چیز غیر از او خالی کن و پر از محبت او و اهل‌بیت(ع) کن ۳- نماز شب توشه عجیبی است ۴- یاد دوستان شهید ولو به یک صلوات برادرت، دوستدارت سلیمانی ۹۱/۷/۲۱ @NafasseAmigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ﺣﺴﺎﺳﯿﺖ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﻪ ﺑﻮﯼ ﮐﺒﺎﺏ... ﺣﺎﻟﺶ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺪ ﻣﯽ ﺷﺪ! ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺑﻪ ﺣﺴﺎﺳﯽ؟ ﮔﻔﺖ: ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﻣﯿﻦ ﺑﻮﺩﯼ ﻭ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﯾﻪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ چاشنی ﻣﯿﻦ ﻓﺴﻔرﯼ ﻋﻤﻞ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﻟﻮ ﻧﺮﻩ ﻣﯿﻦ ﺭﻭ ﻣﯿﮕﺮﻓﺖ ﺯﯾﺮ ﺷﮑمش ﻭ ﺫﺭﻩ ﺫﺭه کباب ﻣﯿﺸﺪ ﻭ ﺣﺘﯽ ﺩﺍﺩﯼ ﻧﻤﯽ ﺯﺩ و ﻓﻘﻂ ﺑﻮﯼ گوﺷﺖ ﮐﺒﺎﺏ ﺷﺪﻩ به مشامت می رسید، ﺗﻮ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﻮ ﺣﺴﺎﺱ نمی شدی!؟ @NafasseAmigh
چهره که در تصویر می‌بینید شهید حسینعلی عالی است. فرمانده واحد اطلاعات لشگر ۴۱ ثارالله شاید جالب باشد بدانید ایشون در سن ۱۶ سالگی فرمانده اطلاعات لشگر ۴۱ ثارالله شد. شهید سلیمانی از وی به عنوان نوجوان شجاع زابلی یاد میکرد. @NafasseAmigh
💔حاج قاسم اثبات کرد خطاست که بعضی ها می‌گویند: از دل برود هر آنکه از دیده برفت.♥️🍃 @NafasseAmigh
🇮🇷 نفس عمیق 🇵🇸
#شهدا محافظان #سرداردلها در یک قاب #ایران @NafasseAmigh
👆🏻🌹👆🏻🌹👆🏻 انتشار برای نخستین بار؛ روایت محافظت از شخصی که همیشه جلوتر از محافظانش حرکت می‌کرد 🔹محمد طه امیری، فعال رسانه‌ای و عکاس جبهه مقاومت، با انتشار عکسی از محافظان حاج قاسم سلیمانی برای اولین بار در صفحه شخصی اینستاگرام خود نوشت: در بوکمال کار گره خورده بود، همه چیز به هم دیگر قفل شده بود. مشکلاتی در پشتیبانی، کمی کلافگی نیروهایی که نمی‌توانستند راه ورود به شهر را پیدا کنند و ترس اینکه نکند با کار حساب نشده‌ای همه چیز بهم بریزد. 🔹 چند متر عقب‌تر از خط اما هلیکوپتری بر خلاف اصرار که «پرواز در این منطقه اصلا به صلاحش نیست» از زمین کنده می‌شود و به پرواز در می‌آید. 🔹 کمی جلوتر از خط و نزدیکی شهر در میان دود و خاک به هوا بلند شده، آرام به زمین می‌نشیند. کمک خلبان بیرون می‌پرد، در هلیکوپتر را باز می‌کند و بعد از آن حاجی پیاده می‌شود و روی خاک ناامن بوکمال که هنوز نیروهای اصلی به آن نرسیده‌اند قدم می‌گذارد. 🔹 چند لحظه بعد سه نفر دیگر هم از پرواز پیاده می‌شوند. لباس رزم به تن دارند با اسلحه‌ای در دست. تیم حفاظت حاجی هستند. 🔹 حاجی بیسیم می‌زند که ما نزدیکی ورودی بوکمال هستیم، بگویید نیروها بیایند. 🔹 این گوشه‌ای از روایت سخت محافظت از شخصی است که همیشه جلوتر از محافظانش حرکت می‌کند. 🔹 برای توصیف عکس باید بگویم از سمت راست، شهید «هادی‌طارمی» ایستاده وسط شهید «رضاخرمی» و در گوشه سمت چپ هم شهید شهروز‌مظفری‌نیا». 🔹 اما ای کاش اینجا این امکان را داشتم که عکس را از سی متر عقب‌تر برایتان توصیف کنم. 🔹 حاجی و چند نفر دیگر در حال بازدید از میدان جنگی در عراق هستند. 🔹 قانون سی متر را خود حاجی وضع کرده بود، اینکه هر جایی که من هستم شما باید حداقل سی متر عقب‌تر باشید. در تعریف عرفی محافظ آمده، که او باید نفس به نفس با شخصیت برود. اما هادی و شهروز و رضا موتوری هیچ چیزشان مثل محافظ‌های عرفی نبود. همیشه باید همه چیز را از سی متر عقب‌تر هدایت می‌کردند. 🔹 یک بار حاجی گفته بود، من اصلا دیگر تیم حفاظت نمی‌خواهم! هادی و رضا و شهروز مثل دیوانه‌ها آتش کردند، رفتند دم خانه حاجی. داخل خانه حاجی سینی چای را که گذاشت، شیرینی کلمپه کرمان را که تعارف کرد، هادی با بغض گفته بود: حاجی دیگه ما رو دوست نداری؟ خودت گفتی هرکی رو از تیم حفاظت بذارم کنار یعنی دوستش ندارم! حاجی هم گفته بود که نه همه شما را دوست دارم منتها بار بودن شما کنار من سنگین است، نمی‌خواهم برای وظیفه سازمانی ور دل من بمانید. 🔹 آن شب بچه‌ها بار دیگر مجوز حضورشان را این بار با اشک از حاجی گرفته بودند. رابطه‌شان با حاجی یک جور دیگری شده بود. انگار که حاجی محافظ آن‌ها بود. انگار قرار بود حاجی خیلی چیزها را برایشان تضمین کند. 🔹 شهر بوکمال سال ۹۶ آزاد شد اما شهید رضا خرمی سال ۹۵ به شهادت رسید. 🔹 آدمیزاد وقتی راه درست را پیدا می‌کند، رهایش نمی‌کند. آدمیزاد عاشق پایان درست است و انگار هر سه آن‌ها خوب فهمیده بودند که به یمن حاجی قرار است تمام این راه صحیح و سالم بروند. 🔹 وقتی خبر رضا را که در حلب شهید شده بود به حاجی دادند، حاجی خدا را شکر کرده بود که «الحمدلله در میدان شهید شد، پیش من از دنیا می‌رفت نمی‌توانستم جواب خونش را بدهم». 🔹 تمام تعاریف عرفی محافظ را بار دیگر مرور می‌کنم. یادم می‌آید یک بار یکی از مسئولین سابق بعد از اتمام کارش گفته بود همه پول محافظان را خودم میدهم فقط بگذارید بمانند، من بدون اینها نمیتوانم زندگی کنم! 🔹 هادی و شهروز هیچ‌گاه قرار فاصله‌ی سی متر را نشکستند البته به جز یک بار فرودگاه بغداد و آن شب کذایی وقتی که دیگر حاجی اجازه داد بود در نزدیک‌ترین حالت پیش او بمانند. حالتی که حتی دیگر نتوان گوشت و پوست و استخوانشان را هم از یکدیگر جدا کرد. حاجی انگار تیم محافظت از عاقبت بچه‌ها بود. حفاظتی که تا شهادت شخصیت ادامه پیدا کرد. هادی، رضا و شهروز خوب می‌دانستند که در این قصه این حاجی است که محافظ است نه آن‌ها... @NafasseAmigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید ابومهدی المهندس: آمریکا به دست خود ترامپ نابود میشه انشاءالله. @NafasseAmigh
تصویری از الکساندر لازوتکین (فضانورد و مهندس طراحی سامانه های فضایی روسیه) در کنار مزار . @NafasseAmigh
آدم چقدر کیف میکنه وقتی بچه شیعه ها بجای اسم های اجق وجق اسم اهلبیت و پیامبران رو بچه هاشون میذارن.. بخصوص اسم های مهجور مونده 😍😊 علی نگهدارتون 😌 @NafasseAmigh
سلام ای شاه خراسان تویی چشم و چراغ خاک رسیده این رو‌ سیاهت تو را جان رو‌ بر نگردان (س)🥀 🕯 🥀 @NafasseAmigh
| بازی برادرانه ◽️ ◽️ایران و عراق بار دیگر در دیداری برادرانه، به مصاف یکدیگر خواهند آمد... رقابتی که فقط به برادری و همدلی بیشتر این دو ملت منجر می‌شود... | | @NafasseAmigh
- زینب‌همان‌کسی‌است که‌درراه‌عفتش عـباس‌می‌دهد نخ‌معجر‌نمی‌دهد...🌺 استوࢪے¦story📲 🇮🇷 🧕🏻 📱
🔺این شهید هم نخبه بود و هم در دانشگاه صنعتی شریف درس خوانده بود، چرا بعد از شهادتش هیچ سلبریتی استوری نگذاشت؟ ▪️در منطق اینها هرکس که به رهبری فحاشی کند نخبه است! @NafasseAmigh
📸با یک دست ژ۳ ای گرفته اند که گرفتنش با هر دو دست هم سخت است! چون با دست دیگر سلاح را محکم گرفته اند...! درود بر تمام شیرزنان @NafasseAmigh