خطبه ۱۶⬇️
۱۶- و من كلام له ( عليه السلام )
> لما بويع في المدينة و فيها يخبر الناس بعلمه بما تئول إليه أحوالهم و فيها يقسمهم إلي أقسام <
ذِمَّتِي بِمَا أَقُولُ رَهِينَةٌ وَ أَنَا بِهِ زَعِيمٌ إِنَّ مَنْ صَرَّحَتْ لَهُ الْعِبَرُ عَمَّا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْمَثُلَاتِ حَجَزَتْهُ التَّقْوَي عَنْ تَقَحُّمِ الشُّبُهَاتِ أَلَا وَ إِنَّ بَلِيَّتَكُمْ قَدْ عَادَتْ كَهَيْئَتِهَا يَوْمَ بَعَثَ اللَّهُ نَبِيَّهُ ( صلي الله عليه وآله ) وَ الَّذِي بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً وَ لَتُسَاطُنَّ سَوْطَ الْقِدْرِ حَتَّي يَعُودَ أَسْفَلُكُمْ أَعْلَاكُمْ وَ أَعْلَاكُمْ أَسْفَلَكُمْ وَ لَيَسْبِقَنَّ سَابِقُونَ كَانُوا قَصَّرُوا وَ لَيُقَصِّرَنَّ سَبَّاقُونَ كَانُوا سَبَقُوا وَ اللَّهِ مَا كَتَمْتُ وَشْمَةً وَ لَا كَذَبْتُ كِذْبَةً وَ لَقَدْ نُبِّئْتُ بِهَذَا الْمَقَامِ وَ هَذَا الْيَوْمِ أَلَا وَ إِنَّ الْخَطَايَا خَيْلٌ شُمُسٌ حُمِلَ عَلَيْهَا أَهْلُهَا وَ خُلِعَتْ لُجُمُهَا فَتَقَحَّمَتْ بِهِمْ فِي النَّارِ أَلَا وَ إِنَّ التَّقْوَي مَطَايَا ذُلُلٌ حُمِلَ عَلَيْهَا أَهْلُهَاوَ أُعْطُوا أَزِمَّتَهَا فَأَوْرَدَتْهُمُ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ بَاطِلٌ وَ لِكُلٍّ أَهْلٌ فَلَئِنْ أَمِرَ الْبَاطِلُ لَقَدِيماً فَعَلَ وَ لَئِنْ قَلَّ الْحَقُّ فَلَرُبَّمَا وَ لَعَلَّ وَ لَقَلَّمَا أَدْبَرَ شَيْءٌ فَأَقْبَلَ .
#قال السيد الشريف : و أقول إن في هذا الكلام الأدني من مواقع الإحسان ما لا تبلغه مواقع الاستحسان و إن حظ العجب منه أكثر من حظ العجب به و فيه مع الحال التي وصفنا وائد من الفصاحة لا يقوم بها لسان و لا يطلع فجها إنسان و لا يعرف ما أقول إلا من ضرب في هذه الصناعة بحق و جري فيها علي عرق وَ ما يَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ .#
>و من هذه الخطبة و فيها يقسم الناس إلي ثلاثة أصناف<
شُغِلَ مَنِ الْجَنَّةُ وَ النَّارُ أَمَامَهُ سَاعٍ سَرِيعٌ نَجَا وَ طَالِبٌ بَطِيءٌ رَجَا وَ مُقَصِّرٌ فِي النَّارِ هَوَي الْيَمِينُ وَ الشِّمَالُ مَضَلَّةٌ وَ الطَّرِيقُ الْوُسْطَي هِيَ الْجَادَّةُ عَلَيْهَا بَاقِي الْكِتَابِ وَ آثَارُ النُّبُوَّةِ وَ مِنْهَا مَنْفَذُ السُّنَّةِ وَ إِلَيْهَا مَصِيرُ الْعَاقِبَةِ هَلَكَ مَنِ ادَّعَي وَ خابَ مَنِ افْتَري مَنْ أَبْدَي صَفْحَتَهُ لِلْحَقِّ هَلَكَ وَ كَفَي بِالْمَرْءِ جَهْلًا أَلَّا يَعْرِفَ قَدْرَهُ لَا يَهْلِكُ عَلَي التَّقْوَي سِنْخُ أَصْلٍ وَ لَا يَظْمَأُ عَلَيْهَا زَرْعُ قَوْمٍ فَاسْتَتِرُوا فِي بُيُوتِكُمْ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَيْنِكُمْ وَ التَّوْبَةُ مِنْ وَرَائِكُمْ وَ لَا يَحْمَدْ حَامِدٌ إِلَّا رَبَّهُ وَ لَا يَلُمْ لَائِمٌ إِلَّا نَفْسَهُ .
🌿🌷به هنگام بيعت در مدينه
🔹اعلام سياستهاي حكومتي
آنچه مي گويم به عهده مي گيرم، و خود
به آن پاي بندم، كسي كه عبرتها براي او آشكار شود، و از عذاب آن پند گيرد، تقوي و خويشتن داري او را از سقوط در شبهات نگه مي دارد، آگاه باشيد، تيره روزيها و آزمايشها، همانند زمان بعثت پيامبر (ص) بار ديگر به شما روي آورد. سوگند به خدايي كه پيامبر (ص) را به حق مبعوث كرد، سخت آزمايش مي شويد، چون دانه اي كه در غربال ريزند، يا غذايي كه در ديگ گذارند، به هم خواهيد ريخت، زير و رو خواهيد شد، تا آنكه پايين به بالا، و بالا به پايين رود، آنان كه سابقه اي در اسلام داشتند، و تاكنون منزوي بودند، بر سر كار مي آيند، و آنها كه به ناحق، پيشي گرفتند، عقب زده خواهند شد
🌿فضائل اخلاقي امام (ع)
به خدا سوگند، كلمه اي از حق را نپوشاندم، هيچگاه دروغي نگفته ام، از روز نخست، به اين مقام خلافت، و چنين روزي خبر داده شدم، آگاه باشيد همانا گناهان چون مركبهاي بدرفتارند، كه سواران خود (گناهكاران) را عنان رهاشده در آتش دوزخ مي اندازند، اما تقوي، چونان مركبهاي فرمانبرداري هستند كه سواران خود را، عنان بر دست، وارد بهشت جاويدان مي كنند. حق و باطل هميشه در پيكارند، و براي هر كدام
طرفداراني است، اگر باطل پيروز شود، جاي شگفتي نيست، از ديرباز چنين بود، و اگر طرفداران حق اندكند، چه بسا روزي فراوان گردند، و پيروز شوند، اما كمتر اتفاق مي افتد كه چيز رفته باز گردد.
(كلمات امام (ع) پيرامون حق و باطل، از سخنان نيكويي است كه كلام كسي از سخن سرايان به آن نخواهد رسيد، و بيش از آنچه كه ما در شگفت شويم، شگفتي، برابر آن فرومانده است، در اين كلمات امام (ع) ريزه كاريهايي از فصاحت است كه نه زبان قدرت شرح آن را دارد، و نه انساني مي تواند از دره هاي عميق آن بگذرد، اين اعتراف مرا كساني كه در فصاحت پيشگامند و با سابقه، درك مي كنند.)
🌿سرگرداني مردم، و ضرورت تقوا
آن كس كه بهشت و دوزخ را پيش روي خود دارد، در تلاش است برخي از مردم به سرعت به سوي حق پيش مي روند، كه اهل نجاتند، و بعضي به كندي مي روند و اميدوار
خطبه ۱۹⬇️
۱۹- و من كلام له ( عليه السلام )
> قاله للأشعث بن قيس و هو علي منبر الكوفة يخطب، فمضي في بعض كلامه شيء اعترضه الأشعث فيه، فقال يا أمير المؤمنين، هذه عليك لا لك ، فخفض عليه السلام إليه بصره ثم قال <
مَا يُدْرِيكَ مَا عَلَيَّ مِمَّا لِي عَلَيْكَ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ لَعْنَةُ اللَّاعِنِينَ حَائِكٌ ابْنُ حَائِكٍ مُنَافِقٌ ابْنُ كَافِرٍ وَ اللَّهِ لَقَدْ أَسَرَكَ الْكُفْرُ مَرَّةً وَ الْإِسْلَامُ
أُخْرَي فَمَا فَدَاكَ مِنْ وَاحِدَةٍ مِنْهُمَا مَالُكَ وَ لَا حَسَبُكَ وَ إِنَّ امْرَأً دَلَّ عَلَي قَوْمِهِ السَّيْفَ وَ سَاقَ إِلَيْهِمُ الْحَتْفَ لَحَرِيٌّ أَنْ يَمْقُتَهُ الْأَقْرَبُ وَ لَا يَأْمَنَهُ الْأَبْعَدُ .
#قال السيد الشريف : يريد ( عليه السلام ) أنه أسر في الكفر مرة و في الإسلام مرة .و أما قوله ( عليه السلام ) دل علي قومه السيف فأراد به حديثا كان للأشعث مع خالد بن الوليد باليمامة غر فيه قومه و مكر بهم حتي أوقع بهم خالد و كان قومه بعد ذلك يسمونه عرف النار و هو اسم للغادر عندهم .#
📚نهج البلاغه /خطبه۱۹/
به اشعث بن قيس
سوابق تاريخي نكوهيده اشعث بن قيس
چه كسي تو را آگاهاند كه چه چيزي به سود، يا زيان من است؟ لعنت خدا و لعنت لعنت كنندگان، بر تو باد اي متكبر متكبر زاده، منافق پسر كافر، سوگند به خدا، تو يكبار در زمان كفر و بار ديگر در حكومت اسلام، اسير شدي، و مال و خويشاوندي تو، هر دو بار نتوانست به فريادت برسد، آن كس كه خويشان خود را به دم شمشير سپارد، و مرگ و نابودي را به سوي آنها كشاند، سزاوار است كه بستگان او بر وي خشم گيرند و بيگانگان به او اطمينان نداشته باشند. (منظور امام (ع) اين است كه اشعث ابن قيس يك بار وقتي كه كافر بود اسير شد و بار ديگر آنگاه كه مسلمان شد و شمشيرها را به سوي قبيله اش راهنمايي كرد، مربوط به جرياني است كه اشعث قبيله خود را فريب داد تا خالد بن وليد، آنها را غافلگير كند و از دم شمشير بگذراند كه پس از آن خيانت او را با لقب (عرف النار) چيزي كه آتش را بپوشاند، مي ناميدند و اين لقبي بود كه به نيرنگباز مي دادند)
✅پایان خطبه ۱۹
نامه ۲۳ ⬇️
۲۳- و من كلام له ( عليه السلام )
>قاله قبل موته علي سبيل الوصية لما ضربه ابن ملجم لعنه الله <
وَصِيَّتِي لَكُمْ أَلَّا تُشْرِكُوا بِاللَّهِ شَيْئاً وَ مُحَمَّدٌ ( صلي الله عليه وآله ) فَلَا تُضَيِّعُوا سُنَّتَهُ أَقِيمُوا هَذَيْنِ الْعَمُودَيْنِ وَ أَوْقِدُوا هَذَيْنِ الْمِصْبَاحَيْنِ وَ خَلَاكُمْ ذَمٌّ أَنَا بِالْأَمْسِ صَاحِبُكُمْ وَ الْيَوْمَ عِبْرَةٌ لَكُمْ وَ غَداً مُفَارِقُكُمْ إِنْ أَبْقَ فَأَنَا وَلِيُّ دَمِي وَ إِنْ أَفْنَ فَالْفَنَاءُ مِيعَادِي وَ إِنْ أَعْفُ فَالْعَفْوُ لِي قُرْبَةٌ وَ هُوَ لَكُمْ حَسَنَةٌ فَاعْفُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَ اللَّهِ مَا فَجَأَنِي مِنَ الْمَوْتِ وَارِدٌ كَرِهْتُهُ وَ لَا طَالِعٌ أَنْكَرْتُهُ وَ مَا كُنْتُ إِلَّا كَقَارِبٍ وَرَدَ وَ طَالِبٍ وَجَدَ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ لِلْأَبْرارِ .
#قال السيد الشريف رضي الله عنه : أقول و قد مضي بعض هذا الكلام فيما تقدم من الخطب إلا أن فيه هاهنا زيادة أوجبت تكريره .#
⚘
📚نهج البلاغه/نامه۲۳ / پس از آنكه ضربت خورد
✅ #پندهايجاودانه
سفارش من براي شما آنكه به خدا شرك نورزيد، و سنت محمد (ص) را تباه نكنيد، اين دو ستون دين را برپا داريد، و اين دو چراغ را روشن نگهداريد، آنگاه سزاوار هيچ سرزنشي نباشيد. من ديروز همراهتان بودم و امروز مايه عبرت شما مي باشم، و فردا از شما جدا مي گردم، اگر ماندم خود اختيار خون خويش را دارم، و اگر بميرم، مرگ وعده گاه من است، اگر عفو كنم، براي من نزديك شدن به خدا، و براي شما نيكي و حسنه است، پس عفو كنيد. (آيا دوست نداريد خدا شما را بيامرزد؟) به خدا سوگند! مرگ ناگهان به من روي نياورده كه از آن خشنود نباشم، و نشانه هاي آن را زشت بدانم، بلكه من چونان جوينده آب در شب كه ناگهان آن را بيابد، يا كسي كه گمشده خود را پيدا كند، از مرگ خرسندم كه: (و آنچه نزد خداست براي نيكان بهتر است.) (شبيه اين كلمات در خطبه ها گذشت كه جهت برخي مطالب تازه آن را آورديم.)
⚘
#نامهها