eitaa logo
🌷نغمه های فاطمیون🌷
113 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.6هزار ویدیو
266 فایل
🔴 آدرس ما 🔴 🌷نغمه های فاطمیون🌷 https://eitaa.com/Nagmahyefatamion 🧕کودکان آمر🙎‍♂️ @Koodakan_Amer 🌱تسنیم هدایت 🌱 https://eitaa.com/Tasnimhadayt 🔹ارتباط با خادم کانال و دریافت لینک گروه 👇👇 @Goleyas6111
مشاهده در ایتا
دانلود
پیامبر اکرم(ص) به حضرت زهرا (س) فرمود: شب ، سه بار سوره اخلاص را بخوان که یک ختم قرآن است. یک تسبیحات اربعه بگو که ثواب یک عمره است؛ همه انبیا را از خود راضی کن با گفتن《اللهم صل علی محمد و آل محمد و صل علی جمیع الانبیاء و المرسلین》و برای همه مومنین و مومنات نیز طلب مغفرت کن با گفتن《اللهم اغفر للمومنین و المومنات》.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹باخودم گفتم حتما خدای متعال از بنده توقع دارد 🎥خاطره امام خامنه ای از روز شان که در خانه دانشمند شهید شهریاری برای همسر شهید که مجروح شده بودند تعریف کردند : "وقتی خوب شدم، با خودم گفتم حتما علتی داشته؛ . همون موقع به امام(ره) هم گفتم این حرف‌ها رو. البته اون موقع فکر می کردم به خاطر جبهه و جنگ و این‌جور چیزهاست. شما هم همین فرض رو بکنید. اگر ترکشی تا نزدیکی قلب می‌ره و وارد قلب نمی‌شه، اتفاقی نیست. می‌شود گفت که تصادفیه، اما همه تصادف‌ها با صورت می‌گیره. حتما خدا توقع دارد کاری بکنید. زمینه‌اش هم هست. هم زمینه فعالیت علمی دارید، هم دانشجویان و جوانان زیادی زیر دست شما هستند.» ┏━━━ 🌷🌷🌷━━━┓ @Nagmahyefatamion ┗━━━🌷🌷━━ 🌷نغمه های فاطمیون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥سخنان امام خمینی (ره) بعد از ترور آقا : 🌹 آقای خامنه‌ای- سلمه اللَّه- آمدند و حاضرند، ایشان آخر چه کرده بود؟ خوب بگویید آخر، یک کاری، یک کار خلافی، چه کرده بود ایشان که می‌خواستید ایشان را بکُشید؟ 📅 ۶ تیر سالروز رهبرانقلاب امام خامنه ای ┏━━━ 🌷🌷🌷━━━┓ @Nagmahyefatamion ┗━━━🌷🌷━━ 🌷نغمه های فاطمیون
9.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 یعنی چی؟ 👈تا حالا از این زاویه بهش نگاه کرده بودی؟! 🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥واکنش جالب امام خامنه ای به پیام امام پس از ترور در حادثه ۶ تیر : 🌹 من بدین وسیله از همین جا عرض سلام و ارادت بی‌پایان خودم را خدمت امام امت عرض می‌کنم و به ایشان عرض می‌کنم که در مقابل حوادثی این چنینی، ما هیچ انتظاری نداریم و توقعی نداریم که کمترین رنجشی به خاطر ایشان بنشیند. ما معتقدیم که «سر خمّ می سلامت، شکند اگر سبویی.» ┏━━━ 🌷🌷🌷━━━┓ @Nagmahyefatamion ┗━━━🌷🌷━━ 🌷نغمه های فاطمیون
🔴 مسابقه برای بیشتر 💠مبادا دخترها و پسرهای جوان که حالا با هم می‌کنند، خیال کنند که همسرشان باید یک باشد، نه اخلاق بدی، نه عیبی، نه نقصی، هیچی نداشته باشد. نه این است. هیچ مردی و هیچ زنی را شما پیدا نمی‌کنید که یک عیبی، نقصی، ایرادی نداشته باشد. 💠 حالا این یکی که نصیب شما شده یک ایرادی دارد، دیگری ممکن است این ایراد را نداشته باشد، اما یک ایراد دیگر دارد. بگویید که آره! ای کاش که مثلاً شوهر ما یک کسی بود که این عیب را نداشت! بدانید که آن کسی که این عیب را ندارد او یک عیب دیگری دارد. 💠 با هم ، بااخلاق هم بسازید، با عیبهای هم بسازید. البته یک عیبهایی هست که قابل برطرف شدن است، آنها راسعی کنید برطرف کنید. یک عیب‌هایی هم هست که نه، عیب جسمی است، عیب روحی است، قابل برطرف شدن نیست، خب آنها را هم باید . اشکالی هم ندارد و بدانید که «ارزش به تقواست.» هر دو سعی کنید تقوای تان را زیاد کنید و برتری به پیدا کنید و مسابقه بگذارید برای پیدا کردن تقوای بیشتر. 🔰 ۶۴/٧/٢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه کارتون زیبا برای بچه های خوب 😊 یکی بود یکی نبود 🇮🇷 شهید مصطفی اردستانی🌷 🌹 ┏━━━ 🌷🌷🌷━━━┓ @Nagmahyefatamion ┗━━━🌷🌷━━ 🌷نغمه های فاطمیون
بسم الله الرحمن الرحیم چهار، پنج روز از عزل بنی‌صدر می‌گذشت. جنگ با عراق و شورش منافقین بعد از اعلام جنگ مسلحانه با جمهوری اسلامی بحث داغ محافل بود. آیت الله خامنه ای تازه از جبهه ها برگشته و خدمت امام رسیده بودند.بعد از دیدار طبق برنامه ی شنبه ها عازم یکی از مساجد جنوب شهر برای سخنرانی بودند. خودرو حامل آیت الله خامنه ای که از جماران حرکت می کرد آن روز مهمان ویژه ای داشت.خلبان عباس بابایی،که میخواست درد دل هایش را با نماینده امام در شورای عالی دفاع در میان بگذارد. نیم ساعت زودتر از اذان ظهر به مسجد ابوذر رسیدند و گفتگوهای شان را در همان مسجد ادامه دادند.نماز ظهر تمام شد.آقا رفتن پشت تریبون ،نمازگزاران همان طور منظم در صفوف نماز نشسته بودند، پرسش‌های نوشته مردم را به سخنران می‌دادند اگرچه بعضی از پرسش‌ها تند و حتی گاهی بی ربط بود. آقا در سخنرانی مقدمه‌ای چیدند تا به اینجا رسیدند که امروز شایعات فراوانی بین مردم پخش شده و من می خواهم به بخشی از آنها پاسخ بدهم...
بین جمعیت ضبط صوتی دست به دست شد تا رسید به جوانی با قد متوسط و موهای فری و کت و پیراهن چهارخانه و صورتی با ته ریش مختصر ،که آن روزها کلیشه چهره و تیپ خیلی از جوان‌ها بود خودش را رساند و ضبط صوت را گذاشت روی تریبون ،درست مقابل قلب سخنران، دستش را گذاشت روی دکمه پلی، شاسی تق تق صدا کرد و روشن نشد. مثل حالت پایان نوار.اما او رفت. یک دقیقه نگذشت که بلندگو شروع کرد به سوت کشیدن.آقا همین طور که صحبت می کردند، گفتند: آقا این بلندگو را تنظیم کنید، بعد خودشان را به سمت چپ کشیدندو از پشت تریبون کمی عقب آمدند و به صحبت ادامه دادند: در زمان امیرالمومنین زن در همه جوامع بشری نه فقط در میان عربها مظلوم بود. نه می گذاشتند درس بخواند، نه می‌گذاشتند در اجتماع وارد بشود و در مسائل سیاسی تبحر پیدا کند نه ممکن بود در میدان‌های...صدای انفجاربلند شد...
آقا که هنگام سخنرانی رو به جمعیت و پشت به قبله بودند با یک چرخش ۴۵ درجه ای به طرف پشت جایگاه افتادند. اولین محافظ خودش را بالای سر آقا رساند .مسجد کوچک بود و همان یک محافظ به تنهایی تلاش کرد که آقا را بیرون بیاورد. امام جماعت متحیر وسط مسجد مانده بود ،چشمش به یک ضبط صوت افتاد که مثل یک کتاب دو تکه شده بود روی جداره داخلی ضبط شکسته با ماژیک قرمز نوشته بودند: عیدی گروه فرقان به جمهوری اسلامی...بیرون از مسجد، آقا در آغوش محافظ لحظاتی به هوش آمدند...سرشان را آوردند بالا. اما زود سرشان افتاد. ماشین محافظ هاانگار که ترمز نداشت با سرعتی غیر قابل تصور می‌راندند، در مسیر بیمارستان هر وقت به هوش می آمدند زیر لب زمزمه می کردند شهادتین می گفتند لب ها و چشم ها تکان می خوردند ،خیلی کم البته...
در خیابان قزوین خودرو به یک درمانگاه کوچک رسید.پنج نفر آدم با قیافه خون آلود و اسلحه به دست وارد درمانگاه شدند وآقا را روی دست،این طرف و آن طرف می بردند.با آن صورت خون آلود کسی امام جمعه شهر را نشناخت. دکتری با گوشی، دکتری ضربان قلب راگرفت: "نمی‌شود کاری کرد!‌"محافظ ها با سرعت به سمت در خروجی رفتند.پرستاری که تازه از راه رسیده بود پرسید:ایشان کی هستند؟دارند تمام می کنند.اسم آقای خامنه‌ای راکه شنید گفت:ببریدش بیمارستان.اما یک کپسول اکسیژن هم با خودتان ببرید انگار کسی صدای آن پرستار رانشنید.کپسول را برداشت و خودش را به ماشین رساند:این کپسول لازمتان است. کپسول اکسیژن و پایه آهنی چرخدار رانمی‌شد برد... کپسول را تکیه دادند روی رکاب ماشین. پرستار نشست بالای سر آقا در تمام راه ماسک اکسیژن را روی صورت آقا نگه داشت وبه همه دلداری داد.یکی از محافظان پرسید: حالا کجا برویم؟ پرستار گفت:بیمارستان بهارلو جوادیه. محافظ بیسیم رابرداشت. کدشان"حافظ هفت"بود. مرکز:۵۰۵۰یعنی حافظ هفت،مجروح شده و کسی که پشت دستگاه بود بلند زد زیر گریه.حافظ یکدفعه توی بیسیم گفت:با مجلس تماس بگیر اسم دکتر فیاض بخش و چند نفر دیگر از پزشک ها را گفت...